Iranians036n08y04may11.pdf

17
6 3 ਜอ ﻨﺎ ﻣﺎ- ﻮن ﯿﺎن ادا ﯽ ا ﻤﺎ ا ﺳﺮدﺑﻴﺮ ﻳﺎدداﺷﺖ2 زﺑﺎﻟﻪ ﺳﻄﻞ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻣﺪل3 ﺑﺎر اوﻟﻴﻦ ﺑﺮاي4 رﻳﺎ ﻓﺮﻳﺎد5 راز و رﻣﺰ ﭘﺮ ﺗﺎرﻳﺦ اﻳﻦ و ﻣﺎ ﺣﻜﺎﻳﺖ6 ﻫﺎ وﺳﻂ اﻳﻦ ﻳﺎ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ7 درد ﺑﻲ ﻣﺮﻓﻪ ﻧﺸﻴﻦ ﺧﺎرج ﻣﺸﺖ ﻳﻚ8 ﻫﺎ ﻫﺰاره ﻛﺎروان ﻛﻬﻦ از دراﻳﻲ9 ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺎ11 زﻧﺪﮔﻲ رﺳﻢ13 ﺷﻨﺎﺳﻲ اﻳﺮان: اﻧﺰﻟﻲ12 ﺳﺮدﺑﻴﺮ: ﺳﺎﻻري ﭘﮕﺎه ﺷﻤﺎره اﻳﻦ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن: ﺳﺎﻳﻨﺎ ﻓﺮ، ﭘﻨﺎﻫﻲ آرش ﺧﺎﻟﻘﻲ، ﻛﻴﻮان ﺳﺎﻻري، ﭘﮕﺎه ﺣﺴﺎم ﻓﺮﻫﻴﺪي، ﻓﺮﻧﺎز ﻓﺮد، ﺧﺎﻛﺒﺎزان ﻋﻠﻲ ﻻﺟﻮردي، ﻳﺰدان ﻫﻤﺎد واﻋﻈﻲ، ،ﻣﻬﺪي ﻣﺘﻴﻦ، آﻧﺎﻫﻴﺘﺎ ﭘﻨﺎﻫﻲ، ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﻓﺮزان ﺟﻤﺸﻴﺪي، ﻋﻜﺲ ﻫﺎ: ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﻓﺮزان ﻓﺎﺧﺮي، ﻋﻠﻲ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻨﺪي: ﻧﻴﻚ ﻣﺤﺴﻦ ﺳﻴﺮ اﺟﺮاﻳﻲ ﻫﻴﺄت: ﻳﻮﺳﻔﻲ ﻧﻴﻤﺎ ﺳـﺎﻳﻨﺎ ﻓـﺎﺧﺮي، ﻋﻠﻲ ﻣﻘﺪم، ﻧﻴﻚ ﻣﺤﺴﻦ ﻧﺎدري، ﺧﺴﺮو ﻻﺟﻮردي، ﺳﻴﺮ ﻋﻬﺪه ﺑﻪ ﻧﺸﺮﻳﻪ در ﻣﻨﺘﺸﺮه ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺗﻤﺎم ﻣﺴﻮوﻟﻴﺖ ﻧـﺸﺮﻳﻪ و ﺑـﻮده ﻣﻄﻠـﺐ ﻛﻨﻨـﺪه ﺗﻬﻴـﻪ و ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﻧﺪارد آن ﻗﺒﺎل در ﻣﺴﻮوﻟﻴﺘﻲ اﻳﺮاﻧﻴﺎن. اول ﻋﻜﺲ: ادﻣﻮﻧﺘﻮن در ﺑﻬﺎر آﺧﺮ ﻋﻜﺲ: English Bay وﻧﻜﻮور، ﻣﻲ ﻣﺎه ﻫﺮ ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻘﺎﻻت ارﺳﺎل ﻣﻬﻠﺖ ﺑﺎﺷﺪ. ارﺳﺎل ﻣﻘﺎﻻت و ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات ﺗﺎرﻳـﺦ اﻳـﻦ از ﭘﺲ ﺷﺪه ﺷﻤﺎره در ﺷﺪ ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﻨﻌﻜﺲ ﺑﻌﺪي ي. ﮫﺎرم ﺳﺎل- ﻤﺎره8 د اد1390 - 2011 ﻋﻜﺲ: ﻓﺎﺧﺮي ﻋﻠﻲ

description

Persian monthly magazin in Edmonton, Alberta, Canada

Transcript of Iranians036n08y04may11.pdf

Page 1: Iranians036n08y04may11.pdf

ی 63 نا ون-ما و یان اد ا ی ا ما ا

2 يادداشت سردبير 3 مدل مديريتي سطل زباله

4 براي اولين بار 5 فرياد ريا

6 حكايت ما و اين تاريخ پر رمز و راز 7 هفته متوسط يا اين وسط ها

8 يك مشت خارج نشين مرفه بي درد 9 درايي از كهن كاروان هزاره ها

11 برگشتنا 13 رسم زندگي

12 انزلي: ايران شناسي

:سردبير پگاه ساالري

:نويسندگان اين شمارهپگاه ساالري، كيوان خالقي، آرش پناهي فر، ساينا

الجوردي، علي خاكبازان فرد، فرناز فرهيدي، حسام پناهي، آناهيتا متين، ،مهدي واعظي، هماد يزدان

جمشيدي، فرزان غالمرضا : ها عكس

علي فاخري، فرزان غالمرضا سير محسن نيك: بندي صفحه

مقدم، علي فـاخري، سـاينا نيما يوسفي: هيأت اجرايي سير الجوردي، خسرو نادري، محسن نيك

مسووليت تمام مطالب منتشره در نشريه به عهده نويسنده و تهيـه كننـده مطلـب بـوده و نـشريه

.ايرانيان مسووليتي در قبال آن ندارد

بهار در ادمونتون : عكس اول ، ونكوورEnglish Bay: عكس آخر

. باشد مهلت ارسال مقاالت تاريخ پانزدهم هر ماه مي شده پس از ايـن تاريـخ پيشنهادات و مقاالت ارسال

.ي بعدي منعكس خواهد شد در شماره

ھارم 2011ی -1390داد 8ماره -سال

علي فاخري: عكس

Page 2: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

خرداد پر از شکوفه و بادھای تـمـام نشـدنـی سـنـگـيـن

قدم زدن ھـای عصـرانـه و بـه قـول . ادمونتون ھم رسيد

ھـمـيـشـه در تـقـاطـع " وایت او گردی" بعضی از دوستان

خيابان صد و چھار و وایت اونيو ختم می شود به یک ردیف

درخت قدیمی کنار ھم صف کشيده که غرق شکوفه ھای

سفيد و صورتی اند و تداعی کننده یک کارت پستال زیبای

.نقاشی شده

از چند روز عجيب بادی و شاید ھم اندکی ترسناک اگر بـه

سالمت گذشته باشيد، احتماال منظره سبز بھار دیـر رس

انـگـار . ادمونتون این روزھا آرامش دھنده نگاه شـمـاسـت

پریروز بود که اولين برف زمستانی بارید و تـمـام شـھـر را

آرزوی ھوای گرم و بھار و شکوفه تـقـریـبـا یـک . سپيد کرد

حاال که بھار اینـجـاسـت و . پای ثابت ھر گفت و گویی بود

درختان خوشرنگند و برگھا ھمه سبز، گالیه از پشه ھـا و

اصـال انـگـار . گرمای ھوا جایگزین آرزوھای زمستانی ست

بشر را خلق کرده اند که گالیه کند و زار بـزنـد و مـنـتـظـر

!باشد

منتظر بودم . از روزی که به یاد می آورم منتظر چيزی بودم

مـنـتـظـر بـودم . مدرسه تمام بشود تا نقاشی یاد بـگـيـرم

منـتـظـرم بـودم . امتحان ھا تمام بشوند تا به سينما بروم

منـتـظـر بـودم الغـر . ھوا خنک تر بشود تا بروم پياده روی

اصال انگار لحظه و امـروز و ھـمـيـن . بشوم تا شلوار بخرم

عاقبت ھم که آنقدر از انـتـظـار . حاال ھيچ معنایی نداشت

خسته می شدم که نه نقاشی یاد گرفتم، نه پياده روی و

مـن مـانـدم و یـک ! سينما رفتم و نه باالخره الغر شـدم

.عالمه کار نکرده و یک کوه فرسودگی ناشی از انتظار

. تقریبا ھمه ما به نوعی این مسئله را لـمـس کـرده ایـم

استاد انتـظـاریـم و . اصال جنس بشر را اینگونه ساخته اند

.قدر لحظه ھا را ندانستن

امـروز آرزو . نکته جالب اینکه حافظه کوتاه مدتی ھم داریم

می کنيم و رویا می بافيم، فردا که بـه آرزوھـایـمـان مـی

رسيم یادمان می رود که این داشته امروز ھمان خواستـه

. ھمان رویای به ظاھر دست نيافتنی پـریـروز. دیروز است

خوب که نگاه کنيم می بينيم که بخش بسـيـار زیـادی از

درس . آنچه داریم، روزی یکی از آرزوھایـمـان بـوده اسـت

ھمچنان با پشتکـار . عبرت ھم از این احساس نمی گيریم

بـه . آرزو می بافيم و تالش می کنيم و نقشه می کشيـم

محض اینکه آرزوی دیروزمـان جـان مـی گـيـرد و جـلـوی

چشمانمان متولد می شود، شروع به دیدن تـمـام نـکـات

حقيقـت ایـنـجـاسـت کـه . منفی لحظه ھایمان می کنيم

ھمين لحظه که این نوشتـه ھـا . زندگی ھمين االن است

بـایـد گـاھـی . باید مـرور کـرد. باید پذیرفت. را می خوانيد

بنویس روی کاغذ برای خودت که چـه . یادداشت برداشت

چه قدر دلت مـی . قدر دلت می خواھد کنکور قبول بشوی

ليسانس و فوق ليسانس و دکـتـرا . خواھد دانشگاه بروی

مـاشـيـن . چه قدر دلت می خواھد کار پيدا کـنـی. بگيری

بنویس که چه قدر دلت می خواھد ھـوا . بخری سفر بروی

بنویس که چه قدر دلت می . گرم بشود تا پياده روی بروی

خواھد یک دوست خوب پيدا کنی، یک فيلم جدید ببينـی،

و به خاطر بسـپـار کـه . بنویس... یک نفس عميق بکشی

تنھا داشته توست که ھنوز در قـدرت و اخـتـيـار " لحظه"

مخصوصا آن داشـتـه . توست و قدردان داشته ھایت باش

از . ھایی که روزی، آرزوھای دست نيافتنـی دوری بـودنـد

و بـه . نفس عميق بـکـش. برو بيرون. پشه ھا گالیه نکن

خاطر داشته باش که زمستان که دوباره بـيـایـد، حسـرت

! قدم زدن در ھوای آزاد تمام لحظه ھایت را خـواھـد ربـود

زنـدگـی . دیگر برای شلوار خریدن منتظر الغر شدن نمانيم

.ھمين امروز است

پگاه ساالري

يادداشت سردبير ...داشته هاي امروز خواسته هاي ديروز

2

www.3noqte.com

Page 3: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

فـرایـنـد سـيـاسـت " چند شب پيش به کتاب الکترونيکی

پـور اثر دکـتـر رحـمـت هللا قـلـی" گذاری عمومی در ایران

در فصل اول این کتاب به روشـھـای مـدیـریـتـی . برخوردم

مختلفی اشاره شده که اسم یکی از اینھا بدجوری نظـرم

در توصيف این مدل نوشتـه ! مدل سطل زباله: را جلب کرد

در این روش بازیگـران صـرفـا اھـداف را تـعـيـيـن : " شده

کنند و با انتخاب ابزار در مسيری الـزامـا اقـتـضـایـی و می

گيریشـان ی تصميم گيرند و شيوه بينی ناپذیر قرار می پيش

توان آنرا عـقـالیـی و یـا ای و پيچيده است که نمی لحظه

".تدریجی ناميد

ی اصلی را پيدا کردم که چاپ جلدی گوگلش کردم و مقاله

یـک مـدل : " ميالدی است با ھمين عـنـوان یـعـنـی 1972

خـواھـم نـکـات مـی". از انتخابھای سازمـانـی سطل زباله

.جالبی را که در این مقاله اشاره شده بود را ھمخوان کنم

سـازمـان ) آنـارشـی( نظمی بی" این مقاله ابتدا به مفھوم

ھا سه مشـخـصـه گونه سازمان این. کند اشاره می" یافته

. است" ساز ھای مشکل اولویت" ی اول مشخصه: دارند

ھای نـاھـمـاھـنـگ و سازمان بر اساس یک سری اولویت

ای ھا بيشتر مجموعـه این اولویت. کند نامشخص عمل می

ایـن . ھاست تا یک ساختار مرتبط و بـاپـایـه مایه از ایده بی

ھـا پـی کند سپس به اولویت سيستم غالبا اول عمل می

.ھا عمل کند برد تا اینکه بر اساس اولویت می

. است نامشخص) تکنولوژی( فناوری دومين مشخصه

گرچه سازمان بقا دارد و قادر به توليد ھـم ھسـت، ولـی

فرایندھای سازمان ھنوز توسط خـود اعضـا درک نشـده

در واقع سازمان ھنوز بـر اسـاس سـعـی وخـطـا، . است

قسمتی از درسھایی که از تجارب گذشته به دست آمـده

سـومـيـن . شـود و عملگرایی منتج از ضـرورت اداره مـی

یـعـنـی مـيـزان . اسـت ميزان مشارکت سيالشاخص

ھای مختـلـف مشارکت از نظر زمان و ميزان تالش در حوزه

. زمانی مشارکت ھست و زمانی دیگـر نـه. متفاوت است

در نتيجه مرزھای سازمان مشخص نيست و مدام در حـال

سـازان و بسته به نوع موقعيت پيـش رو، تصـمـيـم. تغيير

.کـنـنـد مخاطبان متغيرند و از الگوی خاصی پـيـروی نـمـی

ھای سازمـان یـافـتـه بـر نظمی حال برای درک بيشتر بی

ھای مھم ھای رفتارشناختی باید به خاصيت اساس نظریه

گـيـری ی تصميـم اولی نحوه. ھا اشاره کرد اینگونه سازمان

ست که اھداف سازمان ھماھنگ و مشـتـرک در شرایطی

ھـا ھـدفشـان بـه طـور اینگونه سازمان. بين ھمه نيست

کامل مشخص نيست ولی در ھـنـگـام نـبـود اجـمـاع از

زنـی شـفـاف و یـا ای مانند چـانـه روشھایی توصيه شده

گذاری مشخـص اسـتـفـاده استفاده از یک سيستم ارزش

ایست که در آن اعضای سازمـان مورد دوم نحوه. کنند نمی

شود ایـنـسـت کـه سوالی که مطرح می. شوند فعال می

اعضا چه مدتی و با چه بسامدی در سـازمـان فـعـالـيـت

کنند و توجھشان چگونه به تصميمی جلب یا از آن پرت می

ھـای نـظـمـی مفاھيم دیگری نيز باید در مورد بی. شود می

گـيـری مثل شـاخـص تصـمـيـم. سازمان یافته تعریف شود

ھمچنين شاخص توجه، . ھوشمندانه تحت شرایط نامعلوم

کـنـنـده ھای سازمان یـافـتـه، تـعـيـيـن چرا که در آنارشی

پس تـوجـه اوسـت کـه در . گيرد فردیست که تصميم می

.فرایند تصميم سازی مھم خواھد بود

کند شاید در ابـتـدا بينی می رفتارھایی که این مدل پيش

دھند کـه بيمارگونه به نظر بيایند ولی دقيقا زمانی رخ می

تر فـراھـم برای مدلھای منطقی شرایط اوليه و مقدمات

کـنـد و این مدل فردمحور کار می: جان کالم اینکه. نباشد

خروجی ھم دارد ولی بسياری از مسائل حل نشده باقی

ی کـارھـا ماند و به قول آن حکایت بيھـقـی در ھـمـه می

.ناتمام

انتخاب روش از پـيـش، حـقـيـقـتـی کـه : " به قول ھایدگر

."خواھيم یافت را تعيين خواھد کرد

:منابع

اثر دکتـر رحـمـت هللا " فرایند سياست گذاری عمومی در ایران" .1

1389پور، قلی

، کـوئـن و " ای از انتـخـابـھـای سـازمـانـی یک مدل سطل زباله" .2

1972ھمکاران،

1962، مارتين ھایدگر، "یک چيز چيست؟" .3

3

كيوان خالقي

مدل مديريتي سطل زباله

Page 4: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

. تالش کرد تا ابروھای در ھم رفته اش را از ھم بازکند

بغض نترکيده اش را در گلو فرو برد، درخت کھنسال

سکوتش را تکانی داد و رو به روی آینه ایستاد و با ژست

. حال من خوب است: یک کارمند معمولی رتبه پایين گفت

آینه با تاخيری ملموس حرکات لبش را بدون کم و کاست

.تقليد کرد

از دستشویی عمومی بيرون آمد و وارد ھمان خيابان

.ھميشگی، با ھمان شلوغی ھميشگی شد

. صدای وزوز مگسی در کنار گوشش آزارش می داد

لحظه ای ایستاد، مگس ھم از سرعتش کم کرد و در

صدای گنجشک ھای . اطراف گوشش به پرواز پرداخت

. دوباره به راه افتاد. درخت انجير توجه اش را جلب کرد

دست ھایش را در جيب شلوار پارچه ای مشکی رنگش

کرد و در حالی که صدای گنجشک ھای درخت انجير را زیر

لب زمزمه می کرد، مسيرش را به سمت کوچه ی

.باریکی تغيير داد

خانه ھا ھمه یک دست ساخته شده بودند و نمای

آب باران رد . سيمانی شان کمی توی ذوق می زد

سفيدی بر روی بعضی دیوارھا انداخته بود و فضا را از

در گوشه ای، پير زنی از پنجره . یکنواختی درآورده بود

طبقه دوم یک خانه قدیمی سرش را بيرون آورد و به بچه

بچه ھا . ھایی که در کوچه مشغول بازی بودند فحش داد

. چيزی در گوش ھم گفتند و شروع کردند به خندیدن

خنده ھایشان با باز شدن در خانه و آشکار شدن صورت

ھمه سرشان . چاقو خورده ی مرد چھار شانه خشک شد

را پایين انداختند و با صدایی آھسته ولی حاکی از ادب،

مرد جوان حتی رویش را ھم به سمت آن ھا . سالم کردند

در راه به . برنگرداند و به سمت خيابان اصلی به راه افتاد

مردی که از گوشه ی کوچه رد می شد، تنه ای زد و نگاه

به سر کوچه که رسيد . مغرضانه ای ھم به او کرد و رفت

. لحظه ای ایستاد و پول ھای داخل کيف مرد اول را شمرد

با . بالفاصله به راه افتاد و به سمت قھوه خانه رفت

به سمت ميز . ورودش سکوت ھمه جا را فراگرفت

پيرمرد قھوه چی دست به سينه در . ھميشگی اش رفت

.کنار ميزش حاضر شد

لحظه ای بعد، پيرمرد به سمت سماور می رفت و مرد

جوان ھم از جایش بلند شده بود و به سمت توالت

. کارش که تمام شد؛ آبی به سر و رویش زد. می رفت

با . حال من خوب است: سرش را که باال آورد، آینه گفت

تاخيری چند ثانيه ای مرد حرکات لب تصویر در آینه را تکرار

.کرد و برای اولين بار شروع به گریستن کرد

4

آرش پناهي فر

براي اولين بار

Rene Margritte ~ The False Mirror

Page 5: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

این تصویر مدرک جالبی دال بر خود فروشی انسان ھـای

این تصویر به واقع مرا . به ظاھر متمدن ھزاره ی دوم است

" فاحشه ی مغـزی" به یاد این ترکيب زیبای فریدون فرخزاد

مساله ی بسيار جالب و عجيب این اسـت کـه . می آورد

یک انسان چگونه می تواند تصميم بگيرد که چشمانش را

من در مورد مبلغان یک اندیشه یا فـرقـه . بر واقعيات ببندد

انگيزه ی این آدمھا برای مـن خـيـلـی . صحبتی نمی کنم

جنبه ی قابل بررسی ندارد و معموال قدرت بـا دلـيـل بـی

اما حقيقت این است که بـر . اساسی را شامل می شود

روی این سرزمين پر جمعيت ميلـيـاردی ھـزاران فـرقـه و

ایـن . اندیشه وجود دارد با بسياری پيروان سينه چاک خود

" حجـاب" اندیشه که تصویر را تحریف کرده است اعتقاد به

ولـی . نـدارنـد" حجاب" زن دارد و دو زن حاضر در این تصویر

.این از دید من ھرگز دليل قانع کننده ای نيست

ایشان روزنامه ی خود را منتشر می کنند و به خـود حـق

می دھند که واقـعـيـات را سـانسـور کـرده و تصـویـری

آیا بھتـر نـبـود . دستکاری شده و دروغينی را منتشر کنند

که این تصویر اصال در این روزنامه منتشر نميـشـد کـه در

ادامه برای سانسور دو انسان از تصویر عذر بتراشند؟ اینھا

عملکرد دقيق ھمان مغزھای فاحشه ایست کـه در پـس

عذرھای عمومی سعی در تـرویـج عـدم لـزوم و حـتـی

نادرست بودن حضور زن در عرصه جامـعـه و بـه خصـوص

این مغزھای فاحشه بـه وضـوح تصـویـر را . قدرت ھستند

دستکاری نموده و ان را تکثير می کنند تا اھـداف مـنـفـور

خود را در بطن اتفاقات مھم سياسی و اجتماعی به ثـمـر

خرده بر آنانيست که . به بيماران خرده ای نيست. برسانند

بر آنانـی کـه بـر . به بيماران قدرت وجود و ارائه می دھند

.رھبری بيماران رای تایيد می دھند

اما مردم را چه اميد؟ مردم می بيننـد و مـی شـنـونـد و

آری عـادت . تجربه می کنند و در آخر تنھا عادت می کننـد

.ما ھمه عادت می کنيم. می کنند

به گـریسـتـن و تـرسـيـدن . و ما ھمچنان عادت می کنيم

بـه دروغ و . به فقر و ریا عادت می کنيـم. عادت می کنيم

. به زیبایی و خوشی عادت می کنيم. غم عادت می کنيم

ما به ھـم چـيـز . به جھيدن و جوونی ھم عادت می کنيم

و این عادت چه بی پروا روزھا را در پـس . عادت می کنيم

ھم می آورد تا بدانجا که زندگيمان مابين خوشـی و غـم

...و . تعریف می شود

اميد چگونه در سرزمينی قدم می زند که صدای گـریـه ی

آدميان عادتمان می شود؟

اميد . اميد را ميتوان بوسيد. از اميد می توان سالھا نوشت

اميد را می تـوان پـرواز . را می توان بت ساخت و پرستيد

.کرد

. اميد را می توان نـقـاشـی کـرد. اميد را می توان سرایيد

.اميد را می توان قصه نوشت

اميـد را . اميد را می توان پابند بست و در شھر گردانيد...

اميـد . اميد را می توان گلوله بست. می توان شکنجه کرد

ـــرد ـــوس ک ـــب ـــح ـــه م ـــان ـــوان در خ ـــی ت .را م

اميد را مـی تـوان بـر دار . اميد را می توان سانسور کرد

اميد را مـی تـوان از . اميد را می توان افترا بست. آویخت

.اميد را می توان به صليب کشيد. تحصيل محروم کرد

اميد بی گـنـاه . اميد مصلوب اما باز به زندگی باز می گردد

.اميد مردنی نيست. اميد کشتنی نيست. است

5

سلينا الجوردي

فرياد ريا

Page 6: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

شاید سال . تازه خواندن و نوشتن رو یاد گرفته بودم -اول

اول یا دوم دبستان بود که یه روز به سرم زد برم زیرزميـن

خونه مادربزرگ که اصوال برای من جـای تـرسـنـاک و در

این زیرزمـيـن ! عين حال اسرار آميزی بود رو تنھائی ببينم

سال پيش به این ور زیاد دسـت نـخـورده ٣٠-٢٠اصوال از

الی خرت و پرت ھا صنـدوقـی بـود کـه خـودش بـه .بود

درش رو بـاز !! تنھائی جز آثار باستانی به حساب ميومد

کردم توش یک سری لباس بود که ھـيـچ وقـت سـر در

نيووردم چرا نو و تا نخورده از خيلـی وقـت پـيـش بـاقـی

چيزی که توجـھـم رو !!) خيلی ھم برام مھم نبود( مونده

جالب کرد کلی روزنامه خيلی قدیمی بود که زیـر لـبـاس

.ھا پيدا کردم

٣٣-٣٢روزنامه ھائی که قدمت بعضی ھاشون به سـال

مثل خبرھائی درباره مصدق ( تيتر روزنامه ھا !! می رسيد

ھم برام واقعا عجيب بود و عـکـس ھـا !!) و دکتر فاطمی

تا مدتی عادتم شده بـود ھـر بـار کـه خـونـه !! ھم ایضا

مادربزرگ ميرفتم سری به زیرزمين ميزدم و این روزنـامـه

گھگاھی ھم ميرفـتـم و از مـادربـزرگ . ھا رو ورق ميزدم

درباره چيزائی که به ھزار زحمت خوانده بودمشون سوال

.این اولين برخورد جدی من با تاریخ بود. ميپرسيدم

سالگيم بود و یکی از آشنایان بـه عـنـوان ١٠تولد - دوم

بـا یـک ژسـت . ھدیه تولد برایم اسباب بازی خریـده بـود

گفتم من بزرگ شدم اسـبـاب بـازی ! روشنفکری بچگانه

بنده خدا لبخندی زد و گـفـت !! نميخوام من کتاب ميخونم

چشم شما این رو از ما قبول کنـيـد بـراتـون کـتـاب ھـم

چشم غره ھای پدر و نگاه شاکی مادرم ھـنـوز !! ميگيرم

چند روز بعد فاميل محترم با کتابی کـه ! توی ذھنم مونده

!عجب سليقه ای ھم داشـت. خریده بود به خانه ما آمد

سالگی درک ١٠طبعا توی ! سينوھه پزشک فرعون مصر

دقيقی از تمام ماجراھای این رمان تاریخی نداشتم ولـی

! با حرص و ولع مثال زدنی در طی چـنـد روز خـونـدمـش

توی رویاھای بچگی خودم رو جـای ! حس غریبی داشتم

کم کم داشت باورم ميشد ! شخصيت اول کتاب ميذاشتم

!!!که دارم در مصر باستان زندگی ميکنم

کتابھای تاریخ راھنمائی و دبـيـرسـتـان در حـد -سوم

یـک مشـت . فاجعه آميزی روی اعصـابـم راه مـيـرفـتـنـد

ایـن !! اسامی و اعداد سال و ماه که باید حفظ ميکـردیـم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــط وس

سوال ھای طرح شده برای امتـحـانـھـای آخـر تـرم ھـم

سوالھای به زعـم مـن ! حکایت غریبی بود برای خودش

آغا محمد خان قـاجـار کـه بـود و چـه : مضحکی از قبيل

مورد بـه اخـتـصـار ٣فقط ( یا دالیل انقراض صفویه؟ ! کرد؟

تمام ھمت ما ھم در این بود که ھر چه کـه !!) . نمره ١٫۵

در کتاب ھست را بی کم و کاست حفظ کنيم و تـحـویـل

این وسط تحليل مسائل تاریخی چه از نظر معـلـم . دھيم

و چــــــــــــه از نــــــــــــظــــــــــــر

یادم مـی آیـد سـال سـوم . بچه ھا کار غير ضروری بود

دبيرستان وقتی یکی از دوستان بـرای درس پـس دادن

پای تخته رفته بود در پاسخ به این سوال که عاملی کـه

جرقه انقالب مشروطه رو زده بود چه بود؟ بـا سـرعـت و

به توپ بسـتـن : چاشنی اطمينان خاطرخاصی جواب داد

و صد البته تا وقتی که معلم محتـرم بـرایـش !!! بازرگانان

توضيح داد که این مجلس بود که در زمان مـحـمـد عـلـی

شاه به توپ بسته شد و بازرگانان پيش تـر بـه چـوب و

فلک بسته شده بودند و اصوال در ھيچ دوره ای کسی را

مـتـوجـه !! به خاطر گران فروختن قند به توپ نـمـيـبـنـدنـد

!تفاوت ماھوی توپ و چوب نشده بود

از اینھا که بگذریم شخصيت ھای کتابھای درسی تـاریـخ

ما ھمه یا کلکسيون بينظيری از فضایل و کرامات اخالقی

بـه ..( بودند یا جنایتکارانی رذل و خائن و وطـن فـروش و

!) جای نقطه چين ھر فحشی که دوست داشتيد بگذارید

و تمامی اقدامات افراد یا کال در راستای نوکری بيگانـگـان

و اطفای ھوای نفس خویشتن بود یا بلعکس خالصـانـه و

بدین سان شد که در ذھن اکـثـر ! فداکارانه در راه ميھن

دوستان ھمنسل من و حتی نسل قبلی ،تاریخ خـوانـدن

زیاد جدی گرفته نشد و اصوال آدم باید خيلی بيکار ميـبـود

که وقت نازنينش را تلف این بکند که بفھمد در فالن برھه

6

علي خاكبازان فرد

حكايت ما و اين تاريخ پر رمز و راز

Page 7: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

تاریخی کدام قوم الظالمينی خون مردم این مملکت یا ھر

.جای دیگر این کره خاکی را به شيشه ميکردند

به گمانم آن چه که تـاریـخ را بـرایـمـان جـذاب -چھارم

ميسازد نه این تکرار مالل آور زمانھا و مکانھا و اسـامـی

که تالش برای پی بردن به روح جاری در زندگی مردم ھر

تالش برای زدودن غبار پيش داوری . عصر و دوره ای است

ھای متعصبانه از چھره مشـاھـيـر اسـت و دسـت آخـر

آسيب شناسی اخالقی و فرھنگی مردم اعصار گذشتـه

متاسفانه سنت تاریخ نویسی تحليـلـی در ایـران . است

اگـر بـه سـبـک نـگـارش کـتـب . چندان ریشه دار نيست

تاریخی ایرانی در قرون گذشته نگاه کنيم خـواھـيـم دیـد

وقایع به گونه ای روایات شده اند که گوئی مردمی نبوده

اند و اگر ھم بودند روحيات و آداب و سنن و سبک زندگی

بـه !! آنھا ارزشی برای ثبت برای آیندگان نداشتـه اسـت

عالوه ھيچ گاه در باب چرائی رخدادھا سخنی در مـيـان

آنچه که ھست ذکر تقویم وار وقایع است به سود . نيست

شاید جالب باشد که بدانيد عمده آنچـه کـه . طبقه حاکم

امروز از روحيات و آداب زندگی مردم عصر صفوی ميدانيـم

نه ازآثار مورخين وطنی که از سفرنامـه ھـای سـيـاحـان

.اروپائی نظير شاردن بدست آمده

شاید یکی از دالیلی که ما ایرانيھا ھـمـيـشـه در -پنجم

حال افتخار کردن به فرھنگ پرافتخار ایرانی ھستيم ایـن

است که زیاد تالشی برای آگاھی از نـاھـنـجـاری ھـای

اجتماعی مردم ایرانی در گذشته ھـای دور نـکـردیـم و

جالب ان که بقایای برخی از این ناھنجاری ھـا ھـنـوز در

از سوی دیگـر در تـحـلـيـل وقـایـع . جامه ما دیده ميشود

تاریخی ھميشه یکی از روایات ھای موجود را بر حسـب

سليقه خودمان چسبيده ایم و تالشی بـرای سـنـجـيـده

وزن عوامل مختلف و در نظـر گـرفـتـن روایـات مـخـتـلـف

ماحصل آن که یافتن روایات ھای ناب و بيطرفـانـه . نکردیم

.در بين مورخان ایرانی امریست دشوار و گاه غير ممکن

شاید مھم ترین دليل برای آن که مـردم کـمـتـر -ششم

رغبتی برای بازخوانی پروندھای تاریخی دارند ایـن تصـور

حال آنـکـه بـه . اشتباه است که ميدانند آنچه باید بدانند

فرض صحت روایتی که از آن رخداد تاریخی شـنـيـده انـد

قضـاوت کـردن دربـاره ) که آن ھم محل تردید جـدیسـت(

شخصيت ھای تاریخی و عملکرد آنـھـا نـيـازمـنـد درکـی

عميق از بطن جامعه ایست که در آن ميزیستـنـد واال در

تـالش ! به ھمان پاشنه ای ميچرخد که تاکنون چـرخـيـده

عامدانه برای تطھير چھره آنھائی که دوستشان داریم از

ھر خطائی و تخریب تمام عيار چھره آنھائی که بـه زعـم

ما خائن بوده اند مھم ترین مانع بـرای تـحـلـيـل صـحـيـح

مثال در این زمينه بسيار اسـت و فـرصـت . تاریخی است

این مقال کوتاه اما برای نمونه امـروز از ھـر کسـی کـه

درباره ميرزا کوچک خان جنگلی سوال شـود ھـمـه بـی

ھيچ شک و شبھه ای او را قھرمانی پاک و مبری از ھـر

اما چند نفر ميدانند که ميرزا به استاليـن . خطایی ميدانند

نامه نوشت و کمک خواست یا صراحتا خواستار تشکـيـل

جمھوری خود مختارگيالن شد ؟اشتـبـاه نـکـنـيـد مـيـرزا

طرفدار سرسخت مظلومان و طبـقـه , انسانی شریف بود

محروم بـود، فـروتـنـی و مـردم داریـش زبـانـزد عـمـوم

کوچکترین ھراسی از مرگ نداشت و کـمـتـر کسـی , بود

توانسته او را به صفت نابھنجار اخالقی متصف کـنـد امـا

اینھا ھمه نافی این حقيقت نـيـسـت کـه او ھـم چـون

اکثریت چھره ھای تاریخی اشتبـاھـاتـی داشـت کـه در

نھایت به خاطر آنھا مجبـور بـه پـرداخـت بـھـایـی گـزاف

صد البته که در مقام انسانی، ھمچنان شخصـيـتـی . شد

قابل ستایش است اما کنش ھای سياسی او مثـل ھـر

.فرد دیگری قابل نقد است

تاریخ تحليلی که پيوندی ناگسستنی بـا مـذھـب، -آخر

ادبيات، فرھنگ و ھنر یک جـامـعـه دارد نـه بـه عـنـوان

وسيله ای برای سرگرم کردن که به مثابـه ابـزاری بـرای

یافتن الگوئی برای تحليل رفتارھا و واکـنـش ھـای یـک

جامعه به رخداد ھای سرنوشت ساز و به کار بستـن آن

الگو برای پيشبينی رفتارھای آینده آن جامعه، راھگشای

کسانيست که نگاه متعھدانه ای به آینده سرزميـن خـود

بدون ھيچ تردیدی، ترویج نگاه تحلـيـلـی بـه تـاریـخ . دارند

کشورمان وانتقال آن به نسل آینده از مھمتریـن وظـيـفـه

.ھای نسل جوان کنونيست

7

Page 8: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

چـھـار مـاه ( یادمه اونوقتا ! معنی روزای ھفته تغيير کرده

آخـه فـرداش ! تو ایران، عاشق چھارشنبه ھا بودم) پيش

شب قبلش به عشـق چـھـارشـنـبـه مـی . تعطيل بودم

خوابيدم و صبح روزش به عشق شب بيداری چھارشنبـه

.شب، بيدار می شدم

جشن چھارشنبه شب از شب به خير پـدر شـروع مـی

شد و تا خدا ميدونه کی صبح با چيپس و ماست و فيلـم

آخ که چـه . و مادر و اگه دم دست بود برادر، ادامه داشت

.چھارشنبه ھایی بود

.حاال اینجا چھارشنبه تازه دوشنبست

تـعـداد . از پنجشنبه که مپرس، ھميشه یـه خـبـری بـود

پنجشنبه ھای سوت و کور سال گذشته رو می تونـم بـا

توی اون روزای انگشت شمار پـدرم بـا . انگشت بشمرم

"چه خبر شده که خونه ای؟"تعجب می پرسيد

. آخر بی برنامه گی، اول تکرار جشن چھارشنبه شب بود

حاال اینجا پنجشنبه ھـا، سـه شـنـبـه ی بـی عشـق

.چھارشنبست

مگه می شد به این سـادگـی ... چی بگم از صبح جمعه

صبح بوی بربـری تـازه و 9 – 8.5ھا تا لنگ ظھر خوابيد؟

اس بروبکس کـه مـی . ام. ھمزمان با اس! نيمروی باباپز

یعنی ميای باشگاه انقالب قدم بزنيم؟" باشگاه؟"پرسن

بعدش ھم نھار درخواستی ظھر جمعه که نتونی بخـوری

چون باید با یه برادرزاده ی شيطون شمشير بازی کنی و

.درب و داغون شی

عصر جمعه ھم باالخره کم کم یه دمنوش توی کافه اخـرا

.بود

اما اینجا جمعه، چھارشنبه ی بی مـزه سـت بـا وجـود

اینکه ھمون فيلم ھا و سریال ھا رو آسون تـر مـی شـه

گـویـا . پيدا کرد، تازه چيپس و ماستش ھم خوشمزه تـره

محروميت یه حال و حوای دیگه ای داره یا شاید مـعـنـی

خـالـصـه . لذت ھم ھمزمان با معنی روزھا تـغـيـيـر کـرده

.جمعه ھم جمعه ھای قدیم

شنبه ھمراه بود با سختی که چه عرض کنم، بـا درد از

ظھر مـغـز 12تا خود . خواب بيدار شدن و رفتن سر کالس

مغز و معده با ھم فـعـال مـی 12خاموش خاموش بود و

جواب شکم رو نداده چرت بعد از ظھر گـریـبـانـم رو . شد

حاال اگه قرار بود یه مطلبی ھم پرزنـت کـنـم . می گرفت

...که واویال

حاال اینجا، شنبه ھا اون کارایی رو می کنم که اونوقتا تـو

دان تان دیـزنـی و : فيلم ھای چھارشنبه شب می دیدم

.شنبه فقط شنبه ھای جدید! ریورساید و استيک بار

اول : یادم مياد که یکشنبه ھا از شنبه ھا دردناک تر بودن

. ھفته ی کاری ای که با یک روز تاخير شـروع مـی شـد

آقای رئيس منتی به سر نمی گذاشتند که چرا ھفته ای

یک روز مرخصی بدون حقوق می گيری ولی یـکـی بـيـاد

چه عجب شما تشـریـف ! لب و لوچه ھمکارا رو جمع کنه

دیروز کجـا ... آوردین سر کار، لردی کار می کنين، ا نبودی

!!!بودی؟

.راستش یکشنبه ھای اینجا رو ھم ترجيح ميدم

می مونه دوشنبه و سه شنبه، که مـال ایـنـجـا چـنـدان

چنگی به دل نمی زنه، زیادی اول ھفته است، خدائيـش

بعد از ظھر قيافه ی ھر کس رو نـگـاه کـنـی 3-2ساعت

!!!پکر

من می گم نه شرقی نه غربی، خوبه یه این وسـط ھـا

یه ایام ھفته ی تلفيقی درست می شد به نـام ھـفـتـه

متوسط یا این وسط ھا، که توش چھارشنبه و پنج شنبه

و جمعه رو از اونور می گرفتيم، شنبه و یکـشـنـبـه رو از

اینور، خوب که فکر می کنم می بينم صرف بـا ایـنـه کـه

دوشنبه و سه شنبه رو ھم از اونور بگيریـم، بـرای روزی

نيم ساعت کار مفيد و کسب درآمد مکفی برای یک مـاه

.الی بيشتر

جریان سطل ماست و دریاست، آخ که اگه می شد چی

.می شد

8

فرناز فرهيدي

هفته متوسط يا اين وسط ها

Page 9: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

پاک نکن، چـيـزی ! نکن آقا، نکن برادر من، نکن خواھر من

به خدا ھمه جای ! صورت مسئلست که داری پاک ميکنی

کـدوم ... کـنـه پاک نمـی کنن کسی دنيا مسئله رو حل می

!کنم خدمتتون عرض می! مسئله؟

چن وقت پيش سری زدم به آرشيو ماھنامه وزین ایرانيان،

دسـت ! بعدش ھم رفتم سراغ تارنمای گاھشنود قاصـدک

یک از یک رنگـيـن تـر و ! تمام دست اندرکارشون درد نکنه

از فـرھـنـگ و ھـنـر و ادبـيـات تـا ! پرمحتوا تر و جامع تـر

! باستانشناسی و گزارش و مصاحبه تلفنی و کتـاب گـویـا

بـود و اون جای یک چيز به شدت خالی... ولی ولی ولی

ھم انتقاد و طرح مسائل و مـبـاحـثـی در خصـوص خـود

یـا بـه نشریه ی پيش رو رو مـيـخـونـی وقتی! خودمون

گاھشنود گوش ميدی این توھم بھـت دسـت مـيـده کـه

خوب این تولـيـد ..."! آرومه، من چقد خوشحالم ھمه چی"

یـه ! خود مائيم! ھا از مریخ نيومدن که کننده ھا و نویسنده

نميدونم ! جورایی رسانه ھامون ھم آینه تمام قد خودمونن

کنم که از ایران که ميایم بيرون طوری برخورد می چرا ولی

نمونده بجز اینکه ممکنه یکوقـت ای باقی انگار ھيچ مسأله

انگار که جامعه خـودمـون رو ! نشناخته از دنيا بریم-شاملو

خوب ميشناسيم حاال باید بـریـم انسـانـھـای غـار خيلی

نميدونم، شاید ميخوایم نشون بدیـم ! نشين رو بشناسيم

تمام مشکالت و مسائل فردی و اجتماعی کـه تـو ایـران

تـوش وجود داشت سيستماتيک بود و ما ھيـچ نـقـشـی

. نداشتيم و کال آدمھای به قول فرنگيا پرفکـتـی ھسـتـيـم

ای بنابر این حاال که سيستم عوض شـده ھـيـچ مسـألـه

ھميـن فـيـسـبـوک رو ! حتی برای بحث و نقد وجود نداره

تو پروفایل ھر کدوممون یه عالم عـکـس قشـنـگ ! ببينين

ھست به اضافه ی یکم نق در مورد وضع ھوا که خوب تـو

تـا فـرنـد خـارج ۴٠٠از بـيـن ! خارج مده و سختی امتحانا

تـونـم نفر رو می۵نشينی که خود من شخصا دارم کمتر از

پيدا کنم که در طول یک ماه به یـه مسـئـلـه مـربـوط بـه

اجتماع کوچيک خودمون اشاره کنن، نـظـر بـدن یـا نـظـر

کنـه مـا یـک مشـت خـارج ھرکس ندونه فک می! بخوان

!نشين مرفه بيدردیم

حرفم این نيست که داستان طنز ننویسيم، حرفم اینه کـه

ھا مون ازش رنـج از افسردگی پنھان و آشکاری که خيلی

. ميبریم و راھھای درمان یا کاھش اثراتش ھم بـنـویسـيـم

نميگم در مورد سبک جدید سه تار زدن حرف نزنيم، ميگـم

در مورد استرس که با تحصيالت تکميلی عجين ھسـت و

برای ما که تحصيالت منبع امرار معـاشـمـون ھـم ھسـت

حاال که از ارسال کـمـک ! شه ھم حرف بزنيم دوچندان می

به دانش آموزان بينوا در ایران سرمست شدیم به این ھم

که تو ادمونتون به دنـيـا دقت کنيم که نصف کودکان ایرانی

ميان به دليل عدم وجود مدرسه فارسی زبان، بلد نيستن

و فردا بچه ھای من و شـمـا ھـم بـه ! فارسی حرف بزنن

حـاال ! کنيـم ھمين سرنوشت محکومن مگر اینکه چاره ای

که گزارش تصویری از مراسم عيد ميـذاریـم، ایـن رو ھـم

ادمـونـتـون کنيم که جامعه نسبتا کوچيک ایرانـی بررسی

کنه، آیا ایـن درسـتـه یـا نوروز برگزار می تا مھمونی۴چرا

شاید اصال به این نتيجـه رسـيـدیـم کـه درسـتـش ! غلط

بياین ببينيم چرا ایرانيای اینور بـا داشـتـن درامـد ! ھمينه

بيشتر، مادیگرا تر از ایرنيای داخل کشور ھستن؟ البته این

بياین از ریا و درویی و ! یه نظره و طبيعتا ميتونه غلط باشه

از ناتوانـی مـفـرط خـيـلـی از ! منشعش بگيم و بنویسيم

که صرف ھایی جوونھامون در ارتباط با جنس مخالف، انرژی

تو کل این شھر یـه ! شه که حاصل نمی شه و نتایجی می

نفر به خودش جرات داد راجع به این قضيه بـنـویسـه، اون

ھم بس که ھمه از گل و بلبل نوشتن جرات نکرد با اسـم

! بنویسه چون ھمرنگ جماعت نبود واقعی

دوستان بزرگوار من، این موضوعات ممکنه در نگاه اول بـه

مزاق خوش نيان اما بحث، تبادل نظر، تضارب آرا و تشریـک

بسـيـار دل انـگـيـز تجارب در موردشون ميتونه به نتایجی

حل ھرکدوم از این موضوعات جامعمون رو یک ! منجر بشه

شه اجـتـمـاع پـویـا در حـل گام به جلو ميبره و باعث می

بياین این روحيه طرح مسئله، نقد ....رشدی داشته باشيم

بيایـن از کـيـھـان ! و بررسيش رو در خودمون پرورش بدیم

بچه ھا و رادیو جوان فاصله بگيـریـم و بـریـم بـه سـمـت

داشتن رسانه ھایی که موتور محرک تکامـل اجـتـمـاعـی

به اميد روزی که بتونيم تو جمع بی دغـدغـه از ... ھستن

!دغدغه ھامون بگيم

9

حسام يزدان پناهي

...و اما امسال

Page 10: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

در مورد شاھنامه مقاالت بيشماری نوشته شده و ایـران

شایسـتـه دیـدم در . شناسان در مورد آن بسيار گفته اند

.این مقال مختصری از آنھا را نقل نمایم

که مضمون شاھنامه بر مبنای حـمـاسـه مـی نخست آن

. باشد و حماسه بر محور جـنـگ سـازمـان یـافـتـه اسـت

تـریـن خـوشـه از ترین و رایـج ترین، کامياب حماسه، کھن

حماسه به دليل پيوندی که بـا .مدار است ھای قدرت منش

ای مفھوم قدرت عریان و قواعـد جـنـگـاوری دارد، زمـيـنـه

. مناسب برای پروردن چارچوبی در مورد ابـرانسـان اسـت

ھمچنين حماسه از معدود ساختارھای روایی اسـت کـه

تمام اعضای یک جامعه از کودک تا کھنسال، زن و مـرد و

از ایـن رو، . فقير و غنی در آن یکسان سھيم می شـونـد

ویـژه ھـویـت مـلـی حماسه با مفھوم ھویت جمعی و بـه

.پيوندی کامل دارد

که حماسه به دليل ھـمـيـن رواج و مـحـبـوبـيـت دیگر آن

ی زبـانـی مـانـنـد شـعـر گيرش با ساختارھای ویژه چشم

ھـای تقریبا تمام حماسـه. کند پيوندی مستحکم برقرار می

اند و یـا در بزرگ و موفق یا از ابتدا قالبی شعرگونه داشته

مقاطعی از تاریخ تحول این منش به شعـر و آواز تـبـدیـل

شـنـاسـانـه قـرار اند و از این رو تحت قواعد زیـبـایـی شده

به عنوان مثال حماسه شخصيـتـھـای تـاریـخـی .گيرد می

چون اردشير بابکان، انوشيروان تا شخصيتھـایـی اسـتـوره

ای چون رستم، ضحاک، جمشيد ، کيکاووس، کيخسـرو و

چـنـيـن . افراسياب جملگی به یک اندازه تاثيرگذار ھستنـد

تـوان ھـا مـی ھای دیگر تمـدن ندرت در استوره چيزی را به

.یافت

ھای بزرگ ملی دیگر در ابتدای شاھنامه بر خالف حماسه

تـریـن وجـه زایش یک تمدن پدید نيامده است و این بـزرگ

. سـاز مـلـی اسـت ھـای ھـویـت تمایز آن با دیگر حماسه

١٠٠٠فردوسی در قرن چھارم ھـجـری، در حـدود سـال

ميالدی یعنی زمانی که چھار ھزار سال از تاریخ ایرانزميـن

گذشت شاھنـامـه قرن از تاریخ کشور یگانه ایران می ١۵و

فردوسی ماجراھایی را روایت نکرده که به چـنـد . را سرود

مـردم قرن پيش از او مربوط باشند یا وقوعشان در خاطـره

او در ھمان ھنـگـام کـه بـه آفـریـنـش . باقی مانده باشد

ھایی را در اختيار داشت که در شاھنامه دست برد، روایت

ھمان لحظه چندین ھزار سال قدمت داشتند و به دورانـی

.گشتند بسيار دور بازمی

از ویژگی دیگر شاھنامه آن اسـت کـه بـر خـالف دیـگـر

ھـای ھای کھن و تا حدودی شبيـه بـه حـمـاسـه حماسه

ای یکتـا، مشـخـص و آفریننده) ھا مانند ارباب حلقه( مدرن

دانيم که شاھنامه را یعنی ما با قطعيت می. تاریخی دارد

تا حـدود ٣٧٠ی حکيمی دھقان به نام فردوسی در فاصله

ھجری سروده است و اینھا ھمه در حالی است کـه ۴٠۵

ھای کھـن آن اسـت کـه عمومی در مورد حماسه قاعده

به این ترتيب شـاھـنـامـه بـه . شان معلوم نباشد نویسنده

اش دارد نيز در دليل پيوند محکم و استواری که با سراینده

.ھا شاخص است ميان دیگر حماسه

محتوای شاھنامه بسيار متفاوت با مـتـون ھـم دوره اش

راستی اگر شاھنامه به دقت خوانده شود از نظر به. است

پردازد و جسـورانـه محتوا به بازگویی تاریخ کھن ایران می

شاھـنـامـه . دھد این تاریخ را تنھا تا حمله اعراب ادامه می

رسـد و خوردن یزدگرد سوم به پایـان مـی پس از شکست

گویی فردوسی نام شاه را تنھا برای حاکمان ایرانی پيـش

بنابراین شاھنامـه . دانسته است از حمله اعراب شایسته

تر مـوارد بسـيـار فردوسی که بازنویسی منظوم و در بيش

اسـت، بـه دلـيـل تاریخ باستانی ایران وفادارانه و عالمانه

نپرداختن به سه چھار قرن پيش از فردوسی از دیگر متـون

.مشابه متمایز است

مرسوم در دربـارھـا غـایـب در شاھنامه لحن چاپلوسانه

آمـيـز شـاھـان خـودداری فردوسی از مـدح اغـراق. است

مـانـد تر به استادی فرھيخته می است و لحنش بيش کرده

:دھد که دارد به شاگردی نوپا و سرکش اندرز می

چنين گفت نوشيروان قباد که چون شاه را دل بپيچد ز داد

کند چرخ منشور او را سياه ستاره نخواند ورا نيز شاه

بدیھی است که این ابيات در بافت زبانی و ادبی آن دوران

.مانند چندان به مدح و ثنا نمی

از دیگر ویژگيھای شاھنامه این است که تقـریـبـا اثـری از

10

آناهيتا متين

درايي از كهن كاروان هزاره ها شاهنامه سند هويت ملي

Page 11: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

پـھـلـوانـان . شـود دین و مذھب خاص در آن دیـده نـمـی

ای شخصی و بسيار درونی با خدایی شاھنامه تنھا رابطه

حتی در تراژدی بـزرگـی مـانـنـد . کنند دوردست برقرار می

رستم و سھراب نيز اثری از تقدیر و بخت و جبر روزگار دیده

ھای درست و نادرست افراد اسـت شود و این انتخاب نمی

.زند که سير داستان را رقم می

کـه بـه قالب شاھنامه یک ویژگی مھم دارد و آن ھم ایـن

ھا ھم مستقيم و ھـم غـيـرمسـتـقـيـم منش زبان نظریه

تنھایی و بدون ارجاع بـه یعنی خواندن شاھنامه به. است

تواند پس از خـوانـدنـش جھان خارج و کارھایی که فرد می

یافتگی ادبـی این به سازمان. بخش است انجام دھد، لذت

حکيم توس از زبان فارسـی استادانه شاھنامه و استفاده

دیگر آنکه شاھنامه متنی اسـت کـه لـذتـی . گردد باز می

آورد و آن از راه دميدن قواعـدی غيرمستقيم را نيز پدید می

از این رو شاھنامه را بایـد . کند اخالقی است که تبليغ می

متنی دانست که قالبی مثبت را در شکلی ویژه داراست

از نظر انسجام درونی، شاھنامه آشکارا موقعيتی مـمـتـاز

توان مـتـنـی بـه ندرت می به. ھا دارد در ميان دیگر حماسه

عظمت و حجم شاھنامه را یافت که از ساختـاری چـنـيـن

دست برخوردار باشد و در سراسر آن نـتـوان تراشيده و یک

.حتی یک مورد از تعارض و ناسازگاری منطقی یافت

ھمچنين شاھنامه از معدود متونی است که نویسنـده در

زمان سرودن آن در مورد خـودش و در مـورد چـگـونـگـی

ایـن امـر در کـل در . سرودن این متن توضيح داده اسـت

روشـنـی فردوسی بـه. جھان باستان کاری نادر می باشد

اھداف خویش را از سرودن آن شـرح داده و نشـان داده

است که کاری بـه ایـن بـزرگـی را بـا آرمـانـی بـلـنـد و

. نظيری آغاز کرده و به انجام رسانده اسـت خودآگاھی کم

ھایی به عظمت شاھنامه وجود در واقع دليل آنکه منظومه

انـد مـردمـی کـه ندارند آن است که در تاریخ جھان نـبـوده

تقریبا تمام عمر خویش را صرف پدیدآوردن یـک شـاھـکـار

.یگانه کنند

ی باستان ز گفتار و کردار آن راستان کھن گشته این نامه

ھا زین سخن ز گفتار بيدار مرد کھن ھمی نوکنم گفته

ھـای شـایسـتـه و بود بيست شش بار بيور ھزار سـخـن

غمگسار

ی پارسی نوشته به ابيات صدبار سی نبيند کسی نامه

اگر بازجویی درو بيت بد ھمانا که کم باشد از پانصد

انـد بـر بـاغ دانـش ھـمـه سخن ھر چه گویم ھمه گفتـه

اند رفته

تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بھانه مدان

ازو ھر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد

یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان

ای نزد ھر بخردی پراگنده در دست ھر موبدی ازو بھره

یکی پھلوان بود دھقان نژاد دلير و بزرگ و خردمند و راد

ھا ھمه باز جست ی روزگار نخست گذشته سخن پژوھنده

بپرسيدشان از کيان جھان وزان نامداران فرخ مھان

که گيتی به آغاز چون داشتـنـد کـه ایـدون بـه مـا خـوار

بگذاشتند

چه گونه سرآمد به نيک اختری بر ایشان ھـمـه روز کـنـد

آوری

ھای شاھان و گشـت بگفتند پيشش یکایک مھان سخن

جھان

چو بنشيند ازیشان سپھبد سخن یکی نامور نافه افـکـنـد

بن

چنين یادگاری شد اندر جھان برو آفرین از کھان و مھان

از این روست که سخن فردوسی، امـروز ھـمـچـون ھـزار

:نماید سال پيش، راست و درست و حکيمانه می

بناھای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نيابد گزند

ام کـه تـخـم سـخـن را نميرم از این پس کـه مـن زنـده

ام پراکنده

ایدون باد

آناھيتا حسينی متين

1390خورداد خيامی

:منابع

سخنرانی ھای پراکنده دکتر فـریـدون جـنـيـدی و دکـتـر

شروین وکيلی در مورد شاھنامه و فردوسی

11

Page 12: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

؟ مينا ھم بلـيـط ! ؟ علی ھم رفت ! تو ھم داری ميری ! اه

؟ سـيـروس ! ؟ چی ! ؟ سميرا ھم منتظر ویزاست ! گرفته

! پس مـن چـی ؟ آره... ؟ ! االن باید رسيده باشه تھران

...من تازه ایران بودم، اما

ھيچ ارتباطی نداره به اینکـه تـو ! مسخره، اما واقعيه! آره

دیروز از ایران برگشتی، یا قراره ماه آینده بـری، یـا اصـال

.ھيچ برنامه ای واسه برگشتن نداری

اسم ایران و خونه و برگشتن که بياد، ھوایی ميـشـی و

و اگر به ھر دليل نتونی بـرگـردی؛ پـول ... بال درمياری و

بليط نداری، یا کندیدیسيت نزدیکـه، یـا اسـتـادت اجـازه

نميده، و یا ھر دليل معقول یا احمقانه دیگه، اون وقت، یـا

به تجربه ميدونی یا بذار بگم واست که واسـه یـکـی دو

روز، باید سرت رو به یه چيزی حسابی گرم کنی، ترجيحا

فال حافظ نگيری و پيگير اوضاع و احوال بچـه ھـایـی کـه

اگه بتونی یه سفر کـوتـاه . برگشتن به ایران ھم نباشی

آخر ھفته،

مثال تا جسپر بری، کمک بزرگی ميکنی به کمرنگ کـردن

آخرش ھمه چيـز روبـراه ! آره... اون حس غربت لعنتی و

.ميشه و برميگردی به زندگی عادی

اما یه حقيقتی پشت این حس غریب پنھونه و اون اینکه،

تو، ھر جا و مشغول انجام ھر کار که باشی، اگـه ایـران

روز از سال رو باور کنی که خونـه ای 360نباشی، شاید

روز در سال ھست کـه 5داری به گرمی خونه پدری، اما

خـاطـرات اون . این باور، به ھيچ قيمتی به خوردت نميـره

محله قدیمی، دوسـتـان دوران مـدرسـه، ایـوون حـيـاط

بابابزرگ، شله زردی نذری مامان، لی لی و ھفت سنـگ

اینا رو ھيـچ ! نه... بعد از مدرسه، روزای نزدیک به کنکور،

جای خونه و شھر و کشور امروزت پيدا نميکنی و دقـيـقـا

چون ميدونـی . به ھمين دليل ھوای ایران به سرت ميزنه

که، اگر نه تمام و کمال، دست کم ميتونـی بـخـشـی از

اون روزا و آدما رو توی ایران پيدا کنی؛ این یعنـی ایـنـکـه

ميتونی خودت رو پيدا کنی؛ این یعنی کـه تـو ھـرچـقـدر

خونه و شھر و کشورت رو عوض کنی، یه آدرس داری که

!ایران: برای ھميشه عمرت اعتبار داره

12

مهدي واعظي

برگشتنا

Page 13: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

ناپيموده راھی ست زندگی ھر کس

.که پيمودنش را گریزی نيست

گذر از امواج طوفانی ست

که گاه

.بر فرونشاندنشان تو را توانی نيست

پای بر گرفتن از تکيه گاه است و

در جستجوی پای گاه

فرو ریختن سنگ ھای لغزان است

.در مسير فراز یا فرود کوه ھا و دره ھا

جستن و گزیدن راھی ست

در ميان کالف در ھم راه ھا و بی راھه ھا

در جستجوی حقایق راه ساز

—حقایق انسانی —

76بھار

خداوند بزرگ و توانا به طبيعت فرمان داد تابـلـویـی زیـبـا،

زیباتر از ھرچه در پھنه جھان است، در قسمتی از گيـالن

خداوند، به . سرسبز و سرفراز، به نام انزلی ترسيم نماید

انزلی دریا و رودخانه ھای پرآب و تـاالبـی کـه از لـحـاظ

از . وسعت و زیبایی در دنيا بی نظير است ھدیـه فـرمـود

ایـران بـنـامـيـم ) بـھـشـت( این رو اگر انزلی را گشـتـای

ھرچند ایران خود گشتای جھان . سخنی گزاف نگفته ایم

.است

از ميان تعریف ھای مختلف درباره واژه انـزلـی، انـزل بـه

معنی لنگر و انزلی به معنی لنگرگاه، بھترین گزینه مـی

" انشـان" اگرچه برخی کلمه انزلی را تحریف شـده . باشد

در بسياری از نوشته ھـا . به معنی گذرگاه و دروازه ميداند

به مـعـنـی تـنـگـه و " بغاز" ھم از واژه غازیان بعنوان جمع

.به معنی جنگجویان نام برده شده است" غازی"

آنچه مسلم است، انزلی از نظر تاریـخـی قـدمـت زیـادی

ندارد، و در چندین کتاب تاریخی نام انزلی در پانصد و چھل

متاسفانه روس ھا بندرانزلـی . سال پيش ثبت شده است

ميالدی به آتش کشيدند و احتماال 1805را در سال

.)ش.ه 1322بندر پھلوی، سال (ميدان بندر انزلی

ھرگونه آثاری که می توانست قدمت انزلی و مـردم آن را

روشن نماید در آتش بيداد بيگانگان سوخت و به خاکسـتـر

بدون شک، اھالی اوليه بندرانزلی را ھماننـد . تبدیل گردید

شھرھای دیگر مھاجرینی تشکيل داده اند که از نـواحـی

ساحل جنوبی تاالب انزلی، و مردم نواحی شرق انزلی به

منظور استفاده از پـایـگـاھـی بـرای صـيـد مـاھـی و یـا

پناھگاھی برای فرار از امواج خروشان دریای کـاسـپـيـن و

تاالب، به این قطعه زمين وارد شده و اولين کسانی بودنـد

.که کومه ھا را در این مکان بنا داشتند

بندرانزلی در اوایل دوره صفویه، زمانی که قزوین پایـتـخـت

ایران بود، مورد توجه انگليسی ھا قرار گرفت تا به عـنـوان

در عـھـد . پلی برای عبور ابریشم گيالن به روسيه بـاشـد

قاجاریه، تردد کشتی ھای بادبانی و بـخـاری بـه مـنـظـور

حمل و نقل کاال، خصوصا حمل نفت که سابقه ای بيش از

سال دارد به اوج خود رسيد و بندرانزلـی بـه عـنـوان 200

یکی از مھمترین بنادر سواحل جنوبـی دریـای کـاسـپـيـن

.مطرح شد

13

فرزان غالمرضا

انزلي: ايران شناسي

هماد جمشيدي

رسم زندگي

Page 14: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

مسجد قائميه

شمسی 1271تاریخ مسجد را می توان به قبل از سال

منار مسجد قائميه

سـال قـبـل از سـاخـت 10مناره این مسجد . تخمين زد

ساخـتـه ) عميد ھمایون( مسجد توسط ميرزا عباس خان

سـال بـوده 12شده که مدت حاکميت نامبرده بيش از

مسجد نيز بعد از وی توسط مرحوم معـيـن دیـوان . است

.حاکم وقت شھربنا شده است) ميرزا عليخان (

تاالب انزلی

طبق نظریه تاالب شناسان، تـاالب انـزلـی زیـبـاتـریـن و

بزرگترین تاالب دنياست که سواحل آن را نيـزارھـا و گـل

وسعت تاالب قبل . ھای الله دریایی به زیبایی آراسته اند

کيلومتر مربع بـوده 280از باال آمدن سطح آب دریا، حدود

گـردش . و عمق آن از یک و نيم تا سه متر تغيير می کنـد

بر روی تاالب با قایق بخصوص زمستان در کنار قوھا اکيـدا

.توصيه می شود

برج ساعت

طبق نوشته ھا در کـتـب تـاریـخـی و سـفـرنـامـه ھـا،

خسروخان گرجی حاکم گيالن برج ساعت بنـدرانـزلـی را

ميالدی با ارتفاعی بالغ بر بيست و ھشت 1815در سال

ھدف از اجرا بنا دیده بانی از دریا و نيـز . متر از آجر بنا کرد

به منزله فانوس دریایی بوده است تـا دریـانـوردان شـب

ساحل را با مشاھده روشنایـی در بـاالی مـنـار، ھنگام

در . شناسایی و شناور خود را به داخل کانـال بـرسـانـنـد

شمسی پس از مرمت ایـن بـرج، سـاعـتـی 1307سال

.چھارسو بر فراز آن قرار گرفت

پل ھای متحرک بندر انزلی

یکی دیگر از آثار دیدنی و زیبای این شھر، دو پل انزلی و

در گذشته رفت و آمد از انزلی به غازیان به . غازیان است

وسيله قایق صورت می گرفت تا اینکه توسط رضـا شـاه

تصميم گرفته شد تا این شھر به وسيله دو پـل بـه راه

پل غـازیـان بـه مـيـان . رشت متصل گردد -زمينی غازیان

7متر و ارتفاع حـدود 10متر و عرض 210پشته به طول

مـتـر 5متر با پنج دھانه که یکی از دھانه ھـا بـه طـول

پل دیگرنيز از ميان پشته به انزلی به . متحرک بوده است

متر و ارتفاع شش و نيم متر بـا 10متر و عرض 127طول

متر متـحـرک بـوده 25سه دھانه که یکی از آنھا به طول

دو پل به وسيله کمپانی سنتاب آلمانی و شرکـت . است

ھای مختلف از جمله موتـال سـوئـدی سـاخـتـه شـد و

شـمـسـی راه 1318درچھارشنبه ھفتم آذرمـاه سـال

.اندازی شد

14

.)ش.ه 1320بندر پھلوی، سال (پل متحرک

فرزان غالمرضا : عكس

Page 15: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

کاخ ميان پشته

در محوطـه ) ما بين انزلی و غازیان( این کاخ در ميان پشته

قبل از احداث این بنا کاخ زیبـای . وسيعی واقع شده است

1307در این مکان قرار داشت کـه در سـال " خوشتاریا"

بدنه ساختمان دو جداره و از بـلـوک . شمسی آتش گرفت

سيمانی ساخته شده و دارای یازده اتـاق و یـک سـالـن

داخل اتاقھا به طرز زیبایی . پذیرایی با چھار سرویس است

شاخه ای ازکـریسـتـال در 6گچبری شده و لوستر بزرگ

.سرسرای کاخ آویزان است

از دیگر مراکز دیدنی انزلی می توان بلوار بندر انزلی، مـوج

.شکن و عمارت معتمدی را نام برد

کاخ ميان پشته

سخنی چند با گردشگران

و کـمـيـنـه 36بندرانزلی در منطقه معتدل با بيشينه دمای

. درجه سانتی گـراد قـرار دارد 16و متوسط ساليانه 4/0

این شھر یکی از پرباران ترین شھرھای شمال ایران و در

ميان ماھھای کم باران، خرداد و تـيـرمـاه پـرآفـتـاب تـریـن

360مسافت ایـن شـھـرتـا تـھـران . ماھھای سال است

.کيلومتر می باشد 144کيلومتر و تا آستارا

در طول اقامت در بھشت ایران حتمـا شـنـبـه بـازار را در

این بازار ھفتـگـی بـا قـدمـت . برنامه ریزی خود قرار دھيد

بيش از یکـصـد و بـيـسـت سـال ھـمـچـنـان پـررونـق و

ماھی سفيد، باقـالـی قـاتـق، فسـنـجـان، . تماشایيست

ترشه تره، ميرزاقاسمی، آلومسما، مرغ ترش، سير قلـيـه

. با چاشنی ھای سيرترشی، ھفت بيجار، زیـتـون پـرورده

.نظرتان چيست؟ حتما امتحان کنيد

15

گالري عكس

علي فاخري: عكس

علي فاخري: عكس

علي فاخري: عكس

فرزان غالمرضا : عكس

Page 16: Iranians036n08y04may11.pdf

1390خرداد -و ششم شمارة سي

ماهنامه ايرانيان

شما و ايرانيان

Email: [email protected] com.iraniansmonthly//:http: Website

هاي متنوعي از قـبـيـل ارسـال نشريه ايرانيان با قابليتوبسايت آنالين مطالب و امكانات بي نظير ديگر در خدمت عالقه مندان به

.باشد اين رسانه فرهنگي ميرمـز ست تا شناسه كاربري و عضويت در پايگاه نشريه كافي برايبـه وارد نماييد تـا خود را خود را ايجاد و نشاني الكترونيك ورود

. ايرانيان بپيونديد خانوادهايرانيان مشـتـاقـانـه در

انـــتـــظـــار ــمــكــاري ه

.شماست

16

ارسـال بـه تمايـل در صورت پس از عضويت در پايگاه نشريه، ومطلب، با ما تماس بگيريد و درخواست ارتقاي سطح، از عضو بـه

ســطــح بــه نــويســنــده، بــا ارتــقــاي . نــمــايــيــد نــويســنــده منزلـة به اين امر. پيونديد مي فعال ايرانيان اعضاي جمع به شما

.گردد تلقي مي آن و ملزومات پذيرفتن اساسنامه

Page 17: Iranians036n08y04may11.pdf

Iranians Social and Cultural Monthly of Iranians in Edmonton

May 2011 – Khordad 1390 Year 4, No.8

Editor’s note Garbage Can Model of

Organizational Choice For the first time

Pretension`s cry The story of us and the

mysterious history The average week or

somewhere in between

A bunch of happy-go-lucky people!

The voice of the ancient caravans of the millenium

On the way back The way of life

Iran geographic: Anzali

Editor Pegah Salari

This issue’s writers: Pegah Salari, Keivan Khaleghi, Arash Panahifar, Saina Lajevardi, Ali Khakbazanfard, Farnaz Farhidi, Hesam Yazdanpanahi , Anahita Matin, Mahdi Vaezi, Hamad Jamshidi, Farzan Gholamreza

Photos: Ali Fakheri, Farzan Gholamreza

Cover Photos: Spring in Edmonton (Front), English bay (Vancouver)

Executive Board: Nima Yousefi Moghaddam, Ali Fakheri, Saina Lajevardi, Khosrow Naderi, Mohsen Nicksiar

36

علي فاخري: عكس