ﯽﯾﻮﺠﺸﻧاد ﯽﮔﺪﻧز ﺖﮐﻼﻓ و ﺮﻘﻓ...

ییدانشجویفلاکت زندگفقر و يدرباره ـوو بـه ی، جنسی، روانیاسی، سيبه لحاظ اقتصاد و يژه فکـر ی

علاجيفروتنانه برايشنهادیپ

یاطیخیمصطفد شمسیاميترجمه

ییدانشجویدرباره فقر و فلاکت زندگ2

یاطیخیمصطفیمعرفيبه بهانه68چند درباب مه یمقدمه: سخند شمسیام

سـت. ین سـطور معلـوم ن یايتولد و وفات مؤلف بر نگارندهک مؤلف است.ییاطیخیمصطفسد:ینویميدارهیه سرمایعليواست و به فرانسیاصالتاً تونس

خ بـه یدن اقتصـاد درون تـار ی ـعبـارت اسـت از گنجان اآشـکار يِ بـورژواز یتنها نقش انقلاب«»ر.یرناپذییقاطع و تغياوهیش

،ن سـال یاز هم ـ.وسـت ی) پياس.آ(گـرا تیموقعونالِیرسماً به جنبش انترناس1965از سال:ن جنبش کردیات اینشرينوشتن براشروع به

ـابه خاطر حضورش در حکم اربـاب يوازبورژ« ی(اگـر چـه گـاه ین اقتصـاد، اربـاب واقع ـ یز بوده است...ین» خ جهانیتار«)ناخودآگاه«

شـل یبور به همـراه م دیگيریبه سردب1966به سال ياس.آيهینشرين شمارهیدر دهمجلـد بـا يبود. طرح رويریسردبين و رائول ونگم عضو شورایمارتو.، ج.ين، تئو فریبرنست

را نشـان يری ـک مسلمان الجزایاز يریتصو» یس و خوانندگان رسمیکردن پلگمراه«هدف نـه یدر پـس زم .بـالا بـرده اسـت يک سرباز فرانسویخود را در برابر يهادهد که دستیم

:نوشته استیسیبه انگل،ياز قول سرباز فرانسوآن يو روقرار داردياز اس.آیح مبهمطر؟ستینیکس

:يون به فرانسییو در پاریالجزايزنده باد آزاد

) ياس.آي(از اعضـا دریآندره اشنايان به رهبریاز دانشجویگروه،نوامبر همان سال14در ک هفتـه بعـد در ی ـراسـبورگ انتخـاب شـدند. ان استید انجمن دانشـجو یبه عنوان کادر جد

3 مصطفی خیاطی

ان یــدر میاطیــخیصــطفبــه قلــم ميادانشــگاه استراســبورگ جــزوهيهیــمراســم افتتاحن بود:یع شد. عنوان جزوه ایان توزیدانشجو

و یجنس ـی، روانشـناخت یاس ـیس،ياز لحاظ اقتصاد: ییدانشجویزندگو فلاکت درباره فقر «»علاج آنيبرافروتنانهيشنهادیو پيخصوصاً فکر

در پاراگراف اول جزوه نوشته شده بود:دانشـجو چکس با ما مخالفت نخواهد کرد که امـروز یم، و هیت اعلام کنأم به جریتوانیما م«

افـت یس در فرانسـه یش و پل ـیاست که پس از کش ـین مخلوقین و منفورتریرتریمطلقاً حقغلـط هسـتند کـه یلیشود اغلب دلایمریها دانشجو تحقکه به خاطر آنیلیشود. اما دلایمر ی ـق تحقی ـکه به خاطرشـان او لا یلیدلا،ن حالیدر عکنند.یحاکم را منعکس ميدئولوژیا

مخالفـان شـوند. یاست سـرکوب و از نظرهـا پنهـان نگـه داشـته م ـ ینظر انقلابک نقطهیاز يرادی ـکـه هـر ا نیکنند و آن ایرا پنهان مآشکاري] امری[چپ رسميدارهیسرمانیدروغآشـکار را بـدل يکارن پنهانیها از وارد است. آنین احزاب نیان وارد باشد برایدانشجوکه بر

Les Temps Modernesيمجلـه کننـد. روشـنفکران عـاجز ِ چـپ (از ین میق و تحسیبه تشو

انـد و شـده »انیزش دانشـجو ی ـخ«) مجـذوب و مـدهوش بـه اصـطلاح L’Expressگرفته تا يان) بـرا یدانشـجو یمل ـيهیست تا اتحادیاز حزب کمونزوال (روبهکیبوروکراتيهاسازمان

»کنند.یصانه با هم رقابت میزش، حرین خیاز ايو معنويت مادیحماختم شـد. و 68ان آن به شورش بزرگ مه یپان آغاز شد ویجنجال معروف استراسبورگ چن

گفت:يآهواداران اس.يس دانشگاه دربارهین رئیباسیموررنـد. مـن ید با روانپزشک تماس بگیها بااند. آنن کردهید خود توهین دانشجوها به اساتی... ا«بـه خـاطر مارسـتان باشـند.... ید در تی ـها باآنها بکنم.ه آنیعلیچ اقدام قانونیخواهم هینم

»ه است.یقضيریگیر کشور درحال پیوز،یرقانونیها به اعمال غکات آنیتحران فرانسـه یدانشـجو یمل ـيهی ـو اتحاديخـود در اس.آ يبه کمـک رفقـا یاطیخیمصطفآن نوشت:يلوموند دربارهع کرد.یزخود را در سرتاسر فرانسه تويجزوه


سـازمان در شـرق و غـرب یاسیو سیتمام اشکال اجتماعکیستماتیرد س،ین متن عالیا«»ر دهنـد. یی ـن سـازمان را تغ یاند تا اتلاش کردهراًیکه اخییهاگروهین تمامیاست و همچن

)1966دسامبر9(و درکـل منتقـد يبـورژواز ، یمنتقد سازمان، نهـاد، دولـت، نظـم اجتمـاع یاطیخیمصطفشـده يسازهیشبسمِیتالیکاپد ضيهاانیجرين مخالف جدیاو همچناست. مدرن يجامعه

سم است:یتالیبه دست خود کاپیل دست شـکل کنـون ها حاصآنیوجود دارد، اما تمامیهانن احساسات ناگیايبرایلیدلا«

م یبهـره خـواه يگرافشـا ين جزوه برایافته است. ما از ایتوسعهط فوقِیدر شرايدارهیسرماتنهـا ونیناسیالانِین اصل که پایايهیم کرد، بر پایک برملا خواهیبهکیل را ین دلایبرد. ما ا

»است.یافتنیون دستیسنایالم خودیر تنگ و مستقیاز مسیاو زمـان ند.یگزیرا برمیکند و خود دومیگر جدا میکدیاو با صراحت انتقاد و مخالفت را از

ده باشد:یها به سرانجام رسن مخالفتیداند که ایانتقاد را ممکن مهـا و . سـنجش اندرا فراموش کردهیموضوع اصلییدانشجویزندگبِ تاکنون، مطالعات دربا«

يهـا ک کـلام: مشـق ی ـ، در انـد بودهيا اقتصادییشناخت، جامعهیها همه روانشناختلیتحل ـ یک نمیچ یهنامه.انیا آن پاین یغلط اِيهاک، قانع به مبحثیآکادم ش از یتواند بـه آنچـه ب...»یکلطورمدرن بهياز جامعهیاز است نائل شود: قضاوتیهمه ن

کـال اسـت کـه براسـاس آن یچنان تلـخ و راد آنیتمدرن قضاويو قضاوت او درباب جامعهت محو و نابود شده است:یواقعيز در آن سویهمه چ

آنچـه کـه هسـت و ذات دو اصـل در بـاب مـا گفتـه شـده جـز يز درباب جامعـه یچهمه«ت را ی ـات کلی ـپوشاند، و جزئیرا میق موضوع اصلیحقامِ سیشیفت.شیاش: کالا و نمایاساس

»رد.سپایمیبه فراموش- ن نـو یر ایناپذنیتسکيا از توسعهین دنیز در ایچ چید کالا، هیتوليالعادهبه خاطر امرِ فوق«

بالـذات ي، جان به در نبرده اسـت. بـورژواز از منطق کالا: ینامرئيت اقتصادیر، از عقلانیتقد


م حک ـت دریاره در حکم دنبالـه و کـل بشـر یسیخواستار تمام،ستیالیخواه و امپرتیتمام»گان وجود دارند.شود تنها بردهی. هرجا که کالا عرضه مهستندش یبندگان خو

يافتـه یه انـواع سـازمان ی ـدر طول مبـارزاتش عل یاطیخیمصطفيکنندهنییآنچه نقش تعت.اس» 68مه يبایماه ز«زند یقدرت را رقم م

بـل دانشـگاه نـانتر روز قیل ـیه تعطیتجمع دانشگاه سوربون بر عل،68روز جمعه سوم ماه مه ه ی ـان علینـگ دانشـجو یو کمپیافراطيهاان راستیمياک هفتهیيخوردهاوزدیپکه در

تـا یابـان یصد دانشجو برگزار شد اما عصر همان روز جنگ خیبا س،تنام رخ داده بودیجنگ و. ان مجروح شـدند یاز دانشجويادید زس و تعدایپل72ده شد و در آن یشل کشیبولوار سن م

آغاز شد. 68مه ير شدند و ماجراینفر دستگ600يحملـه يعهیاز شـا يبـردار بهـره ولان دانشگاه بـا ئ، مسییتجمع دانشجويبرگزارنیدر ح

س ابتدا دانشـگاه سـوربون را محاصـره یرا خبر کردند. پلیانتظاميروهاین،ها به تجمعراستسوربون را ترك کنند آن هـم يریان بدون درگیرفت که دانشجویکرد اما پس از مذاکرات پذ

دختـران کـه بـه سـلامت ين دسـته یدخترها جدا پسرها جدا. اول ـينفر25يهادر دستهر یدسـتگ » آرامـش «وقـت فرانسـه بـا کمـال سیپلپسران را ين دستهیاول،روندیرون میبکـه یآورد و هنگامیت به جلو فشار میکند. جمعیس منتقل میپليهاشنیکند و به استیمکـه یانیکند راهش توسـط دانشـجو یشل حرکت میها به سمت بلوار سن مشنیاز استیکی

کنـد مـردم از یور اسـتفاده م ـ آس از گـاز اشـک یشود. پلیشوند بسته میشتر میهر لحظه بس ضـد شـورش یپل،اس.آر.یند و سیآیان میها و ادارات به کمک دانشجوها و کتابخانهکافه

هـا و مطبوعـات همـه يارزخبرگ ـ،شود. روز بعدیار میعک جنگ تمامیر یکاملاً درگ،فرانسه ـالحال باعـث تحر از عناصر معلومیدولت اعلام کرد گروه.شگفت زده بودند ان یک دانشـجو ی

فرانسـه يجامعـه يهـا هی ـان تمـام لا یدر میک انزجار عمومین بود که یقت ایشدند اما حق،. روز ششـم مـه نامدیم» گروهک«کیازان را ر دردسرسیوزبود. نخستيریگدرحال شکل

ـادی ـتجمع کردنـد و فر وشغو غ- هفداننفر مقابل هزارستیب « ،»می ـاک گروهـک ی ـمـا «د:زدنيبـه سـو ياانـه یجوبه شـکل مسـالمت تی. جمع»دیرا آزاد کنمايرفقا«،»سرکوب هرگز


ور منتظـر آشـک د کـه بـاز بـا گـاز ا س مواجـه ش ـ یابان سن ژاك حرکت کرد و آنجا با پلیخن و روشـنفکران در یاز کارگران جوان، آموزگاران و معلم ـهزاران نفر،ت بود. روز هفتمیجمع

ان یزنـدان يسـوربون و آزاد ییو خواستار بازگشاکردندییمایپزه راهین تا کاخ الامتداد رود سبـه چشـم یاطی ـخیمصـطف ياز جـزوه ییهـا هی ـگونیگـز ،ریمسيوارهایدر تمام دد. شدن

م شد. اما سـوربون بـه محـض بـاز یبه تجمعات تسلیاپیپيهاس پس از حملهیپلخورد.یم،اشغال سوربون شکل گرفت. سه روز بعـد يتهیان اشغال شد و کمیبه دست دانشجوییگشا

ـهـا کردنـد هـا شـروع بـه اعتصـابات گسـترده و تصـرف کارخانـه کارگران کارخانه ش از ی. بيبزرگ فرانسه تصرف شده بود. مقالـه يکارخانه15بودند و کارگر در اعتصابهزارستیدوشـورش ياشغال شـعارها يتهیشد. کمیدست مهبدستیاطیخیمصطف» واژگان در بند«

ته بود:یعضو فعال کمیاطیخیکرد . مصطفین میمأرا تیقیسردادن به هر طريبراییشعارها ـ، کمکروفنیان پشت می، سخنگویغاتیتبليتابلوها ، هـا ، ترانـه هـا پیک اسـتر ی

ـيهاندهی، گوسوربونيهایفراز نقاشيها، بالونهاطرح هـا موقـع لمیتئاترها و ف، يبـاز ش از عشقیمترو، پيبوردهالیفراز بيها، بالونکردنشن قطعیا حیپخش

د:یبریتان را بالا ملاسیآسانسورها و هر بار که گدر، يبازپس از عشقدیغال کنها را اشکارخانه

دیقدرت ببخشيکارگريهابه انجمندیکن کنشهیرا ریطبقاتيجامعه

یشینما- کالايمرگ بر جامعهدیکن کنشهیرا ریگانگیازخودب

دیدانشگاه را نابود کن ـیکشد که آخرینفس راحت میت زمانیانسان ن یآخـر يهـا روکرات بـا روده ون ب

ست دار زده شودیتالیکاپ


سیمرگ بر پلدیر شدند آزاد کنیمه دستگ6را که در شورش یجوانچهار

صبح.1968،7مه 16،ناشغال دانشگاه سوربيتهیکم

ه یاز انقـلاب روس ـ يگـر یديبدل به نسخه68بود که باعث شد انقلاب مه ییها شعارهانیااز یک ـین شـعارها مشـهود اسـت. ی ـتـک ا گرا در تکتیموقعيشهیکال اندیر رادیثأتنشود.

توجـه او بـه ،کنـد یز م ـیر همفکـرانش متمـا یرا از سـا یاطی ـخيشـه یکـه اند ییهایژگیونـوع از اش بـه هـر و حملـه یک گروه اجتمـاع ییانقلابیثر در آگاهؤپنهان و ميساختارها

اسـت امـا یاسیاگرچه سیاطیخیمصطفکردیرواست. یامر انقلابيکنندهکنترلينهادهادر برابـر قـدرت یانقلاب ـيروهـا یاز وضع موجـود ن یشناختامعهجییخود الگويادهایدر بن

هـا پـس از ق شـد تـا مـدت یتزر68ن سو به مه یکه از اییهادهد. آرمانیارائه میضدانقلابا خـودش را ی ـتالیايایو کالابریکه در رژجنبش در سرتاسر جهان دنبال شد. همانگونهينابود

د نشان داد.یو تولکاريخهچريآزادسازيکارگران برايدر مبارزه،قـدر شـد گـران يآن دستاوردهايرفتن همهدستآنچه بعدها منجر به شکست جنبش و از

رات یثأسـت در محـو ت ـ یکمونیا وابسته به احزاب رسمیکار رهبران محافظهيوقفهیتلاش بسـم یکالیادروها و محو رینيهیجنبش با تصويجلوبهبود. روند رويچون اس.آییهاسازمان

و یاختاپوس ـيهـا ز را بـه دامـن حـزب یچهم همهبازيروزیپيبه جا،نانهیبق و روشنیعمانداختند.یشیرهبران نما

کـه از او در يزی ـسـت تنهـا چ یار نیدر اختيزیجز چند مقاله و جزوه چیاطیخیاز مصطفن متن استعفا است:یاست ایباقياسناد اس.آ


استعفاينامه«

رفقا، ـ رِت ـکـال یمن به مشارکت دوشـادوش عناصـر راد در ملـل عـرب راًی ـکـه اخ یبحـران انقلاب

مخالفـت همچـون –گـرفتن مخـالفتم نظـر کنم. بـا در یمیگرفته احساس تعهد خاصشکلیانقلاب ـجنـبش هـر همچـون يآ.اسدر(نفـوذ وتیعضـو يدوگانهشکلِ هربا–يآ.اس

.کنمیممیتقدراخودياستعفالهیوسنیبد،)گریدخودم خواهد بود.يت اعمالم تنها به عهدهیلئوتمام مس،ن روز به بعدیاز اتاکنون انجـام داده اسـت يآق نظر مطلق خود را با هرآنچه اس.دوست دارم اتفا،ن حالیبا ا

فـا یاياس.آيدر توسـعه ینـدارم. اگـر نقش ـ يآبـه اس. يچ انتقادینکه من هی. و اابراز کنميون اس.آیار خود را مـد یام بسمدرن داشتهیانقلابيهیفروتنانه در نظریگر نقشا ایام کرده

باشم که هرآنچه را به من آموخته به کار برم.یدوارم در موضعیدانم و امیمکـه اکنـون بـه آن احسـاس یا جنبش ـیام کردهین درك نائل شوم که انتخاب غلطیاگر به امشـترك يهانکرده باشم که از منظر ارزشيچ کاریو اگر ه–کنم شکست بخوردیتعهد م

ت دهـم. در آن زمـان یعضـو ياضداوطلبانه دوباره تقاي، ممکن است روزما قابل انتقاد باشدل من باشد.یتواند با علم کامل از دلایمياس.آيأر

!يزنده باد اس.آ!يکارگريونال شوراهایزنده باد قدرت انترناس

یاطیخیمصطف.»زی، ون1969کم اکتبر ی

ک نسل گذارده اسـت ییاجتماعیو آگاهیانقلابيهیق بر نظریعميریثأتیاطیخیمصطفق او بـه ی ـنگـاه عم . ده گرفـت ی ـن نادیسم نـو یکالیراديهاادیرا در بنتوان نقش مهم اویو نم

ت بود. آنچـه یموقعت مفهومیاهماز درك خود و همفکرانش از یناشیساختار حرکت انقلابهـا بـود. و تی ـموقعسـاختن علم/هنـرِ يدن به مبنایمد نظر داشت رسیبه طور کليآاس.


معاصـر خ یتـار یاس ـیسيهاعطف تمام حرکتيل به نقطهیرا تبد68داد مه ین امر رویهمقـت یحـاکم بـر حق یش ـیط نماین گـروه از شـرا ی ـنوع اسـتنباط ا ،گریديکرده است. از سو

را ین نظـم جهـان ی ـاسـاس ا يکه به نحوییهاشیم گراف را با تمایتکل،یزندگيهشدزیناچد و حفظ قدرت در تمام ابعـاد یتوليتابند روشن کرده است. اخلاق حاکم برتمام ابزارهایبرم

ر کرده اسـت و یا اسیلیک انسان را درون نکروفیو تکنولوژی، نظامی، فرهنگیاسی، سياقتصادا برملا کند. کمال و حد کمـال هـردو متعفن رين جسدهایت ندارد که اأکس جرچیگر هید

ط هرگونـه سـازمان ین شـرا ی ـشود. در اید میکنندگانش تولک کارخانه و توسط مصرفیدر : مـودنش سـاخته شـده اسـت یپياسـاً بـرا بگذارد کـه اس ین که پا در راهیندارد جز ایراهژه در ی ـف ما به ور در اطرایاخيهاکهنه. تجربهيجامعهيادهایاجزا و بنیکامل تمامیرانیو

ست.یا نیک رویین هدفیدهد که چنیانه نشان میخاورمن است کـه نگـرش یدارد ایهر سازمان انقلابيبرایاطیخيهاکه نوشتهيگریدرس مهم د

در د، امـا ی ـنمایتـر م ـ جه را ممکنیتر و حصول نتبه مبارزه، اگرچه راه مبارزه را آسانیصنفاز یبخش ـيآزادياز مبـارزه کـه بـرا یست. هر شکلینکردن خود جز مسخرهيزیچتینها

يک بـاز ی ـجـز يزیجامعه را هدف گرفته باشد، چتیکند بدون آنکه تمامیجامعه تلاش مکـه هـر همانطورخواهـد شـد. یشتر قدرت منتهیت به استحکام بیست که در نهایکودکانه ن

یمل ـموانع انقلاب را به موانع شد کهیاندیکه هنوز آنقدر کودکانه میانقلابسازماناز یشکلکنـد، از یمحـدود م ـ ییایک سطح جغرافیخود را در يو مبارزهم کردهیتقسیو موانع جهانخود را صادر کرده است.يکم نابودحيریگشکليهمان لحظه


ییدانشجویفقر و فلاکت زندگيدرباره ـی، سيبه لحاظ اقتصاد ـیاس ـی، روان ـو بـه و ی، جنس ـی و يرژه فک

علاجيفروتنانه برايشنهادیپ

فصل اول:کردن آنیق علنیاز طرآورامر شرمکردنِتر آورشرم

دانشـجو چکس با ما مخالفت نخواهد کرد کـه امـروز یم، و هیت اعلام کنأم به جریتوانیما مافـت یس در فرانسـه یش و پل ـیاست که پس از کش ـین مخلوقین و منفورتریرتریمطلقاً حق

غلـط هسـتند کـه یلیشود اغلب دلایر میتحقوها دانشجکه به خاطر آنیلید. اما دلاشویمر ی ـق تحقی ـکه به خاطرشـان او لا یلیدلا،ن حالیکنند. در عیحاکم را منعکس ميدئولوژیا

شـوند. مخالفـان یاست سـرکوب و از نظرهـا پنهـان نگـه داشـته م ـ ینظر انقلابک نقطهیاز يرادی ـکـه هـر ا نیکنند و آن ایرا پنهان مآشکاري] امریرسم[چپ يدارهیسرمانیدروغآشـکار را بـدل يکارن پنهانیها از وارد است. آنین احزاب نیان وارد باشد برایدانشجوکه بر

Les Temps Modernesيمجلـه کننـد. روشـنفکران عـاجز ِ چـپ (از ین میق و تحسیبه تشو

انـد و شـده »انیزش دانشـجو ی ـخ«اصـطلاح ) مجـذوب و مـدهوش بـه L’Expressگرفته تا


يان) بـرا یدانشـجو یمل ـيهیست تا اتحادیزوال (از حزب کمونروبهکیبوروکراتيهاسازمانکنند.یصانه با هم رقابت میزش، حرین خیاز ايو معنويت مادیحما

ن ی ـم داد که چطـور ا یم کرد و نشان خواهین بذل توجه به دانشجو را روشن خواهیل ایما دلا ـ. مـا ازا شـه دارد یافتـه ر یفوق توسـعه يدارهیت مسلط سرمایتوجه در واقع يبـرا ،ن جـزوه ی

)Alienation(ونیناس ـیالکـردن ن اصل کـه نـابود یابا اتکا برم جست. ما یبهره خواهيگرافشا. م کردیل را برملا خواهین دلایتک ا، تکون ممکن استیناسیالبه روش خودتنها

چ کـدام یه ـده گرفته اسـت. یرا نادیاساسيانکتهییدانشجویدرباب زندگتاکنون مطالعاتا ی ـو یشـناخت جامعـه ، یک (روانشـناخت ی ـآکادميهـا تخصـص ياز دورنمـا ن مطالعـات یا

)Fourier(هی ـفورنادرسـت هسـتند. ینیادی ـجـه بـه طـرز بن یروند و درنتی) فراتر نمياقتصاددر طـرح یشـناخت روشينظـر کوتـه «رد:ح ک ـین تشـر یچن ـرا هـا آنيش خطایها پمدت

.»ک کـل واحـد ی ـعنـوان مدرن بـه يها با جامعهکردن آنن بدون مرتبطیادیبنيهاپرسش ـکل،اتیجزئيانبوههد و کنیمرا پنهان یاصليمقوله،هاداده)Fetishism(مِ سیشیفت را تی

ن جامعـه ی ـکه انیاجز،ستما گفته شده ايجامعهيدربارهزیچهمهسپارد.یمیبه فراموشش.یکالا و نمايتحت سلطهيا: جامعهستیچواقعاً

ت در ی ـبـا وجـود موفق »ان و فرهنـگ یوارثان: دانشجو«خود در پژوهش 1ویبوردرون و پاسدها بـه رغـم مانند. آنیق عاجز مین حقایمواجهه با ال و] ی[تحلدر،یجزئیقیدادن حقانشان

ر یناپـذ اخـلاق اجتنـاب ] در دامیعنی[شوند:یگرفتار ميدانشوريهیک، در دام روحیات نینسـتم یا همـان س ی ـ(یسـتم آموزش ـ یسيسـاز یکردن از راه عقلانزهیبر دموکراتیمبنیکانت

ک خـود را ی، خشم بوروکرات)1(ها، همچون کراوتزن حال شاگردان آنیستم). در عیآموزشِ سِ.کنندیجبران مینقلابامنسوخِيهايپردازاز عبارتيابا ملغمهژه درانفعـال ی ـویمـدرن بـه هـرکس نقش ـ يدارهیسـرما در)2(یوارگ ـءیشِ شینمايصحنهگرفتـه نظـر موقت دریاو نقشيست. برایک استثنا نیدانشجو ،انین میدهد. درایمیعموم

کـار محافظـه يعنـوان عنصـر بـه بـازار سـتم یسدر اش یینقش نهايبراینیتمر؛شده است

مو و ژان کلود پاسرون.یر بوردیم پبا نایو: شوخیبوردرون و پاسد1


اد مناسـک ی ـما را به یبیبه طرز غراست که 2ییپاگشاینوعشدنن. دانشجویریساهمچونیو اجتمـاع ي، فـرد یخیت تـار یواقع] ازیین [پاگشایااندازد.یميااسطورهجوامع يمعارفه

یک زنـدگ ی ـ،نـده یآدريش و نقـش و ایت فعلیان وضعیآونگ مدانشجوجدا شده است. از گـذار »نـده یآدر«وهسـتند مطلقاً ازهـم جـدا ین دو زندگیرد. ایگیش میپدر دوگانه را

اش او را کیزوفرنیش ـیآگـاه ، انی ـن میاخواهد بود. دریکیک رخداد مکانیيگریبه دیکییعرفـان ياخلسـه و درنـده را فرامـوش کنـد یآ،کز کردهواردان تازهسازد تا در گروه یقادر م

خ محافظت کند.یتاردرمقابلرد و خود رایحمام آفتاب بگياقتصـاد يهـا یژگ ـیخصوص وبه،ت خودیشدن با موقعست که دانشجو از مواجهیب نیعج

ان ی% دانشـجو 80. »ک گداستیهنوز او«ما یفراوانيدرجامعهکند.یاش اجتناب متیموقعپـول ان ن کارگریترمتوسطازها کمتر% آن90،الحنیقشر کارگر هستند. بااازاقشار بالاتراز

د خـود را بـه یاو ابتدا با. ش استینمايدرون جامعه3مسیآناکرونینوعان یدانشجودارند. فقر ـنوجوان ـکـه کـه یدرحـال ن برسـاند. ینـو ياینِ پرولتاریحد فقر نو ش خـود را یش از پ ـیان ب

قـرار یکش ـمـورد بهـره ن آشکارا یین پایها را از سن(که آنخانواده و اقتداریازتعصبات اخلاقآرام و یعنـوان بهشـت بـه »یخردسـال «دوران يبرعکس دانشجو برا،کنندیم) رهادهندیم

رهنگــام، ممکــن اســتیدیبزرگســاليهــابحــرانخــورد. یت حســرت مــیبــدون مســئولکـه ازجانـب ردیپـذ یم ـیتیچ شـکا یش آورد، اما او بـدون ه ـ یه پرا با خانوادییهااصطکاك

شـود. ک کـودك رفتـار ی ـهمچون يند با وکنیمکنترلا اوريروزمرهیزندگکه یسساتؤمبـه يست کـه لگـد انیايفشارآوردن به ماتحت او دست بردارند فقط براها ازهرگاه که آن(ش بزنند.)یهاضهیب

ک فـرد (در یفات ورود یاستفاده شده است و مقصود از آن مناسک و تشرInitiationيدر مقابل واژهییپاگشا2ن خاطر انتخـاب شـده یبه اییجا جامعه) است. پاگشانیا سازمان (در ایسسه ؤا میک گروه یجا دانشجو) به نیا

مسنده بوده است منتقل کند.یرا که مدنظر نویو مناسکیتا مفهوم سنت3Anachronismماشتباه.یخیتاريک دورهیدر يا رخدادیي: قرار دادن فرد)ی، ناهمزمانی(نابهنگام


نیآشـکارتر فقـط انفعـال دانشـجو .»سـت ینکـار رن دایدانشـجو معضـل به عنوانيزیچ«ک ی ـاد ی ـتحـت انق یجتمـاع ایزندگيهاست. چراکه تمام بخشایت عمومیوضعيعارضه

سم واحد است.یالیامپرل کـه ین دلیدارند؛ اما فقط به ایبددلیدانشجو نوعيلهأما نسبت به مسیمتفکران اجتماع

ش یو کارهـا خوارشمردن دانشـجو يما براحال،نیباات.همه اسیو بردگفقریواقعيلهأمس،سـت یدانشـجو ن یدسـت یط به ته ـاست آنقدرها مربویم. آنچه نابخشودنیداريگریل دیدلا

گران است. یدیت او درمواجهه با بدبختیبلکه مربوط به رضاشـاد و يکننـده مصـرف ون خـودش. او یناسیوجود دارد: الیون واقعیناسیک الیاو تنها يبرا

يتوانـد علاقـه یزد، چون او نمیکه لااقل ترحم ما را برانگآندین کالا است؛ به امیوقت اتمامتواننـد بان تنها یدانشجواکثرکند که یکم محمدرن سمِیتالیکاپاجاتیاحتا مطالبه کند. ما ر

سـم و اقتصـاد قـرن یتالیکـه درنئوکاپ یهمـان نقش ـ (بـا بدل شـوند هیپادونيهايکادربهدانـد کـه چـه ی). دانشـجو واقعـاً م ـ ندبـه عهـده داشـت ک کارگر مـاهر یعنوان به)3(نوزدهم

باشـد. یفعل ـآورشرمفقريبرایاست جبرانکه قرارییطلايندهیآن آبارخواهد بودبتیمصخـودش يش و بـرا یرا سـتا یدهـد وضـع فعل ـ یح م ـیقت، او تـرج ین حقیمواجهه با او درکـار درمـلال حـال حاضـر يبه جـا ییچ پاداش جادویه، برپا کند. درآخریلیتخيژیپرست

غبـارآلود روشـن یمرگيها را به سون احمقیاخواهد بود و راه روزینخواهد بود: فردا مثل دپناه برد.یرواقعیغیبه اکنونيدن فریست که چنینیعیرطبیخواهد کرد. غاو يبرپـا يشـتر یبيرهایت زنجیاست. هرچه حاکممآبیرواقو احساسیبيادانشجو برده

يبـاور در نشـگاه، دا،دشیجديکند. او با خانوادهیمتصورلش آزادتریتخبزند، او خود را دردومِیمسـتق یچاپلوس ـدراًظـاهر یشود. استقلال واقع ـیک میشر،استقلاليب دربارهیغر

نهفتـه اسـت: خـانواده و دولـت. دانشـجو یکنتـرل اجتمـاع يهان نظامیقدرتمندترازموردازحـد مشـتاق شیب ـیراه ـکودك سـربه شناس آنهاست و مثل هررفتار و حقخوشکودكهـا را کنـد و آن یس م ـیقـد نظـام را ت يهـا يسـاز دهیچیپها وزشاو ارت.اسيرفتارخوش

هربارکـه اوهـام نوشـد. یم ـریش ـپستان مادرکه ازیکودکاق یبا همان اشتدرست ،بلعدیم


اق و ین اوهـام را بـا اشـت یه ایپادونيهايکادر،ظاهر شدندکاریستوکراسیقالب آرکهنه دراند.دهیر نقاب فرهنگ فروبلعیز

ينمـا یعالیتلافیجوامع باستانیفقر وجود دارد. فلاکت عمومیتلافيبرايمتعدديهاراهد از ی ـهـا بـا تقل است و آنياهیحاشيدهیک پدیان یدانشجود آورد. برعکس فقریرا پدنید

اسـت کـه یتوخـال يااو حفـره کننـد. یم ـیرا تلاف ـحـاکم آن يطبقـه رین تصـاو یترژندهسـت هـم یدئولوژیک ای ـعنـوان بـه یکند. حتینه را رفو میک فرهنگ الییمیقديهاجوك

نمود. یش هم مسخره میسال پیسیحتیاو همگریجانات اخیهمواره منسوخ است. ه ـا؛ دانشـجو همچنـان بـر داشـتند یعزت و احترامها دانشگاهيروزگاريروز د ی ـکأتن بـاور ی

لت یده است. فض ـیرسریدیلیاست. اما او خاقبال بوده که حالا در دانشگاه ورزد که خوشیمد ی ـتولیکیکه بـه صـورت مکـان یان رفته است. متخصصیازم)4(يفرهنگ بورژوازيگذشته

یانیانبوه دانشـجو ،دیمدرن تولياست. نظام اقتصاد»ینظام آموزش«تیغاامروز،شده باشدشـوند. پـس یداده م ـل جامعـه ی ـتحو،تفکـر يروی ـکند که سواد ندارند و فاقد نیرا طلب م

ک دانشـجو ازهمـان زمـان کـه پـا بـه دانشـگاه یاتوماتیپوچها برابراست با انحطاط دانشگاه»فرهنـگ والا «ج جهـل بـدل شـده اسـت؛ یتـرو يبـرا ياگـذارد. دانشـگاه بـه جامعـه یم ـ

يافـراد ؛انـد د دانشگاه بدون استثنا عقب افتادهیاساترفته است؛ ید را پذیهنگ خط تولآضرب: ندارنـد يادی ـت زی ـک اهمی ـچیهها نی. اما اشوندیهو میمستمعآموزدانشهريسوزکه ا

یکـاف یانتی ـبـا د يانتقـاد اگرتفکـر ن محترمانـه اسـت. دادت دارد سلوك گـوش یآنچه اهمق یحقـا ،زمان مناسـب خواهد برد؛ استاد دریدانش سهمینیریسرکوب شود، دانشجو از ش

یروح ـیائسـگ یک ی ـفقـط ،برسـد تـا آن زمـان امـا گفت.ن جهان را به او خواهد یایقطعو یسـخنران يهاسالنيصداوسرنده یآیانقلابياست که جامعهیهی. بدشودیاش مبینص

محکـوم یو زبـان یصوتیبه عنوان آلودگو آشکاریرا به عنوان اختلالاتیت علمأیهياعضامزه است.یبیک شوخی، خواهد کرد. دانشجو درحال حاضر

او هـم درحـال يبسـته يای ـدنیبسته کـه حت ـ آشکارن امرِیاخود را بريهادانشجو چشمن یآخـر ،اسـت مـدرن سـمِ یتالیکاپیاز بحران عمومیکه جزئ»بحران دانشگاه«است. رییتغ


ح ین توض ـیچنیسادگبهرا »بحران«نیمتخصصن ین است. ایمتخصصيهايبازخوراك لالیبا تحـول را خود دارد ر) یدیلیکه (خ[دانشگاه] یتخصصک بخشیيهاي: دشواردهندیم ـااگرچـه –ییایرو،یزمان. دهدیق میتطبد یروابط تولدریکل ،داشـت وجـود –کیدئولوژیا بـدل ی ـان رفـت، رو یمآن ازیاجتماعخاستگاهکه یبورژوا. اما زمانبرالیک دانشگاه لیيایرو

ياهیحاش ـيهايآزاد،برالیلکه دولتیت آزاد وقتتجارو سم یتالیعصر کاپبه ابتذال شد. درک قـدرت ی ـخـود را بـه عنـوان ستتوانی، دانشگاه مشناختیت میدانشگاه به رسميرا برا

ژه ی ـوبـه –د جامعـه بـو يازهاینن استقلال هم متصل بهیهمیاما حتنظر آورد. مستقل درهـا بـه وسـتن آن یپش ازیپ ـ،زممتـا يبه طبقهیعموميستهیک فرهنگ شایيبه القاازین

ان اسـتاد یـی روترش.)بودیحدود طبقاتازآشکاریانحراف،رفتن به دانشگاهنحاکم. (يطبقهيهـا سـگ ن خود را به عنـوان یشیها نقش پشود که آنیمین ناشیامروز از ا)5(کینوستالژ

يسـگ گلـه به عنـوان اند و حالا با تنزل مقام از دست داده،ندهینگهبان در خدمت اربابان آبراسـاس هـوا و ها و ادارات کارخانهاز یها را بر اساس نآنتااندگمارده شدهدهایسفقهیيایدن

ن استادان زبان کهن خود را همچـون یا.ت کنندیهدا»شدهيزیراقتصاد برنامه«يهاو هوسان یدانشـجو يابـر يکنند و بـا خونسـرد یدانشگاه حفظ ميندهیفزایبا تکنوکراسیمخالفت

ن ی ـکنند که ایفراهم م»یعموم«فرهنگ يهاپارهاز تکهيارهینده] ذخیخود [متخصصان آد.یرا نخواهند فهمان هرگز راه استفاده از آن یدانشجو

سـاختار اصـلاحات در «يشان دربارهیهاان و حرفیدانشجويهیچپ و اتحاديهاستیمدرن ـا ی»یو اجتماعياقتصادیزندگبازگرداندن دانشگاه به «و »دانشگاه دادن قی ـتطبیه عبـارت بهسـتند. تـر ار خطرنـاك ین بس ـیو بنـابرا تـر يارجدیبس ـ،سـم مـدرن یتالیکاپيازهایآن با نژیبودنـد، اگرچـه هنـوز پرسـت ممتازيطبقهيفرهنگ براکنندگانِهیتهیکه زمانییهاکالج

ه و متوسـط بـدل یپاد کارگزاران دونیولتيهاکارخانهبه دارندکنند، اکنون یخود را حفظ میاجتمـاع يهـا ن گـروه یآخـر ازیک ـیدارد که یخیتارندین فرایامبارزه با يجابه.شوندیم

يهـا هی ـچـپ و اتحاد يهـا ستی[مدرنآورد، یدرمیینظام کالااد یرا به انقخود مختارنسبتاًداران هـا پـرچم نی ـاند گله دارنـد. ین فرایر تکامل ایها درمسییها و نارسااز وقفه] ییدانشجو


جـا و نی ـازشـت خـود را يچهـره ن حالا هم یکه هم()6(نده هستندیآيبریسايهادانشگاهاش.و نوکران مدرنییها هستند: نظام کالانیا،یدشمن واقع.کنند)یان میجا نماآنیآسـمان يوان اسـت؛ در قلمـر ی ـجرفـراز سـر او در کـاملاً بـر نبـرد ن ی ـجو، ادانشمنظراز

گـاه یجايفراسـو ییدر جایخود زندگکنترلش خارج است وازاویزندگياستادانش. همهکـه . امـا ازآنجـا کنـد یمحکـوم م ـ از بقـا ینـازل سـطح بهرا او،اشي. فقر اقتصاداو قرار دارد

ل جـا یاصیسبک زندگینوعيخود را به جایمعمولاریبساست، فقریازخودراضيموجوداسـت. )Bohemian(4یبـوهم ک ی ـکنـد کـه یخواسته. او وانمود م ـخودییایتارك دنزند: یم

] باشـد یبحـران فعل ـ يل [بـرا یاص ـیحل ـتوانـد راه یبا آنچه م ـ،ییدر هر معنا،ییگرایبوهمط یبـدون قطـع رابطـه بـا مح ـ حـل، راهنآدن بـه یرستصور،یدارد. از طرفيادیزيفاصله

رنـد کـه دوسـت دا یانیهمه دانشجوو(یبوهميدانشجومضحک است. اماکاملاًیدانشگاهن حالـت تنهـا یآنچه در بهترشان ازرانهیغلط و حقی) به تلقوانمود کنندیک بوهمیخود را

سـال یب است که با گذشت س ـیعجيد. او واقعاً موجودنچسبیماست يشورش فردک ین یتـر یداشـت سـنت یوز به گرام ـهن، )7(ن معلم گرانقدر جوانان)ی(اشیرالهلمیويهااز درس

د ی ـرا بازتولیطبقـات يجامعـه یروابط کل ـ،ن سطحیدهد و درایک ادامه میاروتاشکال رفتار ـیافکر دررزنان کوتهیپیاست و حتیاصليلهأکه سکس مسییجا؛کندیم ش از او ین باره بو یشان از نـاتوان خود نیت در هر حرکت اعتراضیعضويحد دانشجو برایاق بیاشتدانند. یم

عجز او دارد. شِیکـه نمـا ش اسـت اری ـاختدرط کوچـک یک مح ـی ـدارد، ياهیحاش ـییهايآزاددانشجو

کنـد. یز م ـیپرهییگراو تجربهییدانشجو از ماجراجو. ش مجاز دانسته استیبراخواه تیتمام

یقیموس ـ،جمله رقصهاي هنري ازبر جنبهیشود که مبتنیگفته مینامتعارفی: به سبک زندگییگرایبوهم4هنرمنـدان یف سـبک زنـدگ یتوص ـين بار در قرن نوزدهم و براین اصطلاح نخستیاستوار است. اینقاششعر و

بـر یهنرمندانـه مبتن ـ یسبک زندگییگرایبوهمیگران به کار برده شد. به طور کلیو بازیقیشاعران اهل موست.ت نسبت به زندگی متعارف جامعه اسو تفاویروابط آزاد جنسیگروهیزندگه.انیگرایبوهمی: فرد منتسب به زندگیبوهم


و ینرانسـالن سـخ يدهیزمان ِ اتوکش- : او خود را در فضاشترساندیتا سرحد مرگ ميآزادیخود خوشـحال اسـت. زنـدان يگشودهکند. او با زندان یتر احساس ممنیایمقالات هفتگ

سـت یمجبور ن]مردمتیاکثر[بر خلاف اگرچه شده است. یاو سازمانده»منفعت«يکه برااکارانـه یکـه ر یکنـد درحـال یم ـنیخود چن ـياوقات فراغت جدا کند؛ او به ارادهکار را ازتا

یهـر نـوع او کند. یم»یمطالعاتيهاانجمن«و »خوانان درسیدانشجو«د را نثارخوانزجاري، هنـر یمذهبيهااش در کلوپگرميرد و از جایگیآغوش مدراق یبا اشترا ياز جداساز

کند. یمررغُغُ»ارتباطيبرقراريهايدشوار«يدربارهیاسیا سیلـ خـودش ز است که یانگقدر احمق و رقتاو آن مکمـل کنـد کـه یم ـیم روانشناسـان یرا تس

کـه یبهداشـت روان ـ يهـا کینیکل؛سرکوب هستنديشرویگارد پيو گماردهس یپليروینجهـت اتحـاد و دربـزرگ یتیرا مـوفق آنوشود، یان اداره میدانشجویتوسط سازمان تعاون

ن به اسـتقبال خودشايها که با پاد. درست مثل آزتکننیبیان میدانشجویشرفت اجتماعیپ ـااز ووارصاعقهيصداآن از،داران کورتس رفتند و بعدتفنگ ن یزم ـشـان بـر کـه مـردان نی

يهـا سـتگاه یايسـو بـه وارگله»شانمشکلات«با زیان نیدانشجوزده شدند. افتند شگفتیموان عن ـبـه عتـاً یطباند و جاد شدهیدرن امسرکوبِشگامانِیروند که توسط پیمکاوس روانیپل.)8(شوندین میتحس) unionismان (یدانشجوییگراهیاتحاديبرایبزرگيروزیپ

يون کالاهـا ی ـخـود را در اف یالی ـع و خیجبـران سـر ،دانشـجو يروزمـره یزندگیواقعفقرِک ی ـيمثابـه خـود را بـه يزدهاست که او نقش عادتیفرهنگیشیابد. در نماییمیفرهنگبـه یک اسـت امـا دسترس ـ ید نزدیتوليکند. اگرچه او به نقطهیفا میشناس افهیوظشاگرد

یک تماشـاچ ی ـرا همچـون »فرهنگ مـدرن «او،نیبنابراش ممنوع است، یشه برایم اندیحرثابـت يمشـتر اسـت. او ییای ـلیکند. هنر مرده است، اما دانشـجو نکروف یمشگر کشف یستا

کنــد و از یمــیچرانــشــمبــا اجســاد چاســت. تئــاتر يهــاو ســالنیینمایســيهــاکلــوپ ـ درخرد. یتنقلات میفرهنگيهاسوپرمارکت شـرط، او تـابع عنصـر ودیقیحـال مصـرف ب

ک ی ـاسـت: ییکـا یآمریابی ـش اسـت: او سـند زنـده اثبـات تمـام ابتـذال بازار یخويوجود


مثال آلبـر يالف (برايرجحان مارك تجاريبرایمعنیبیلینما، با مانگشتيکنندهمصرفنسبت به مارك ب (مثلا سارتر). یمعنیبیتعصبکامو) وت انسـان بـر أی ـبـه ه یش فرهنگینمايدهندهدکننده و سازمانیتول»انیخدا«که یو هنگام

لـ یصحنه حاضر م ـيرو هـا اسـت. دئال آنی ـایو تماشـاچ یشـوند، دانشـجو مخاطـب اصيسـاها یکليهاشیکشیکنند. وقتیها شرکت مشگاهین نمایتروار در مبتذلگلهانیدانشجو

يشـه یاندينارهایکننـد (سـم یم ـشـان را ارائـه جـه ینتیچرند و بيهاموعظه،وارنگورنگجمـع یادب ـيهـا نخالـه یا وقت ـی ـک) ی ـکاتولروشـنفکران يهاا کنفرانسی»یستیمارکس«کننـد؟ یها را پـر م ـ ان سالنیجز دانشجویانشوند تا بر عجز خود شهادت دهند، چه کسیم

اند). شرکت کرده»اتیامکانات ادب«با موضوع يناریهزار دانشجو در سمپنجیزگ(به تاان ی ـجـدل م از جـان یهکسـب ی، در پ ـیر در مقابل شـور و شـعف واقع ـ ینفوذناپذدانشجو،

يلـو ، لوفـور ، کـارد یپ، بـارت ، يگـارود ، آلتوسـر : هسـتند ستارگان ناروشنفکر خودب کـه مثـل تمـام ی ـرقيهـا يدئولوژیاان یمازنیو همچنن...یبراس، يدیهال، استراوس

انسـان ن پنهان کنند: یدروغیرا با خلق مسائلیشده اند تا مسائل واقعیها طراحيدئولوژیانـو، ، نقـد یـی گراکیبرنتی، سیی، ساختارگراییگرا، علمسمیالیستانسیاگز، ییگرا

...ییگرافلسفه، فراییگراعتیک طبیالکتیدرا )9(سـت ین جلـد کتـاب آرگومنت یا آخریده باشد یرا دکار گودار ن یخرکند اگر آیاو گمان م

کنـد کـه بـازار یکشف م ـیها را به همان سرعتن ژستیاو آخرآوانگارد است. خوانده باشد، ک انقـلاب ی ـير ظـاهر یی ـاو هـر تغ يبـرا ن کنـد. یگزیاش را جاافتادهمدازيهابتواند نسخه

متـون مهـم و يهـا است. او تمام نسـخه یست فرهنگحفظ ژاو یاصلیاست. نگرانیفرهنگاو کـه آنجـا خرد. ازیدهد) مشتاقانه میها را به سرعت رواج مآن(که فرهنگ تودهرا »دشوار«

د.کنیمیها راضشدن به آنرهیخود را با ختواند بخواند، ینمیحتوار وانـه یديقـا ارتشـان هسـتند کـه تـلاش یمطبوعات،»خواندن«ياش براعلاقهمتون مورديسـو احکـام صـادره از شه، دانشجو یبردار همچون هماست. فرمانیفرهنگيهامصرف تازه

یوسواس ـي. نوعـاً او خواننـده ردیپـذ یخود م ـيقهیسليراهنمايمثابهن مطبوعات را بهیا


ه کنـد ک ـ یاو عموماً احساس م. استl’Expressو le Nouvel ObservateurچونییهانامههفتهLe Mondeن یو بـا چن ـ ،اسـت یآرمـان يک روزنامـه یابد) ییدشوار میاش را کم(که سبک

کسـب یاس ـیسیآگـاه د و ی ـاز جهان مدرن نائل آید دارد به درکیاست که امییهاپشتوانهکند.

امـا مشـارکت شـود یاس ـیل دارد کـه س ی ـتما، دانشـجو يگریديش از هر جایدر فرانسه بمنـدرس يای ـکـه در بقا یدرحـال ش اسـت. ینمايهعهمان جاميواسطهاو همه بهیاسیس

ـ یچنگ م ـیجنبش چپ طلبـان دسـت اصـلاح ه ش ب ـیش از چهـل سـال پ ـ یانـدازد کـه بن جهـل ی ـگـر او بـه خـاطر ا ی، بـار د بودست نابود شده ینیو ضدانقلاب استال»تسیالیسوس«

ز ی ـند، خود کارگران ناها از شکست جنبش کارگران آگاهاست. راستزش گناهکاریانگاعجابان همچنـان سرخوشـانه بـه یانـد. امـا دانشـجو ن شکسـت آگـاه ی ـ) از ای(اگرچه با سردرگم

ن اسـت یکند. ایج میسان را بیان و تنها دانشجویدانشجواند که مشغولیتظاهراتیسازماندهيبـرا يکنـد بـه بهشـت موعـود یهـا را بـدل م ـ که طبعاً دانشگاهینیدروغیاسیسیآگاه

یاس ـیسيهانهیگزيزیرها برنامهآنيافول. برابهروکیروکراتوبيهاسازمانيهاگردانيبازهـم بـه »استقلال!«يادهایو فریانحرافیلاتیگاه تماگانه است. گهبچهيک بازیان یدانشجوت یوضـع از ین مخالفـان دوبـاره در نـوع یمقاومت نماديک دورهیرسد اما بعد از یگوش م

کـال بـا آن بـه یرادياوهیهـا هرگـز بـه ش ـ کـه آن يت موجودیشوند. وضعیم مموجود ادغاک ی ـبـارز يکه نامش نمونـه »ستیکمونیجوانان انقلاب«سازمان . )10(اندمخالفت برنخواسته

به خاطر شـورش ست) یو نه کمونیها نه جوان هستند ، نه انقلابآن(ک استیدئولوژیر ایتزولـح بـرا «يمابانـه بالد اما در همان حال با شعار اسـقف یست به خود میه حزب کمونیعل يصشود.یصدا مهم»تنامیو

راانتقـادش امـا . بالدیمخودشبه»ستیگول«يش با نظام کهنهادانشجو به خاطر مخالفتات ی ـ(جناکنـد یه م ـی ـتوج،به مراتب بدتریاتیجناقیتصدبا–باشدمتوجهکهنیابدون–

ــتینیاستال ــاس ــون ییه ــتالچ ــارودیاتی ــي، گ ــائوچ، خروش ــوان.)...ف، م ــرادف یج او متيهـا تـر از نگـرش ت به مراتب کهنهیاو در واقعيهاز است و نگرشیانگهراسيایلوحساده


انـد قدر خوب درك کـرده مدرن را آنيکنند، جامعهیها هرچه که مستیم هستند. گولیرژکنند.يکه بتوانند آن را رهبر

ز ی ـچهمـه يکند که دربـاره ی. او احساس اجبار ماز ارتجاع دانشجو استیها بخشن تنیاما ا ـاز دانشجو یبه نپا کند که وخودش دستيرا براینیبداشته باشد تا جهانیکلینظرات يراب

یغ ـیتبليهان تلاشیبه دام آخراو،جهیاو معنا ببخشد. در نتياخنثيدیقیبه بويکنشگرخداونـد را پرسـتش يدهی ـگنديبرد تا لاشهیاو با شور و حرارت هجوم مافتد. یمساها یکل

او و ،انی ـن ادی ـن باور کـه ا یدارد با ایرا گرامیخیشاتاریان پیاديدهیپوسيایکند و تمام بقاکـودن، دانشـجو يهـا رزنی ـشـان، آن پ یجنس ـيا رقبابخشند. همراه بیاو را غنا ميزمانهرا یباسـتان يهـا نییآن یدر اتیعضون درصد یشتریدهد که بیمرا شکل یاجتماعياطبقهلـ ها شیجا کش. در همهاستدارا در ون یانـد. امـا روحـان ن بـرده یزده و از ب ـیرا کتـک مفص

دهند.یشان ادامه ميمعنويهامستراحر کردن هزاران دانشجو دحانه به فاسدیها وقدانشگاهکـه در سـطح یانیم کـه هسـتند دانشـجو یاضافه کنرا حفظ کرده و یطرفید جانب بیما با

ـیها بر تـداب برند. آنیبه سر میتحملقابليروشنفکرانه يریتـداب ؛انـد ره شـده ی ـچیر کنترلهـا ن. آاندشدهیگران است طراحیکه مطلوب دیگیماانیت میظرفیبررسيکه برایکنترل

ز ی ـانگانـد، آن را نفـرت دهی ـرا فهمسـتم یل ساده کـه س ین دلیاند به اره شدهیر چین تدابیابررا تواننـد یآنچه که مهرتاستم هستند یها درون ساند. آناند و خود را دشمن آن دانستهدهید

ن تنـاقض ی ـکـه از ا یحـال . دریلیتحص ـيهـا نـه یژه کمـک هز ی ـبه و،رندیستم پس بگیاز سيجـا که به(را »پژوهش«کوچک ي) حوزهلااقل فعلاً(خود ينوبهبهکهکنندیميبرداربهرهکنـد، یم ـن یمأت ـبرال اسـت) یار دولت لیک باشد در اختیت تکنوکراتیکه در کنترل عقلانآنکننـد: یاش در خـود حمـل م ـ ن سـطح یشورش را در بالاتريهاروسیويها با خونسردآن

ز سـازد تـا ا یرا قـادر م ـ نـان آ،شـان ياریها در قبال سازمان به همراه هوش ـر آشکار آنیتحقدر یانین دانشـجو یرند. چن ـیبگیشیگر، پیو از هر نظر دینیبث روشنیستم، از حینوکران س

که بـه چرارد. ت نخواهند خوسشکهرگز نده یآیانقلابيهاجنبشپردازانِهیشدن به نظربدل


ـاند باستم گرفتهیاز سیاند که آنچه به آسانقت آگاهین حقیابریخوب اش یسـرنگون يد بـرا ی.برندار به ک

ن ی ـاش بشورد، اگرچـه ضـرورت ا ه دروسیلد بر عیدانشجو اگر قرار باشد شورش کند، ابتدا باشـود. یک کـارگر احسـاس م ـ ی ـآگاهانه توسط دانشجو کمتر از ياگونهحرکت آغازکننده به

امـا دانشـجو همچـون ژان . کنـد یان میطغخودط دشواریه شرایبر عليزیطور غرکارگر بهدش یشـد ون یناسیالو تنها راه مبارزه با ،مدرن استيکوکاکولا محصول جامعهلوك گدار و

یطیچ شـرا یآشکار است که دانشگاه تحت ه ـجامعه است. نیاون کلیناسیالکردن با مبارزهن عنـوان یکه خود را تحت ایبدل شود. دانشجو تا زمانيان مبارزهیچنيتواند به صحنهینم

اش تی ـاو نسـبت بـه محروم یکند کـه مـانع از آگـاه ید میرا تولیارزشکند شبهیف میتعرنسـل یداشت، اشـاره بـه رفتـار بـاق ییدانشجویتوان به زندگیکه مين نقدیبهترشود. یم

يهـا از نشانهیکیها بدل به آنیاند. سرکشن حالا شورش را آغاز کردهیجوان است، که همدرن شده است.ميه جامعهین و جسورانه علینويامبارزه


:فصل دوم ـست؛ عمـل با ینیتحقق خود در عمل باشد کافيه در جستجویکه نظرنیا د در ی

خود باشديهینظريجستجو

، به لطـف جوانـان بـه عنـوان حـاملان يگریو ضدانقلابیخوابخوشیطولانيهدوراز پس ش ینمـا يه، ظهور کرده است. اما جامعهن مبارزیاز دوران نوییهاروس انقلاب، نشانهین وینوخاص خودش را به جهـان و ک یدئولوژیايهايبندر خود و دشمنانش، دستهیم تصویترسرد

دهـد چنـان ینان خاطر هر آنچه را که رخ م ـیش با اطمینمايکند. جامعهیل میخ تحمیتاررا کـه از یق ـیحقيهـا شـرفت یزهاسـت؛ و پ یچیع ـیاز نظـم طب یر که بخشاند انگاینمایم

در واقـع دهد. یتنزل مینوظهور مصرفيدهند به سطح مدهاین جامعه خبر میکردن انابوديو مقدمـه يمنـاد ،ل شـده اسـت ی ـهـا تحم که به آنیزندگيوهیه شیشورش جوانان عل

،کننـد یستن را احساس م ـیزيندهیفزایآنان که ناممکنيمههياست که به سویسرنگونحـاکم و يدئولوژیاما ان انقلاب است. یبر عصر نويدرآمدشین مبارزه پیاد؛یگشایآغوش مرا بـه یواقع ـیخین جنبش تـار یت، ایواقعيسازمعمول واژگونيهااش با روشانیسخنگو

جوانـان نِینـو . هـر شـورشِ یجـوان يدهی ـدهنـد: ا یل م ـیتقليعادیاجتماعيک مقولهیلـ ی؛ شورش ـودشیانده میجوانان نمايهمچون شورش ابد دهـد و یرخ م ـیکـه در هـر نس

هـا داده بـه آن ید شدند و اهداف ملموس و واقع ـیتولو کار ت یجدر یگاه که جوانان درگآن«شـده اسـت. یسـت یژورنالک موضـوع داغ یبدل به »شورش جوانان«کند. یفروکش م»شد

ا فرامـوش کـردن در آن ر آن] شـرکت يشود تـا [بـا تماشـا یش داده میما نمايشورش برا–نـان یسوپاپ اطمک ی،گریبه عبارت د–یک انحراف اجتماعیش، انقلاب به یم. در نمایکن


ـیفا کند. چن ـیستم ایسعملکردترروانشود تا نقش خود را در یبدل م بـه جامعـه ین انقلابيو در رسـته مانـد، یم ـیبـاق یک موضـوع جنب ـ یهمچون دهد، چراکه ینان خاطر میاطم

ا ی ـ»مسـائل زنـان «اس بـا ی ـقابـل ق يزی ـشود (چیميبندطبقهو بلوغیلمعضلات بزرگسابـه نـام مشـکل يزی ـش] اگـر چ ینمـا يت [و نه در جامعـه ی). در واقع»یمشکل نژادپرست«

له تنهـا أآن جامعه است. مس ـیبحران کلازیبخش،مدرن وجود دارديدارهیجوانان در سرماتنهـا کننـد (و نـه ین شدت حس میشتریه و با بن بحران را هوشمندانین است که جوانان ایا

کنند).ابرازآن را کوشندیمبلکه ،کنندیحس مشـدن در سـاختار چـه ادغـام مدرن اسـت، ين محصولات جامعهیترناباز یکینسل جوان

رمنتظـره اسـت ین شکل مخالفت با آن را. آنچـه غ یترکالیند و چه رادیرا برگزيدارهینوسرما: يلـوژ ویخ اسـت نـه در ب یست بلکه رخوت بزرگترهاست. اما پاسـخ در تـار یشورش جوانان ن

آور و شــرميهــادروغیو قربــانکردنــدیهــا زنــدگان انــواع شکســتیــمن دریشــینســل پبودند. یانقلابجنبشِیدگیپاشهمازو يدارهید سـرما ی ـتوليوهیاست مرتبط با شیغاتیتبليک اسطورهیدر ذات خود »یجوان«بعـد از يدم اقتصـا یهمراه با ترمیجوانيکنندهگمراهين برتریآن. اییایپویتجليابهمثبه

تـر عیتازه و مطیکننده به بازار مصرفمصرفيامد ورود تودهیدوم آغاز شد و پیجنگ جهانامـا ت خود را بسـازد. یش هوینمايق جامعهیساخت تا از طریکننده را قادر مبود که مصرف

نـد (کـه از یبیمیاجتماعيت اقتصادیواقعگر خود را در تضاد با یک بار دییرسميدئولوژیار خـود یناپذل مقاومتین جوانان هستند که میشک ایگرفته است)؛ و بیشیپيدئولوژین ایا

ه مـلال روزمـره و زمـان ی ـطور خودجـوش عل ها هستند که بهکنند. آنیستن را ابراز میبه زد ی ـکار تولش) همچنان دریهايسازرغم تمام مدرنکهنه (بهيایکه دنکنند یام میقيامرده

ـاازیبخشآن است. ن جامعـه را ی ـایسـت یلیمحـض و نه کـردنِ طـرد یشورش ـن جوانـانِ ین جامعـه ی ـايبـرا یلیکردن بـد نیگزین دورنما که جایاز ایبدون آگاه،کنندیمیندگینما

ن جامعه] اکنـون در سرتاسـر جهـان یايبرایلیافتن بدی[یین دورنمایچنر است. یپذامکان


ن یچن ـیعمل ـیدهک و سـازمان ی ـک نقد تئوریبه انسجام د ین دورنما بایشود. اما ایدنبال منائل شود.یانسجامخشـونت ،ن شـکل یدر سرتاسر جهان و با آشکارتر»دهندگاندشنام«،ن سطحیترییدر ابتدا

هـا ن امتناع، بـه آن یبودن ایکنند. اما انتزاعیبراز من جامعه ایشدن با اامتناع خود را از همراهکـه خـود محصـول معکـوس آن هسـتند، یسـتم یسيفـرار از تضـادها يبـرا یچ امکانیه، ینیمعاصـر هسـتند: شهرنش ـ یمحصول تمام ابعاد نظم اجتمـاع ،دهندگاندشنامدهد. ینم

بـر یس ـیرش کنترل پلگستکننده، مصرفآورِها، گسترش روزافزون فراغت ملالزوال ارزشخـود را از دسـت يخانواده که تمام معنايهستهيروزمره و نجات اقتصادیتمام ابعاد زندگش یها هرآنچه را کـه نمـا رند. آنیپذیکنند، اما کالاها را میها با کار مخالفت مداده است. آن

اش مخـارج يهخواهنـد، امـا از عهـد ین حالا هم میخواهند و همیکند میها عرضه مبه آنهـا اجـازه ها را تحت سلطه گرفته است، و بـه آن ن تمام وجود آنیادین تضاد بنیند. ایآیبرنمه اجتمـاع ب ـ یقتاً آزادانه از وقت خود استفاده کنند، خود را ابراز کننـد و نـوع یتا حقدهدینم

مـدرن يمعـه جايهیرا در حاش ـیـی گرايبـدو ياها گونهاجتماعات آناورند. (خردهیوجود بلـه يریناپـذ جتنابطرز ابهییگراين بدوی، و فقر اکنندیمینیبازآفر ان ی ـمراتـب را درم سلس

توانـد یگر م ـیديهاق جنگ با گروهیاز طرمراتب که تنهان سلسلهیکند. ایمینیگروه بازآفر.)کندیميها را منزوآنيتک اعضاها و تکن گروهیخود را محقق کند، تمام ا

د ی ـم کنـد تـا بتوانـد خر یکردن تسلد خود را به کاریا بایدهنده ن تضاد، دشنامیز از ایگريبران شـده اسـت کـه او را مسـحور ی ـد وقـف ا ی ـتولتمام بخـش ین سرانجامیچنيبرا–کند

ـ–ره)یو غیقیک، لباس، صفحه موسیتار الکتریکلت، گیکند (موتورسییگرامصرف نکـه یا ای، و يق دزدی ـاز طریعن ـیییابتـدا ياوهیبه ش ـچهحمله کند، ییلان کایمجبور است به قوان

از جهان کالا.یانقلابينقديسوبهيشرویپبا یعنیآگاهانه ياوهیبه شچهيبـدتر يشان به قالب سازشکارکند و شورشیم»فیتلط«ان را یشورشن یرفتار ا،مصرف

یکـردن آگـاه داری ـبمـل اسـت: نـده محت یدهندگان تنهـا دو آ دشناميکند. برایفروکش م.هاا اطاعت کورکورانه در کارخانهییانقلاب


يسـازمان بـرا ن ینخسـت دهندگان هستند، دشنامياز تجربهيفرارون یاول)Provos(5پروُوهاهنـر يهـا ان پسـمانده یاند مبرخاستهياها از دل مواجههآندهندگان]. [دشنامیاسیان سیب

ان ی ـبيبـرا یکه به دنبال راهیان جوانیل شورشیگردند و خیر مشده که به دنبال کاهیتجزدسـت منازعـه از يدید تا به نوع جدسازیهر دو طرف را قادر مها خود هستند. سازمان آن

يگـذار دهند که هنوز کاملاً رمـز یارائه ميباب بازدريمعدوديهادهیا»هنرمندان«ابند. یبيز بـرا ی ـچ چیان جوان هیک هستند؛ شورشیدئولوژیايهااز جامهياشده و ملبس به ملغمه

یگر بـاق یکـد یل مجـزا از ی ـن دو تمای ـشان. از همان ابتدا ايگریاغیارائه ندارند جز خشونت مشـکوك یاز رهبران ـیه خود را تحت زعامـت محفـل کـوچک یفاقد نظريهامانند؛ تودهیمحفـظ 6ییای ـپروُوتاريدئولوژی ـک ای ـخود را با جعـل »قدرت«اند تا ابند که تلاش کردهییم

دهنـدگان بـه سـطح که خشونت دشنامنین رهبران از امکان ایایستیآرتاصلاحات نئوکنند. يمایکند. پروُوهـا س ـ یميریرد، جلوگیبگیشیله از هنر پین وسیابد و به ایها گسترش دهیا

چ یه ـکهیدرحاله. روزمریسم مدرن هستند: اصلاحات زندگیتالین اصلاحات مولود کاپیآخرهمچـون –سـت، رهبـران پروُوهـا ینیر زنـدگ ییوقفه قادر به تغیک انقلاب بیز کمتر از یچ

–اصـلاحات قیطرازسمیالیسوسبهسمیتالیکاپیجیتدرشکلرییتغازاويایروونیبرنشتابـا انتخـاب ر دهـد. یی ـروزمـره را تغ یتوانـد زنـدگ یمعـدود م ـ یقاد دارند کـه اصـلاحات اعت

يرند. رهبران پروُوهـا بـرا یپذیرا مت [وضع موجود]یتمامت ی، پروُوها در نهایختگیگسهمزاــرایگــاهیجــاد پایا ــخــود، ايب ــپروُوتار«مضــحک يدئولوژی ــد (آش یرا جعــل مــ»ای کنن

را هرگـز کـه آن یافتیضيزدهکپکيهاشده از پسماندهپختهیاسیس- يهنريقلمکارشلهو»منفعـل «کـه بـه ظـاهر قرار داردییایپرولتارن در تضاد با ینو»يایپروُوتار«اند). نشناخته

ز مراکـز ی ـآمک مسـالمت ی ـتک تحریشصت بود که بر تاکيدر اواسط دههيک جنبش هلندیجنبش پرووها 5يتـوان دسـته بنـد یست میآنارشيهاگروهيرمجموعهین گروه را در زیقدرت به اعمال خشونت متمرکز بود. ا

شـده نگ معروف خود شـناخته یهپنياجراهان گروه بایداشت. ایپییو یپیبر جنبش هياریر بسیثأکرد که ت ـانا کـه در آن او توبـه کـرده و خـود را یملکه جولیهستند. از جمله جعل سخنران خوانـد. یسـت م ـ یک آنارشی

م.يدر مخزن آب شهريد.اس.ختن الیناکام ريپروژه،نیهمچنمکردند.یخود استفاده ميک طبقهیدئولوژین اییتبيکه پروُوها برایمفهوم؛ایب پروو و پرولتاریترک6


از آنجـا کـه . ن قرن است)یکه ورد زبان تمام ابلهان اییهاشده است (حرف»يسازییبورژوا«ر را محقـق یی ـن تغیکه قادر است تا اییرویاند، از تنها نوس شدهیر مایفراگيرییپروُوها از تغ

يدی ـن رو تهدیاسـت و از هم ـ یستیتالیکاپيا موتور جامعهیپرولتاروس هستند. یأز میکند نس یک، پل ـی ـروکراتوبيهاهی(احزاب، اتحادزیچ] است: همهیستیتالیجامعه کاپيمرگبار [برا

ن طبقه را سـرکوب کنـد یتا ااندشدهیطراحياگونهبهن طبقه)یایت زندگیو استعمار تمامانـد، دهی ـچ نفهمین مسائل هیاست. پروُوها از اهدکنندیقعاً تهدوايرویا] تنها نیکه [پرولتارچراماننـد. یم ـیستم بـاق ین سیان این خاطر زندانیستند و به همید نیها قادر به نقد نظام تولآنن ی ـم ایخشونت مسـتق شود تا بهیپروُوها مبخش ها الهامهیه اتحادیشورش کارگران علیوقت

يامانند و چـاره یو سردرگم آنها مطلقاً از جنبش عقب موندند، رهبران مشوش یها بپشورشز کننـد. ی ـآممسـالمت يدعوت به مبـارزه ورا محکوم کرده»ییافراط گرا«که نیندارند جز ا

سـرکوبگرش بـوده يکـردن چهـره آشـکار يحکومت براکیشان تحرن رهبران که برنامهیاو از ی ـق رادی ـهـا از طر د. آنان ـک شـده ی ـس تحریکنند کـه توسـط پل ـ یاست در آخر گله م

همـان ؛کننـد يهـا را رهبـر آن»پروُوهـا «خواهند تـا بگذارنـد رهبـران یان جوان میشورشک دروغ ی ـجـز يزی ـشان چیمعنایگنگ و ب»سمیآنارش«اند که بارها نشان دادهکه یرهبران

د شـورش ه رهبـران خـو ید اول علیبا»پروُوها«ي، بدنهیانقلابيدن به نقدیرسيست. براینچـون يا متصـل کننـد و افـراد ی ـپرولتاریانقلاب ـيروهـا ین معنا که خـود را بـا ن یکند. به ا

يدای ـکاندیدربار هلند اسـت و دوم ـ ینقاش رسمی) (که اولDe Vried(يکنستانت و دو ورن ی ـکند) را رهـا کننـد. تنهـا از ا ین میس انگلستان را تحسیپارلمان که پليخوردهشکست

امـروز کـه متصـل شـوند یمعتبـر مـدرن يمنازعهآنهتوانند بیم»پروُوها«ق است که یطرناتوان آن هستند.يهاجلوهاز یکیشان دخو

را که بـه يام جامعهیطور مستقشان بهیمطالعاتيهاه رشتهیکا با شورش علیان آمریدانشجوه ی ـگر) علیديهرجاو یشان (در برکلو در شورشاند دهیاز دارد به پرسش کشیها نن رشتهیا

یتمام نظـام اجتمـاع هیعلیشورشيمثابهمراتب دانشگاه، از همان ابتدا خود را بهسلسلهکنند.یمانیباقتصاد و دولتيکتاتوریمراتب و دبر سلسهیمِبتن


شـان، یتخصص ـيهـا مـرتبط بـا رشـته یرسـم يهـا رش مشـاغل و پسـت یبا امتناع از پذشـان دکننـدگان یتولازاش را داتیها و تولتیرا که تمام فعاليدیکا نظام تولیان آمریدانشجو

ک ی ـحاضر به دنبال حالکا دریآمرینان شورشکشند. جوایقاً به پرسش میکند، عمیگانه میبطـور هـا بـه گردنـد. بدبختانـه، آن یکا میآمر»مرفهيجامعه«از درون یل منسجم انقلابیبد

اهان و یجنبش س ـ–اندکا متمرکز شدهیدر بحران آمریفنسبتاً تصاديلهأگسترده بر دو مسها نشـان آنيبندن معضل هستند. شکلیگرفتار ا»چپ نو«کوچک يهاو سازمان–تنامیو

هـا را در ان آنش ـبراندازانـه يدارد، اما ضعف در محتوایقیحقیک دموکراسیياز مبارزه برايانه دربـاره یو تصورات ناش ـیاسیسیدانشخاطر کمکند. بهیخطرناك گرفتار مییهاتناقض

يهـا سـازمان يکهنـه يهـا استین جوانان با سیایا درحال وقوع است، دشمنیآنچه در دنهـا خواهـد شـد. مخالفـت اسـت یهمـان س يرعمدیرش غیبدل به پذیسادگبهیچپ سنت

ن جامعـه ن دشـمنان آ یترت از شاخصین و حمایتحسيسوها را بهشان آنبا جامعهیانتزاعزش ی ـجنبش خ«مانند ین و کوبا. گروهیچ»یستیالیسوس«يهایروکراسودهد: بیسوق من کنـد کـه یرا تحس ـيا»یانقلاب فرهنگ ـ«تواند در آن واحد دولت را محکوم و یم»جوانان

مـائو، مسـتقر شـده ين بـه رهبـر یچ ـیعنیم، ک در عالَیروکراتون نظام بیترولاواریتوسط هفقدان محتـوا، مـدام در يواسطهفاقد رهنمود، بهيهاخواهان و سازمانيآزادن شبهیااست.

يآمـدن در جهـان بسـته ا گرفتـار ی ـ»یگروه ـش درونیپو«يدئولوژیدن به دام ایخطر لغزن ی ـو اعتـراض بـه ا یاز فقر واقع ـياجلوه،مصرف مواد مخدریسم هستند. گستردگیسکتار

یاسـت؛ نـوع يفاقـد آزاد یدر جهانيآزاديز برایآممغالطهیین جستجویاست: ایفقر واقعسـت کـه مخـدر در ینیگرفتـه اسـت. تصـادف یش ـیپنیداکنون از که همیجهانینیدنقد یچین فضـا سـرپ یج است، در ایقدر رانین جناح راست شورش جوانان) ایت (اینسل بيفضا، عرفـان یـی اگرتی ـمعنون خرافـات همـراه اسـت (ذن، یتـر رش مضـحک یبا پذيدئولوژیاز ا). یـی گرانسـان و ایـی گرايچـون گانـد يگـر یديدهیپوس ـيهـا و لاشـه »نینـو يسایکل«

همـان اشـتباه پروُوهـا را یانقلاب ـيک برنامـه ی ـيشان بـرا يجستجودرکایان آمریدانشجود ی ـهـا با کننـد؛ آن یمیمعرف»جامعهين طبقهیتراستثمارشده«شوند و خود را یمرتکب م


يداربـرده یکـه قربـان ییهاآنيهمهيهاشان با آرمانیهاآرمانك کنند که ن نکته را دریاندارد. یچ تفاوتیهستند هیکالا و سرکوب عموم

مخالف خود را آغـاز کـرده يروهاینيسازهیشب،کیروکراتوبیانحصارطلبز یندر بلوك شرق يدربـاره یلاعـات ار قدرتمند است، اما کسب هـر اط یاست. شورش جوانان در بلوك شرق بس

يس بـرا یهـا و اقـدامات پل ـ ن شـورش یبه ایرسميهارسانهيهایزنق اتهامیآن تنها از طرگـر بـه ین جوانـان د ی ـم کـه ا یابی ـیدرمين منابع خبریر است. ما از ایپذها امکانکنترل آن

آن وجـود یین شـکل بـورژوا یزتـر یانگات و نظام خانواده (که در شرق هنوز به نفـرت یاخلاقکننـد و از کنتـرل یانـد، کـار نم ـ کـرده »یاشیع«و خود را وقف »گذارندیاحترام نم«دارد)

ن تخلفـات ی ـژه با هدف مبـارزه بـا ا یويک وزارتخانهیياند. شورواحزاب خارج شدهیسیپلر کرده است.یدا

تـر در شـده يبنـد تـر و فرمـول منسـجم يک منازعـه ی ـپراکنـده، يهان شورشیهمراه با ابسـته بـه نوسـانات سـرکوب ین ـیرزمیات زیها و نشرت است؛ گروهیاعلام موجوديوجستج

سرگشـاده ينامـه «ها ن کنش آنیترشوند. تا به امروز مهمید میکنند و ناپدیس ظهور میپلن ی ـبوده اسـت. ا یکورن و مادژلوسکیدو جوان لهستانتوسط»ست لهستانیبه حزب کمون

د ی ـکأت»یفعل ـید و روابـط اجتمـاع یان برداشتن روابط تولیماز «نامه به صراحت بر ضرورت بلـوك است. روشنفکران »ریناپذاجتناب،انقلاب«ن هدف یتحقق ايکند برایکرده و اعلام م

، ورشـو و ین شـرق یهسـتند کـه کـارگران بـرل يکردن نقـد ح و آگاهانهیشرق به دنبال تشرانـد: ت بدل کردهیآن را به واقعست] یمونه احزاب کیخود علي[در مبارزهاکنون بوداپست هم

است کـه مجبـور یتیدر موقعاکنونام همین قیروکرات. اواز قدرت طبقه بییایپرولتارينقدگـر کشـورها مبـارزه یو حـل کنـد. در د جـاد یرا ایع معضلات واقعیسريک حملهیاست باهـا توهمات است و هدفدر بلوك شرق مبارزه به دور از ر اما هدف نامشخص است.یپذامکان

از مبـارزه اسـت کـه بتواننـد راه را در جهـت تحقـق یجاد اشکالیله تنها اأمعلوم هستند. مسشان هموار سازند.اهداف


افـت. یخود را در جنبش ضد بمب يافتهیسازمانين جلوهیشورش جوانان در انگلستان اولل گرفـت کـه توانسـت شـک »صـد يتـه یکم«يحـول محـور برنامـه ،یجزئ ـين مبارزهیا

بـا 1963خـود را در بهـار يبـا یت زینهایون بیها بکشاند و آکسابانیهزار نفر را به خصدیسکـال، یرادين شورش به خاطر فقدان دورنمـا ی. ا)11(به ثمر رساند»جاسوسان صلح«جنجال

هـا طلـب و صلحیسنتیاسیسيهاانگرديتوسط بازگرد کرد و عقبيریناپذطرز اجتناببهدر انگلسـتان را در کنتـرل خـود دارد یکـه زنـدگ یس ـیانگلیحال، کهنگنیامصادره شد. با

يهـا پرشـتاب ارزش يهی ـنتوانسته است در مقابل حمله جهان مـدرن مقاومـت کنـد؛ تجز . )12(متـداول کـرده اسـت یدر نقد تمام وجوه زندگیلات انقلابیجامعه را آبستن تما،سکولار

يگربـه يضربهکه با دا کندیوند پیپکارگر يبقهد با مبارزات طیلستان بامبارزات جوانان انگيروزی ـهـا در جهـان هسـتند. پ ن جبههیاز مبارزتریکیهمچنان )Wildcat Strikes(7یوحش

مشترك است. سقوط حـزب کـارگر يک دورنمایجاد یايتنها در گرو،ان مبارزهین دو جریان ی ـايهـا ییاروی ـرون اتحـاد سـودمند باشـد. ی ـايری ـگتواند در شکلیز مین[حزب حاکم]پروُوهـا يهـا شـورش ،سـه بـا آن یت است که در مقاینامیس همراه با انفجار دیکارگران با پل

ـ ی ـق اسـت کـه ی ـن طریاز افقط. دنرسیبه نظر مگانهبچهيباز یواقع ـیک جنـبش انقلاببدهد.یعملیازها پاسخیتواند ظهور کند و به نیم

کـال بـه یان و کارگران رادیاست که در آن اتحاد دانشجویصنعتيشرفتهیا کشور پژاپن تنهوسته است.یوقوع پ

دو »سـت جـوان یگ کـارگران مارکس یل«و یان انقلابی، سازمان معروف دانشجو»زنگاکورن«ه را ب ـ»یسـت انقلاب ـ یگ کمونی ـل«ت مشـترك یهستند که بر اساس موقعياسازمان عمده

طور همزمـان برآمده است و بهیانقلابین اتحاد از پس معضلات سازماندهیاند. اوجود آوردهن ی ـرود. ایم ـیسـت یالیاصـطلاح سوس بهيکشورهایروکراسوو بیسم غربیتالیبه جنگ کاپ

Wildcat(یوحش ـيگربـه يا ضـربه ی) Wildcat Strike Action(یوحشيبه سبک گربهیضربتيکنشگر7

Strikeـاتحاديرهبـر ياجـازه بدون شود کـه یگفته مياهیکارگران اتحادياز سوی)، به اقدام ه انجـام شـده یمشود.یز گفته می) نunofficial industrial action» (یمررسیغیکنُش صنعت«ن نوع از اقدام یباشد. به ا


ــارگر ســازمان هــم ــدر را اکنــون هــزاران دانشــجو و ک ــدون یــک ســاختار دموکراتی ک و بسـازمان يهاتیفعالياعضا در همهیتمامکهيطوربه؛کرده استیمراتب سازماندهسلسله

جهـان هسـتند کـه مبــارزات نمونـه در ن ینخســت،یون ژاپن ـی ـن انقلابی ـمشـارکت دارنـد. ا ر یو بـا مشـارکت چشـمگ یانقلاب ـيشـرفته یپيک برنامهیگسترده را به نام يافتهیسازمان

هـا ابـان یدانشـجو بـه خ هـزاران کـارگر و ،یپدریپيهابرند. در تظاهراتیش میها به پتودهسـت یگ کمونی ـل«حال، نیارند. بایبگیس ژاپن پیه پلیبار را علخشونتيازند تا مبارزهیریم

هـا ن خشونت به جنـگ آن یاست که با اییهااز نظامیکامل و انضمامیلیفاقد تحل»یانقلابد یــرکــه بان کننــد، همانطویـی ک را تبیــروکراتوت اســتثمار بیــد ماهی ـهــا بارفتـه اســت. آن

ش را بـه صـراحت ینمـا يروزمره و جامعـه یسم مدرن، نقدشان از زندگیتالیکاپيهایژگیوشـرو اسـت، یپیک سازمان انقلابیکه همچنان»یست انقلابیگ کمونیل«کنند. يبندفرمول

ن گـروه ی ـاز هسـت. ی ـک نیکلاس ـییای ـپرولتاريهـا سـازمان يهـا صـه ین خصیوارث بهترد بـه مرکـز مباحـث و ی ـرو بانی ـادر جهان اسـت و از یسازمان انقلابن یترحاضر مهمحالدر

بدل شود.ین انقلابینقد نویجهانيمقتدا


سوم:فصلر باشدیناپذبرگشتتاً ینهاکه یتیخلق موقعيبرا

). 8يشماره،گراتیموقعونالیانترناس(»ت.یشدن با واقعهمگامیعنیشرو بودن یپ«

خـود يت را به عنوان موضوع و هـدف مقابـل رو ید جامعیمدرن اکنون بايایکال دنینقد راديو دورنماهـا یت فعل ـی ـجهان، واقعیواقعيبا گذشتهمرتبطد یباينقدنیچن. باشدداشته

ن یهمچن ـم،یرا درك کن ـیکنـون يای ـقـت دن یم تمام حقیتوانیرد. ما نمیشکل بگآن رییتغخ یتـار م یکه قـادر باش ـ نیم، مگر ایکنيبندکامل آن را فرمولیسرنگونيم پروژهیتوانینم

ک قـرن ی ـکـه یالملل ـنیب ـیانقلابيهاخ تمام جنبشیرتام ویرا آشکار کنجهانپنهان قـرار يانتقـاد يموشـکافانه یک بررس ـی ـغرب آغاز شد را موضـوع يایش توسط پرولتاریپ

»دیان رس ـی ـش بـه پا یهـا پ ـ مـدت ،کهنـه انِه تمـام سـازمان جه ـ ین جنبش علیا«م. یدهاش یخین نمـود تـار ی). جنبش شکست خورد. آخر7يشماره،گراتیموقعونالیانترناس(

و »هـا يروزی ـپ«بارسلونا شکست خـورد. امـا در 1937ها بود که در میاسپانيانقلاب کارگرلـ یشان قضاوت شـوند و حقـا یینهايامدهاید از منظر پیاش بایرسمي»هاشکست« یق اصاش در روز قتـل 8نشـت کبیکـارل ل ين گفتـه ی ـمـا بـا ا ،ن معنایانقلاب روشن شود. به انیا

اول یکـه بـا جنـگ جهـان بـود آلمانيهاستیالیاز معدود سوسیکی) Karl Liebknechtکنشت (بیکارل ل8شـورش یکردند و هردو در پيگذارهیگ اسپارتاکوس را پایل1916زا لوکزامبورگ در سال مخالفت کرد. او و ر

مکشته شدند.1919در هاستیاسپارتاک


یها از هر شکسـت يروزیپیکه بعضیحالاند، دریواقعيروزیها پشکستیبعض«م که یموافق، در »سیکمـون پـار «ا، ی ـن شکسـت بـزرگ قـدرت پرولتار یاول،نیبنابرا»آورتر هستند.شرماش در یخیتـار ییتوانـا رن باینخستيا برایگ بود که در آن پرولتاربزريروزین پیت اولیواقع»بـزرگ يروزی ـپ«کـه یدرحـال آزادانه را آشـکار کـرد. ياوهیبه شیتمام وجوه زندگياداره

ن شکست بدل شد. یترباربه فاجعهتیدر نهاکیانقلاب بلشوب کـه کـار خـود را بـا ضـدانقلا یالملل ـنیجنبش بيروزیهمزمان بود با پیکیبلشويروزیپ

یآغـاز کـرد. همزمـان یآلمـان »یدموکراس ـالیسوس ـ«ها توسط ستیشکستن اسپارتاکهمدررود، چـرا کـه نظـم یهـا فراتـر م ـ آنيطلبان از اختلاف ظـاهر ها و اصلاحکیبلشويروزیپ

لحـاظ ه بـه یروس»ضدانقلاب«ج یاز نظم کهنه شد. نتايدیون جدیاسیل به واریتبدیکیبلشوونال یل انترناس ـیتشکیو به لحاظ خارج،تثماراز اسيدیاستقرار و گسترش شکل جدیلداخ

د و دفـاع از مـدل ی ـخـدمت هـدف بازتول ش فقـط در یهـا بود کـه تمـام شـاخه یستیکموناجساد ملوانـان يآن، بر روییژوارک و بویروکراتوبيدر نسخهيدارهیبودند. سرمایکیبولشو

لـونا، ين، شـانگها یئل، تورین، کین، کارگران برلیاوکرايهاکرونشتاد، دهقان و بـالاخره بارسافت.یبقا يبراياشانس دوباره

ها برپا شده بود تا در مقابل اصـلاحات مـنحط کیبلشويونال سوم که به ظاهر از سویانترناساحـزاب «شـرو را در قالـب یپيای ـسـتد و پرولتار یونال دوم بایانترناس ـيهادموکراتالیسوس

چ یاش بود و هرگـز و در ه ـ سسانؤشتر در خدمت منافع میمتحد کند، ب»یست انقلابیونکميونال سـوم اساسـاً ادامـه یرا بـه ثمـر نرسـاند. در واقـع، انترناس ـ یستیالیسوسیکجا انقلاب

ل شد و از آن پس تحـول یبه سرعت به کارگران غرب تحمیونال دوم بود. مدل روسیانترناسن، یحـاکم نـو ين طبقـه ی، ایروکراسوبيکتاتوریک مدل واحد بود. دیيسوها بهآنيهمه

افت؛ آن هـم بـه یگر یديم کارگران کشورهایعظيهاتودهدن یکشادیانقبهپژواك خود را در يعـاد يبـا اعضـا يطـرز آشـکار شان بـه که منافعيکارگريهاهیاتحاديهاروکراتونفع ب

کـارگر را يطبقـه یسـم آگـاه ینیاستاليولای ـهوک سیاز ها در تناقض بود. هیاتحادنیهمنـده یشـدن و گسـترش فزا زهیروکراتوسم که در حال بیتالیکاپگر یدياز سو؛کردیافسون م


دش را ی ـجديروزی ـن پی ـگذاشـت و بـا افتخـار ا یرا پشت سر م ـاشیدرونيهابحران،بود، يظـاهر يهـا مخالفـت هـا و یهمان گوناگونيجاکرد. بهیاعلام مهجاودانيروزیهمچون پ

جهـان يبر جهان سلطه دارد. اصول جهان کهنـه همچنـان بـه اداره یرم اجتماعک فُیحالا کند.یمینیگان سنگمرده همچنان بر اذهان زندهيهاد: سنت نسلندهیمدرن ادامه مجـز يزی، چیاصطلاح انقلاببهيهاسازمانيلهیوساز درون آن و بهین جهانیمخالفت با چن

هـا و ین سـردرگم یج بـدتر یترویعنیییهان شبه مخالفتیست. چنینيک مخالفت ظاهریلـط کمـک م ـ ی ـدر نهاکهیجزميهايدئولوژیايمطالبه کنـد. یت بـه اسـتحکام نظـم مسهـا آنییکارگر ساخته شدند تا رهايکه توسط طبقهیاسیو احزاب سيکارگريهاهیاتحاد

م یتنظ ـيهـا سـم یت، بـه مکان ینان حاکمیاند به سوپاپ اطمرا محقق سازند، امروز بدل شدههـا همچـون هی ـن احـزاب و اتحاد ی ـرهبـران کـه از ا یاز اموال خصوص ـیستم و به بخشیس

يکننـد. برنامـه یحـاکم اسـتفاده م ـ يدر طبقهيدیکليهادن به پستیرسيبرايریمس ـ«از عبـارات ییرنـگ و بـو هـا ممکـن اسـت هی ـاحزاب و اتحاد داشـته باشـند امـا »یانقلاب

شـان هـم یطلب ـاصـلاح ،ن گذشـته ی ـاسـت. (از ا طلبانـه تاً اصلاحینهاجا عمکردشان در همههـر کجـا، شده اسـت.) طلباصلاحبدل به یطور رسمسم خود بهیتالیکه کاپمعناست چرایب

اند، تنها مـدل دهی، که احزاب به قدرت رس1917يهیتر از روسماندهعقبيدر کشورهایحتن احـزاب بـدل ی ـجـا ا در همـه . )13(انـد د کردهیخواه را بازتولتیضدانقلاب تمامیستینیستالا

ل یخـودش را تعـد زهی ـبروکراتسـمِ یتالیکاپکـه نی ـايبـرا ياند به مکمل ثابت و ضرورشدهیس ـیپلسـمِ یاومانحفـظ ين بـرا ینمـاد یونیس ـیاپوزسـتند جـز ینيزی ـاحزاب چ؛ )14(کند.سمیتالیکاپک ی ـروکراتوشرط ضدانقلاب بودیقیاشتباه و بیمدافعان ب،کارگران، احزابيهاتودهعکسبر

يکتـاتور یسـاختن د جاودانـه ياش هستند. احزاب که بـرا یاست خارجیسع یموران مطأو مها هسـتند. ن دروغ در جهان دروغیاند، حامل بزرگتروقفه در تلاشیاقتصاد و دولت بیجهان

خواهانـه تی ـتمامیلیتعـد –خوديسوکه بهیجهانينظام سلطه«،انیگراتیر موقعیبه تعبکـه در یرواقع ـیغییروهایون (نیسین اپوزیاشکال دروغيل است، فقط در ظاهر از سویمتما


کنند) مـورد یت نظام سلطه کمک میجه تنها به تقویاند و در نتر کردهیدرون ساحت نظام گر یی ـن تغیتـر رنـگ وست جز پرآبینيزیک چیتروکراوسم بیالیسوسرد. شبهیگیحمله قرار م

».سلسله مراتب و استثماريجهان کهنهيافهیقيدی ـک مضـحکه؛ تقل ی ـاز ید مضـحک ی ـست جـز تقل ینيزیان چیدانشجویلاتیاصول تشک

. يکارگريهاهیمنحط اتحادیلاتیده و مسخره از اصول تشکیفایبیمشـترك اساس ـ يد نقطهیاش بااشکالیمسم در تماینیاز استالیو عملياعلام برائت نظر

نـده باشـد. واضـح اسـت کـه در فرانسـه، بـه عنـوان مثـال، کـه یآیانقلابيهاتمام سازمان ـ یاز بحران را به تعویآگاهياقتصادیماندگعقب تنهـا بـر یق انداخته اسـت، جنـبش انقلاب

بـه د ی ـن جملـه با ی ـود. اد نابود ش ـیسم باینینو متولد شود. استالواند ازیسم مینیجسد استالبدل شود.یخیشاتارین انقلاب پیخرآیشگیشعار مدام و هم

خ خـود جـدا شـود و شـعر خـود را یشـاتار یشـه از پ یهميک بـار و بـرا ید یباین انقلابیچنراث ی ـم«ینـدگ ینمایکه مدع»یشبه نظام«يهارون بکشد. گروهکینده بیکمال از آوتمامتواننـد یوجه نم ـچیهستند و بهیاز ته قبرها نیجز اصواتيزیهستند، چ»سمین بولشویراست

نـد یآیم ـ»شدهانتیخیانقلاب«يشکستهیها که از کشتقهین عتینده باشند. ایقراول آشیپهـا ها به انقـلاب اسـت. آن انت آنیخين نشان رسوایکنند: و همیدفاع ميهمواره از شورو

ـها در آنه ک(افتهینمعروف توسعهيرون از کشورهایب یافتگی ـنتوسـعه نیهم ـت ی ـتقويراب»هـا زانیپـارت «ياز مجلـه توانند توهمات خود را ادامه دهند. یميبه دشوارکنند)یتلاش م

کـه ییهـا انی ـجرها و شبهانیگرفته تا تمام جر)15(ست)یتروتسک- نیاستاليهاانیرگان جر(اُکننـد، یجـر و بحـث م ـ یجسد تروتسکيونال چهارم همچنان بالایرون از انترناسیدرون و ب

يهـا یکنند که در فهـم جهـان مـدرن نـاتوان یت میواحد تبعیانقلابيدئولوژیک ایاز همه هـا را از انقـلاب جـدا کـرده اسـت. دارد. چهل سال ضـدانقلاب آن یمشخصیو عملينظر

نکـه در یا(کمـا ددر اشتباه باشنتوانند یانات تنها مین جریست، این1920که حالا سال آنجااز). بودنداشتباه در هم 1920همان


- سـت یکاردان«اش به دو انشعاب هیو تجزا توحشیسم یالیسوس»اولتراچپِ«انحلال گروه یچ انقلاب ـین ادعا اسـت کـه ه ـ یبر ایل محکمیخود دل»یست سنتیمارکس«و »ستیمدرن

ینقـد انقلاب ـ ینیازآفرهم بـدون ب ـ یمدرنيشهیچ اندیست و هیمدرن ممکن نامر رون از یبن ی ـان ای ـمیی). هرگونه جـدا 9يشماره،گراتیونال موقعیانترناسر نخواهد بود (یپذامکانا یــخ انقــلاب یشــاتاریپيبــه مــوزهيگــردبــه عقــبيریناپــذطــرز اجتنــاببــهیژگــیدو و

لـطه یشدن در مدرنلیمستح لـط منجـر خواهـد شـد: نا همـا ی ـسم نظام س ضـدانقلاب مس.آرگومنتزا یکارگران يصدا]يهاازماناش س[نمونه

چ ندارنـد جـز یهـا ه ـ ز صادق است. آنینیستیآنارشيهااز گروهيارین امر در مورد بسیهميبنـد ل آن دسـته ی ـ، کـه خـود را ذ »یآنارش«ک، یدئولوژیک برچسب ایز به یانگرقتیمانیا

ان یاسـت توسـط دانشـجو ، کـه آشـکار برتـار یلوموند لبار سفأتيمجلهاش] [نمونهاند. کردهو حماقت نائل گشته است.یسردرگمازیباورنکردنيابه درجهشود ویميریسردب

وزن هـم یف ـید با حریبالد، اکنون بایکردن مداوم خود مزهیمسلط، که به مدرنینظام اجتماعد ی ـلمسلط درحال تون نظام یشده که خود ازهیاندازه مدرنهمانبهیخود مواجه شود: مخالفت

،یخی] تـار یجنبش [انقلاب ـیعمليهاییزدارازرده دفن کند.رده را مد می. بگذار)16(آن استروزمـره بـا یکننـد: انقـلاب زنـدگ ین م ـیاطیدفع ش ـیانقلابیآگاهيزدهاز روح جندارند نـو سـاخته د ازی ـدهد هـردو با ید میکه نويایاز وظائف مواجه است. انقلاب و زندگیانبوه

شوند.مانده است، بـه یر باقییبدون تغ) یطبقاتيجامعهانحلال(ن انقلابیادیبنياگر هنوز پروژه

جهـان يچ کجـا یبخشد هنوز در ه ـین پروژه ضرورت میکه به ایطیل است که شراین دلیاتـازه ياتـه یکالیو رادد با انسجامین پروژه بایاحال،نیابار نکرده است. ییکال تغیرادياگونهبه

تحقـق کـه دوبـاره يطـور بها شود؛ ین دوباره احیشیپيهاگرفتن از اشتباهات انقلابو با پنددر جامعه نشود.يدیجديآن منجر به جداسازيمهینونصفه

باشـد، »اری ـتمـام ع «يتوانـد نبـرد ین تنهـا م ـ ینويایستم و پرولتاریان سیکه نبرد مآنجاازدارد را ییستم کـالا یسد یل به بازتولیرون خود که تماد هرآنچه در دینده بایآیجنبش انقلاب


بـا تمـام یسـتم باشـد، مخـالفت یآن سهیعلا یزنده و پويد نقدیباین جنبشینابود کند. چننشـان داده اسـت، یکه لوکاچ به درسـت . همانطوریستمیچنان سيبقايبرايعناصر ضروران ی ـموخیان انسـان و تـار ی ـمه و عمـل، ی ـان نظری ـميضروريک واسطهییسازمان انقلاب

. (اشـتباه 9ل داده اسـت یتشکیاجتماعيک طبقهیاست که ییایکارگران و پرولتاريهاتودهرا بـه عهـده ین نقش ـیواند چن ـتیک میک حزب بولشویکرد ین بود که تصور میلوکاچ در ا

. )ردیبگییهـا فاصله به پرسـش د بلایمتحقق شوند، با»کیتئور«يهالات و تفاوتیاگر قرار است تما ـ ین بسـتگ ی ـز بـه ا یچترجمه شوند. همهیدرباب سازمانده ن ینـو یدارد کـه جنـبش انقلاباش بـا یا اشـکال سـازمانده ی ـدهـد. آ یرا پاسخ م ـیسازماندهمربوط بهيهاچگونه پرسش

؟ هماهنـگ هسـتند ) يکارگريشوراهاکاملِقدرتیتحقق جهانیعنی(اشیاساسيپروژهکه بـا آن در نبـرد اسـت ارائـه ياجامعهيادهایکال از تمام بنیراديد نقدیباینن سازمایچن

کـه ییهـا ي، دولـت و جداسـاز يدر هر شکل و ظاهريدئولوژید کالا، ایتولاز] ي[نقددهد: شوند.یل میتوسط دولت تحم

. اسـت کهنه بـر آن اسـتوار شـده یاست که جنبش انقلابییه و عمل سنگ بناینظرییجداقـت خـود را کشـف یفائق آمده و حقين جداسازیا بر ایمبارزات پرولتارن لحظاتیبرترفقط

ـ ی. هنوز هاستکرده ت. را پـر نکـرده اس ـ ين جداسـاز ی ـان ای ـشـکاف م یچ سـازمان انقلابباشـد، همـواره در خـدمت حاکمـان اسـت؛ »یانقلاب ـ«سـت کـه چقـدر ی، مهم نيدئولوژیاخـاطر، نیهم ـدهد. بهیون پنجم دشمن خبر محضور ستازاست که يزنگ خطريدئولوژیا

باشد.یهر سازمان انقلابیینهال یدر تحليمحورد موضوع یبايدئولوژینقد ايهی ـکـه داع یتواننـد در سـازمان یها نمشده هستند؛ آنگانهیبخودازها محصول جهانِدروغ

هـم بـدل خواهـد آن سـازمان ،صورتنیرایغدارد حضور داشته باشند. دریقت اجتماعیحقها. از دروغیگر در جهانیدیشد به دروغ

م.»یطبقاتیخ و آگاهیتار«د به فصل آخر یلوکاچ: نگاه کن9


ـ یبايکارگريمثبت قدرت شوراهايهاتمام جنبه حاضـر باشـد و ید در هـر سـازمان انقلابه ی ـمرگبـار را عل ياد مبـارزه ی ـباین سـازمان یها گام بـردارد. چن ـ سازمان در جهت تحقق آن

خودجـوش یسـازمانده و خود1905آغـاز کنـد. انقـلاب یسـت ینیلنیدهسـازمان يهینظرن ی ـک بـر ا ی. اما جنبش بولشـو )17(مضر استيهین نظریایه در حکم نقد عملیکارگران روسيهـا هی ـاتحادیآگـاه «توانسـت از یکـارگر نم ـ يطبقـه یورزد که خودجوشیباور اصرار م

جـر بـه ن نگـرش من ینبود. ا»تیتمام«افتن به یدستجه قادر به یتر رود و در نتفرا»يکارگرانقلاب بنشاند.»رأس«بتواند خود را در »کیبلشوحزب «شد تا يکارگرقطع سر جنبش

ن بـا یگونـه کـه لن ـ شـتن، آن یخويآزادسـاز يا برایپرولتاریخیت تاریدن ظرفیکشچالشبهيادارهيکـارگر بـرا يت طبقـه ی ـدن ظرفیکش ـچالشبهيد، به معناتمام انجام دایرحمیب

جـز »تمـام قـدرت از آن شـوراها «، شـعار معـروف یین دورنمـا یبا چن.نده استیآيجامعهلـح معنـا يای ـلتارپرويبـه جـا یحزبر شوراها توسط حزب و انتصاب دولت تکیتسخ يمس

ندارد.يگریدن بـار بـه ی ـما بدل شـود، امـا ا يگر به شعار همهیک بار دید یبا»تمام قدرت از آن شوراها«

توانـد وارد یم ـیا تنهـا زمـان ی. پرولتاریکیبلشویپنهانيهازهیکلمه، و بدون انگیواقعيمعناان ی ـز در میچچیه،صورتنیاریغان باشد. دریتمام جهان در ميانقلاب شود که مسئلهيباز

يگـر یچ قـدرت د یا ه ـتوانـد ب ـ یر، نم ـیفراگیتیریمدا، خودیست. تنها شکل قدرت پرولتارینا ی ـییای ـچ مـرز جغراف یاشکال قدرت است. هیء تمامامحايکه خود به معنام شود. چرایتقس

رد بـه سـرعت بـدل بـه ینه بپذین زمیرا که در ایا هر سازشیتواند برتابد. پرولتاریره را نمیغباشـد. یکنـون يت مبـارزه ی ـهـم ابـزار و هـم غا دی ـبایتیریمـد خـود «م خواهد شـد. یتسل

يهی ـاوليز هست. هـم مـاده یآن نرم متناسب ست بلکه فُیتنها هدف مبارزه نیتیریمدخودر).یدر الجزایطبقاتي(مبارزه»شرط آنشیکار است و هم پ

ـ ی ـقـت یت کل جهان ضامن انسجام و حقیمنسجم از وضعينقد اسـت. یک سـازمان انقلاباسـت) منجـر »یانقلاب«ینکه نظامیايا (به بهانهیاز دنیک نظام سرکوبگر در بخشیتحمل

یزندگيهاک از حوزهیون در هر یناسیرش الیپذکوب خواهد شد. ت سریرش مشروعیبه پذ


اذعـان بـه تـلاش خواهد شـد. یشدگءیاشکال شیر تمامیرش ناگزی، منجر به پذیاجتماعد نشـان داد کـه در عمـل چـه ی ـست. باینیکافدر حد حرفيکارگريوراهاقدرت شيبرا

موجـود توسـط منطـق کـالا اداره جوامع ی، تماميظاهريهادهد. به رغم تفاوتیمییمعنایمـانع اساس ـ ییکالایشدگءیهاست. شآنيخواهانهتیت تمامیریاساس مدن یشوند. ایم

يهی ـد کـالا، رو ی ـاست. در جهـان تول یاجتماعیزندگيتمام و آزادسازوتامییبر سر راه رهايروهـا یاوامـر ن است بـر یست، بلکه مبتنینیبر اهداف برآمده از اصل خودگردانیکار مبتن

هـا کنند، امـا قـدرت آن یهماهنگ میعین طبیخود را با ظاهر قوانين اقتصادی. قوانیرونیبدارد. یبستگ»کنندگانمشارکتیناآگاه«تنها به کـه یجهانيشتن در خلق آشوبناك و ناآگاهانهیکردن خون است: گمید کالا ایتوليجوهره

ــل، هســتهش خــاریهــاننــدهیکــاملاً از کنتــرل آفر ــیراديج اســت. در مقاب یکــال و انقلاب. یت زنــدگیــهمگـان بــر تمام ياسـت بــر کنتــرل آگاهانــه یر مبتنــیــفراگیتیریمــدخـود خـود بـدل يزان بقـا ی ـرما را تنها به برنامـه ،د کالایون تولیناسیاليچرخهدر یتیریمدخود

یتیریمـد بـه روش خـود ن باشد که جهان موجود راید ایخواهد کرد. پس تلاش کارگران نباق ی ـن جهان را اداره کنند. چگونه؟ از طریايوقفهیو بیفیرشکل کیید تغیاداره کنند، بلکه با

د).یخ تولیم در تارین انحراف عظیمفهوم کالا (ایکردن عململغااز ینیآن بـا شـکل نـو ینیگزیکردن مفهوم کار و جـا شامل ملغایعیبه طور طبین عملیچنيجامعـه يهـا ن شـکاف یتـر يادی ـاز بنیک ـیب ین ترتیو به از خواهد شد. یانه نت آزادیفعال

منفعلانه مصـرف يطرزکه بهیواره و فراغتءیان کار شیان خواهد رفت: شکاف میمدرن از مشود. یم

قـدرت کـارگران و گـروه ا توحشیسم یالیسوسمثل گروه یفروپاشحالدريهاگروه)Pouvoir Ouvrier،()18(انـد، امـا همچنـان در وستهین شعار مدرن قدرت کارگران پیگرچه به اا

ق ی ـاصـلاح مفهـوم کـار از طر يای ـدارند که رویگام برميکارگريکهنهيهار جنبشیمسد ی ـن خود مفهوم کار اسـت کـه با یپروراندند. اما اکنون ایط آن را در سر میکردن شرایانسان

شـرط نینخسـت کـار کـردن ملغـا ،»فاضلهينهیمد«ه بیشیفارغ از هر گرابه آن حمله کرد.


ـا–»کـار زمان«و»آزادزمان«انیمییجدازینوییکالايجامعهکردننابود بخـش دونی ـتضادیتجلخودکهاست–شدهگانهیبخودازیزندگمکمل انی ـمییکـالا يجامعـه یدرونان بـرود مـردم قـادر ی ـمازتضـاد نی ـاکـه یزمانتنها. هستندمبادلهارزشومصرفارزش

خودشان بنا کننـد و خـود را در یخود را بر محور اراده و آگاهیاتیت حیند بود که فعالهخوایحـل تمـام راهيکـارگر يشـوراها یانـد. دموکراس ـ ند که خودشان خلـق کـرده یببیجهانکت ت هرآنچه که فـارغ از اراده و مشـار ی، موجودین دموکراسیچنموجود است. يهاییجداوجود دارد را ناممکن خواهد کرد.تک افرادتک

ـا–سـازند یکـه آن را م ـ یخ توسط مردمیتسلط آگاهانه بر تار کـل ییهـدف غـا اسـت ن ییگذشـته، محصـول عملکـرد اجتمـاع يهـا خیتاریخ مدرن، مثل تمامی. تاریانقلابيژهوپر

ــه، تیــتمامي. در دوران سـلـطهيبشــريهــاتیــفعالياســت، محصــول ناآگاهانــه خواهانيدئولوژی ـایجهاننیش تحقق ایش. نماین خود را خلق کرده است: نماینونیديدارهیسرما

در نی ـدهمچـون نقـد «و ،ن اندازه معکوس و واژگونه نبوده اسـت یاست. هرگز جهان تا به ا»اسـت يهـر نقـد یشـرط اساس ـ شیپ ـیکنـون يش در زمانـه یزمـان مـارکس، نقـد نمـا

).9يشماره،گراتیونال موقعیانترناس(يابزارهـا روزافـزون بـرق وشـود. زرق یانقلاب مواجه م ـيبا مسئلهیخیتاریت به شکلیبشرو وارث يکنـد. بـورژواز یم ـيروزافـزون همگـان برابـر یتیتنها با نارضاکیو تکنولوژيمادکـه (را )overdevelopment(ن حادتوسـعه ی ـ، قادر نخواهنـد بـود کـه ا یروکراسواش، بیشرق

ل سـاده کـه هـردو ی ـن دلیبه کار برند، به ايدیچ راه مفینده خواهد بود) در هیاساس شعر آن ی ـکـه از ا يان اسـتفاده یشـتر یحفـظ نظـم کهنـه سـخت تـلاش کننـد. ب يد برایگروه با

ه یجز انباشت سـرما يها کارشان خواهد بود. آنسیپليرویت نیها خواهند کرد تقوشرفتیپاش یبـر زنـدگ یچ کنترلیکه هیکسیعنیو پرولتر ،ستندیبلد نهاولترجه انباشت پریو درنت

ارزش یب ـيهاا است که وارث ثروتیپرولتاریخین بخت تاریداند. این را میندارد و خودش اتـا ن شـوند یگزیا جـا ی ـر کننـد یی ـتغياوهیبه شد یکه باییهاثروت؛باشدییجهان بورژوا

انـد. تحقـق طور کامـل محقـق کـرده د که خود را بهنباشییهاشرفت انسانیبتوانند ضامن پ


ش ینمـا کـه اسـت یال واقع ـیکامل اميمرز و ارضاوحدیر بیتکثيکامل انسان تنها به معناتواننـد یکنـد و تنهـا م ـ یسـرکوب م ـ یناخودآگـاه انقلاب ـ يهان گوشهیترکیها را در تارآن

ید. تحقـق واقع ـ غات محقق شونیتبليعرصهياگونهیرويهاانیدر هذییهايهمچون فانتزسـتم یکـه س اسـت یالیامازها و شبهینشبهیکردن تمامملغایکه خود به معن–لیال اصیام

سـت مگـر بـا یر نیپـذ امکـان –م بخشدوکند تا قدرت خود را تداید میروزمره تولصورت به .ییش کالایمثبت نمايو نابوديودنابتوانند آزادانه به کـار گرفتـه یشمارش میبيز دستاوردهایو نتواند آزاد شود یخ مدرن میتار

یعن ـیهـا را سـرکوب کـرده اسـت؛ کـه جهـان مـدرن آن ییروهایق نیاما فقط از طرشوند، شـان ندارنـد. در قـرن یهاتی ـط، معنا و محصول فعالیبر شرایچ قدرتیکه اکنون هیکارگران

ن نقـد آگاهانـه از ینخستوارث رث هنر مدرن، و ا وارث فلسفه بود؛ امروز او واینوزدهم، پرولتارکـه همزمـان تواند خـود را از سـرکوب رهـا کنـد مگـر آن یا نمیپرولتارروزمره است. یزندگ

ک ی ـا یپرولتاريبرایدادن زندگرییردادن جهان و تغییت کند. تغیهنر را بدل به واقعفلسفه و یا هسـتند، رمـز سـرنگون یرکوب پرولتاراز] سییر [رهایناپذییجدايها رمزهانیمعنا دارد، ايها و الگوهـا کال ارزشی. نقد راديبه حکومت آزادیابیت دستیها و در نهایستگیسلطنت با

د ی ـهـا با آنيآزادانـه يبازسـاز ن یهمچنشوند و یل میتحمنهیالت یکه توسط واقعيرفتاريم لحظـات و رخـدادها سـاختن تمـا يانـه بـرا ت آزادی ـا باشد. خلاقیپرولتاریینهايبرنامهدسـت همـه ه کـه ب ـ يت بشناسـد؛ شـعر یتواند به رسمیاست که م»يشعر«تنها ،یزندگ

ا ی ـد جشنواره باشند یباییایپرولتاريها. انقلابیانقلابيانوشته شده است، سرآغاز جشنوارهدهنـد. ید م ـی ـهـا نو اسـت کـه آن یآن نوع از زنـدگ يدیکلينکتهیچ، چون جشنوارگیهکـردن یرنـد زنـدگ یتواننـد بپذ یکه م ـیهاست و تنها قانونن جشنوارهیاییاصل نها»يباز«

است.یچ مانعیبدون هییجولذتبدون لحظات مرده و


سنده:ینويادداشت های

ان، در یدانشـجو یمل ـيهی ـبـازان اتحاد اسـت یان سیمارك کراوتز، سخنران مشهور در م) 1(منتشر کرد و بـه دفـاع از Les Temps Modernesيمجلهرا در»ينظریپژوهش«1964سال همان مجله موضع خود را رد کرد.ک سال بعد دریان پرداخت. او یدانشجوییگراهیاتحاد

يانـه یگراتی ـموقعيمعنـا ره را در یش، نقش و غیم نمایست که ما مفاهیلازم به گفتن ن) 2(.میبریها به کار مآندر قـرن کـارگر مـاهر ک ی ـ: هستندیانقلابیآگاهان فاقدیدانشجونین تفاوت که ایبا ا)3(

ت.رتبه را نداشيتوهم ارتقانوزدهم ا اکـول ی ـسـوربون م و نه به فرهنـگ یدهیان ارجاع میگراما به فرهنگ هگل و دانشنامه)4(

ر.وینورمال سوپر ـیبرالیزدن به نام لت حرفأگر جریکه دیحالدر)5( یالی ـخيهـا يه آزادسم هرزه را ندارند، ب

.يبدون آزادی: همان عصر دموکراسشوندیمتوسل میقرون وسطيهادانشگاه ـ،»کیبرنتیبـا متخصصـان سـا یمکاتبات«د به ینگاه کن)6( ـونال موقعیانترناس ،ت گـرا ی

.9يشماره.»کارکرد ارگاسم«و »جوانانیجنسيمبارزه«د به دو متن ینگاه کن)7(يها را بـه حضـور در قلعـه وانگان لازم است تا آنیمخصوص ديقهیجلمردم یباقيبرا)8(ن ی ـاسـت بداننـد کـه ا یان کافیدانشجويمجبور کند. اما برامارستان و مقابل روانپزشکیت

ن مراکـز هجـوم ی ـايسـو اند. چنان بهشان مستقر شدهیکنترل در گتوهايشرفتهیپيمقرهاد.تظر بمانند در صف منیورود بايآورند که برایم


يهیــد بـه اعلام یــآن نگـاه کن یفروپاشــو آرگـومنتز يمجلــهيدسـته وداريدربـاره )9(.1963،»خیدرون زباله دان تار«با عنوان گراتیونال موقعیانترناس

،شـان یحیب مس ـی ـو رق»سـت یان کمونیدانشـجو يهیاتحاد«يهایین ماجراجویآخر)10(انـد: اطاعـت ک اصـل متحـد شـده ی ـان حـول محـور ین دانشـجو یدهد که تمام اینشان م

شرط از مافوق.ودیقیبکـه یضـد بمـب اتم ـ يسـر ن پناهگاه فوقیبمب چندجنبش ضديهازانیدر آن پارت)11(

د.کردنیته شده بود را کشف و علندولت ساخياعضايبرایواقع ـیسـم یالکیراديرسد به سوینام برد که به نظر مHeatwaveيتوان از مجلهیم)12(

کامل است.در حال تا و ی ـرعاينهیه به هزیق انباشت سرماین کشورها را از طریاند تا ااحزاب تلاش کردهن یا)13(

د.کننیصنعتیروکراسووحشت بيهیبا ساکسـب قـدرت يسـو ک قـدم بـه ی ـیست فرانسه حت ـیحزب کمون،سال45در طول )14(

يهـا ر چکمـه ی ـکـه هنـوز بـه ز ياشرفتهیپيورهاله در تمام کشأن مسیبرنداشته است. همت.ز صادق اسیاند نامدهیارتش سرخ ن

در ،»ری ـدر الجزاینبـرد طبقـات «يد بـه مقالـه یر نگاه کنیها در الجزانقش آنيدرباره)15(.10يشماره،ت گرایونال موقعیانترناس

.10يشماره،گراتیموقعونالیانترناس،»ریون الجزایخطاب به انقلاب«د به ینگاه کن)16(زا لوکزامبورگ.آن توسط ريپس از نقد نظر)17(دن از ی ـگزي) بـا دور ICO(ستیکمونیالمللنیون بیسیاپوزمثل یدرمقابل، گروه)18(

ت محکـوم کـرده ی ـبه عدم موجودش خود رایشاپیمنسجم پيهیاز سازمان و نظریهر شکلت.اس

ﯽﯾﻮﺠﺸﻧاد ﯽﮔﺪﻧز ﺖﮐﻼﻓ و ﺮﻘﻓ...

Documents

Transcript of ﯽﯾﻮﺠﺸﻧاد ﯽﮔﺪﻧز ﺖﮐﻼﻓ و ﺮﻘﻓ...