دوفصلنامۀ علمی حقوق...

24
ﭘﻠﻮراﻟﻴﺴﻢ اﺳﺘﺪﻻل ﺣﻘﻮﻗ در ﭘﺮﺗ ـ ﺗﻔﺴﻴ ـ ﺮﻫﺎ ي ﻣﺘﻌ ـ ﺎرض ﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪ ي اﻟﺸﺮ1 ﺗﺎرﻳﺦ درﻳﺎﻓﺖ: 30 / 10 / 92 اﺳﺘﺎد ﺎر ﮔﺮوه ﺣﻘﻮق ﺧﺼﻮﺻ داﻧﺸﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن ﺗـﺎرﻳﺦ ﺗﺄﻳﻴ ــ: 29 / 04 / 94 ﺣﻤ ﺪ آرا ﻳﻲ2 داﻧﺸﺠﻮ ي د ﺘﺮ ي ﺣﻘﻮق ﺧﺼﻮﺻ داﻧﺸﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن ﻏﺎ ﺖ ﻣﻄﻠﻮب ﻫﺮ ﻧﻈﺎم ﺣﻘﻮﻗ ﺗﺪو ﻦ ﻗﻮاﻧ ﺟﺎﻣﻊ اﻻﻃﺮاف اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮ ﭘﺎ آن، ﺷﻬﺮوﻧﺪاﻧﺶ ﺑﻪ ﻫﻨﮕـﺎم ﺑـﺮوز ﻣﺸ، ﺣﻘﻮق ﻗﺎﻧﻮﻧ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻣﻘﺘﻀ اﺳﺘ ﻔﺎ ﻧﻤﺎ ﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﺎروا ﻇﻠﻤ ﺑﺮ ﻧﺮود. ﺑـﺪ ﻦ ﻣﻨﻈـﻮر ﻛـ ﺎﻓ اﺳﺖ ﻗﺎﺿ ﺑﺎ ﺗﺮﺗ ﺐ دادن ﻗ ﺎس ﻗﻀﺎ ﻲ، ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺤﻞ ﻧﺰاع را ﺑﺎ ﻗﺎﻋﺪه اي ﻛـ ﻪ در ﻧﻈـﺎم ﺣﻘـﻮﻗ ﺑـﺮا ي ا ﻳـ ﻣﻮارد ﭘ ﺷﺪه) ﺒﺮا( ﺗﻄﺒ ﻖ ﻧﻤﻮده و ﻧﺘ ﺠﻪ ﺑﮕ ﺮد. واﻗﻌ ﺖ ﻗﻀﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻪ ا ﻳـ ﻦ ﺗﺤﻠ ﻴـ ﻞ ﺑﺴـ ﺎر ﺳﺎده اﻧﮕﺎراﻧﻪ و دور از واﻗﻊ اﺳﺖ. ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺸ ﺺ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﻮﺿﻮع) ﺻﻐﺮا( ﺑﺎ ﭘ ﺪﮔ ﻫﺎ ي ﻓﺮاوان ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ ﺑﻠ ﻪ ﺑﻪ دﻻ ﻫﻤﭽﻮن اﺑﻬﺎم، ﻧﻘﺺ و ﺗﻌﺎرض در ﻗﻮاﻧ، ﺗﺸﺨ ﺺ ﻗﺎﻋﺪ ة ﺣﺎ ﻢ ﺑﺮ دﻋﻮا ﻧ ﺰ ﺑـﺎ ﭼـﺎﻟﺶ ﺟـﺪ ي روﺑﺮوﺳﺖ. در اﻏﻠﺐ ﻣﻮارد ﻗﺎﺿ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ راه ﺣﻞ ﻣﻮاﺟﻪ اﺳﺖ. ا ﻨﺠﺎﺳﺖ ﻪ ﭘﺎ ي ﻗﻮاﻋﺪ ﺗﻔﺴ ي ﺑﺮا ي ﺑـﻪ ﺗﺮﺟ ﻳﻜﻲ از اﺣﺘﻤ ﺎﻻت ﺑﻪ ﻣ ﺎن ﻣﻲ آ اﻣﺎ ﻗﻮاﻋﺪ ﺗﻔﺴ ي ﺰ ﺑﺮ ﺧـﻼف ﻗﻮاﻋـﺪ ﻣﻨﻄـﻖ ﺻـﻮر ي ﻓﺎﻗـﺪ وﺻـﻒ ﺿﺮورت ﺑﻮده و اﻣ ﺎن اﺟﺮا ي ﻫﻤﺰﻣﺎن دو ﺎ ﭼﻨﺪ ﻗﺎﻋﺪ ة ﺗﻔﺴ ي ﺑﺎ ﻧﺘﺎ ﺞ ﻣﺘﻌﺎرض در ﻳﻚ ﻣﻮرد ﻣﻨﺘﻔـ ﺴـﺖ. در ﻋﻤﻞ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﻳﻦ ﻋﺎﻣﻠ ﻪ ﺑﺮ دادرس در اﻧﺘﺨﺎب ﻳﻜﻲ از ﭼﻨﺪ راه ﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲ ﮔﺬارد، ﺷﻬﻮد و ﻋﺮﻓـﺎن ﺣﻘﻮﻗ دادرس اﺳﺖ ؛ ﻫﺮﭼﻨﺪ ا ﺎرﮔﺰار ﭘﻨﻬﺎن ﺧﻮد را در ز ﺮ ﻗﻮاﻋﺪ ﺗﻔﺴ ي ﭘﻨﻬﺎن ﻣﻲ ﻧﻤﺎ. واژﮔﺎن ي: اﺳﺘﺪﻻل، ﺗﻔﺴ ﻗﺎﻧﻮن، ﻣﻨﻄﻖ ﺣﻘﻮﻗ ﻲ، ﭘﻠﻮراﻟ ﺴﻢ، ﻞ ﮔﺮا ﻳﻲ در ادﺑ ﺎت ﺣﻘﻮﻗ از ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﻼش ﻫﺎﻳﻲ ﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺣ ﺎ ﻣﻮﺿﻮع ﻗﺎﻋﺪة ﺣﻘﻮﻗ ﺻﻮ رت ﻣﻲ ﺮد، ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان» ﺗﻔﺴ ﺮ ﻗﺎﻋﺪة ﺣﻘﻮﻗ« در ﻳﻚ ﻣﻔﻬـﻮم ﻋـﺎم و ﻠـ ﺗﻌﺒ ﻴـ ﻣﻲ ﺷﻮد) داﻧﺶ ﭘﮋوه، 1391 : 123 ( . ﺗﻔﺴ ﭘﺪً ﺮ ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳﺎ ﻳـ ﺪه اي ﺣﻘـﻮﻗ اﺳـﺖ و ﺑـﺮا ي ا ﻜـ ﺣﻘﻮق زﻧﺪه و ﭘﻮ ﺎ ﺑﺎﻗ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺗﻔﺴ ﺮ آن ﺿﺮورﺗ اﺟﺘﻨﺎب ﻧﺎﭘﺬ اﺳﺖ) Walers, 2010: 2 ( . 1. Email: [email protected] 2. Email: [email protected] « ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ ة ﻣﺴﺌﻮل» ﺣﻘﻮق ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ، 107 ، ج13 ، ش1 ، ) 1396 ( ، 3 - 26

Transcript of دوفصلنامۀ علمی حقوق...

  • يپلوراليسم استدالل حقوق

    ارضـمتع يرهاـتفسي وـپرت در

    30/10/92: تاريخ دريافت 1فيالشر يمحمدمهد

    29/04/94: دــتأييتـاريخ دانشگاه اصفهان يحقوق خصوصگروه ار ياستاد

    2ييد آرايحم

    دانشگاه اصفهان يحقوق خصوص يتركد يدانشجو

    ����� شهروندانش به هنگـام بـروز ، آن ةياالطراف است تا بر پا جامع ينين قوانيتدو يت مطلوب هر نظام حقوقيغا

    ـ ن منظـور يبـد . نرود يسكبر يند و به ناروا ظلميفا نماياست يخود را به نحو مقتض يحقوق قانون، لكمش يافك

    ـ اي موضوع محل نزاع را با قاعدهي، ياس قضايب دادن قيبا ترت ياست قاض ـ ا يبـرا يه در نظـام حقـوق ك ن ي

    ـ ه اك دهد مي نشان ييت قضايواقع. رديجه بگيق نموده و نتيتطب) براك( شده ينيب شيموارد پ ـ ن تحلي ـ ي ار يل بس

    فراوان همراه است يها يدگيچيبا پ) صغرا( ص تحقق موضوعيخنه تنها تش. انگارانه و دور از واقع است ساده

    يز بـا چـالش جـد يم بر دعوا نكحا ةص قاعديتشخ، نينقص و تعارض در قوان، همچون ابهام يليه به دالكبل

    بـه كمك يبرا يريقواعد تفس يه پاكنجاست يا. با چند راه حل مواجه است يدر اغلب موارد قاض. روبروست

    فاقـد وصـف يز بر خـالف قواعـد منطـق صـور ين يريقواعد تفس اما ديآ مي انياالت به ماز احتم يكيح يترج

    ـ يكج متعارض در يبا نتا يريتفس ةا چند قاعديهمزمان دو يان اجراكضرورت بوده و ام . سـت ين يمورد منتف

    و عرفـان شهود، گذارد مي تأثيراز چند راه حل مختلف يكيه بر دادرس در انتخاب ك يعاملين تر مهمدر عمل

    . دينما مي پنهان يرير قواعد تفسيارگزار پنهان خود را در زكن يهرچند ا؛ دادرس است يحقوق ييل گراكش، سميپلورالي، منطق حقوق، قانون ريتفس، استدالل: يديلكواژگان

    ���� ا موضوع قاعدة يم كه به منظور روشن ساختن حكهايي از مجموعه تالشي ات حقوقيدر ادب

    ـ تعب يلـ كمفهـوم عـام و يكدر » ير قاعدة حقوقيتفس«تحت عنوان ، رديگ مي رتصو يحقوق ري

    ه كـ نيا ياسـت و بـرا يحقـوق اي دهيـ ر حقوق اساساً پديتفس. )123: 1391، دانش پژوه( شود مي

    .)Walers, 2010: 2( استر يناپذ اجتناب ير آن ضرورتيبماند تفس يا باقيحقوق زنده و پو

    1. Email: [email protected]

    2. Email: [email protected] « مسئول ةنويسند »

    26 -3، )1396(، 1، ش13، ج107، تطبيقي حقوق

  • 5 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    ه بـه كـ ن وجـود دارنـد يرفع ابهام از قوان يبرا يمختلف يريتفسقواعد ي، در هر نظام حقوق

    سـخن بـر . رنديگ مي مورد استناد دادرس قرار يابهام در متون حقوقظهور و هنگام بروز اختالف

    ر؟ يا خيمطلوب و مناسب هستند ، زدودن ابهام يبرا يرين قواعد تفسيا ةا هميه آكن است يسر ا

    انـاً يمتفـاوت و اح يجينتـا ، توسـط دادرس يريتفسـ ةل هر قاعدچرا با اعما ،نگونه استيو اگر ا

    در مـوارد مشـابه توسـط يمتهافـت حتـ يه خود منجر به صدور آراكگردد مي حاصل يمتعارض

    ين و قواعد مسلم و ثابـت در راسـتا يان قوانيب يه اساساً در پكگردد؟ دانش حقوق مي ها دادگاه

    هـاي اسـتدالل يـي ثرگراكا تيـ يدچـار چنـدگانگ چرا در عمل، است يبشر ةم روابط جامعيتنظ

    يامر ير حقوقيسم استدالل و تفسيا پلورالياست؟ آ ين حقوقيتركو د ييقضا ةيتوسط رو يحقوق

    يحقـوق ي هـا نظامآن را در يمبان، و معقول است و چنانچه پاسخ مثبت به آن داده شود يعيطب

    ن مفهـوم و علـل يـي ضـمن تب ، شـود مـي ن مقاله تالشيرد؟ در اكد جستجو يجا باكمختلف در

    ر يدر اسـتدالل و تفسـ يـي ثرگراكو عوامل ت يمبان ير آن به بررسيش ابهام و ضرورت تفسيدايپ

    . ا نبودن آن به بحث و نقد گذاشته شوديبودن يپرداخته شود و منطق يحقوق

    ١. ��ن�و ��ورت ��� ����م ا���م در � � ومت دارد و از كح يل گرفته و بر روابط اجتماعكدر بطن اجتماع ش يه قواعد حقوقكاز آنجا

    بـروز ابهـام و ظهـور اخـتالف در اثـر آن ، ن اسـت يعت زبـان اساسـاً مـبهم و نـامتع يطب ييسو

    مفهـوم ابتـدا خـود ،كند مي جابين ضرورت ايبنابرا. )Chatterji, 2002: 2( ر استيناپذ اجتناب

    . ردير گقرا يدر قانون مورد بررس متن ريز لزوم تفسين ابهام و

    ���. ���� �� ����� ۀ��� �

    فرهنـگ عصـر ياجتمـاع هـاي دهيپدترين دهيچين حال پين و در عيتر جذاب از يكيقانون

    ق و اهـداف خـود را در يعال يمختلف علمهاي شمندان در حوزهيل اندين دليبه هم، حاضر است

    يشـناخت از لحـاظ روش يآنها نسبت بـه متـون قـانون يها ديدگاهاما ، دكنن مي ن نهاد جستجويا

    ه از ابهام در مـتن سـند ك يو اختالفات يحجم دعاو امروزه. )Marmor 1 :2005,( ز استيمتما

    ر و ين امر ضرورت تفسيا هك) Thomas, 2001: 1( است يار باال و رو به فزونيبس، كند مي بروز

    . كند مي جابيش ايش از پين آن را بييتب

    ده و غـامض يـ چيپ، ده سـخن گفـتن يپوشـ ، ده گذاشتنيوشپ يدر لغت به معنا» ابهام« ةواژ

    در يا قصـد يـ ن معنـا يعدم تعـ يبه معنا يدر اصطالح حقوق و )68: 1389، ديعم( سخنردن ك

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 6

    ـ قابل توجه ا ةتكن). Garner, 2004: 79( ار رفته استكبه يقانون ةا مقرري يقرارداد شروط ن ي

    ـ بـا ا ؛ ردار اسـت برخو يياز ابهام معناز ين »ابهام« لفظه خود كاست فـات يه در تألكـ ح ين توضـ ي

    »vagueness«و » ambiguity«از دو عبـارت » ابهـام «معـادل لفـظ ، زبـان يسـ يانگل يِحقوق

    اختالف ين دو واژه دارايا، ان آنهايم يتشابه ظاهر رغم عليرسد مي به نظر. استفاده شده است

    ـ يتيف وضعيتوص ياصطالح نخست برا؛ گر هستنديديكاز يمفهوم ، ه در آنكـ رود مـي اركـ ه ب

    ه كـ يدر حال، چند پهلو باشد يا به نوعيز داشته باشد يمفهوم متما يكشتر از يد بتوان مي يعبارت

    ا بـه يـ ن دو مفهوم است يمردد ب، لفظ يك يه معناك شود مي استفاده يمواقع ياصطالح دوم برا

    . )Solan, 2004: 860( باشد ييحالت دو پهلو يدارا، گريعبارت د

    در حقـوق قراردادهـا در صـورتي امـا ف مفهوم ابهام اتفاق نظـر وجـود نـدارد يچه در تعرگر

    واقع تفاسـير مشخص نبوده و در ه قصد طرفين معلوم وكقرارداد مبهم است كي ،گفت توان مي

    .)72: 1389ي، بيحب( معقول و متعددي از مفاد قرارداد قابل استنباط باشد

    ���. ������ �� ���� ����� !"# ��$ � %�&� ����!

    امـر يـك انـدن يا نما، يـ روشـن نمـودن ، ردنكان يب يبه معنا» فَسر«شةيمتخذ از ر، ريتفس

    يكي تبيين معنـاي الفـاظ : و عمدتاً در دو معنا به كار رفته است) 5: 1382ي، لميد(است دهيپوش

    ـ . )Fabre- magnan, 2008: 474( آنهـا ةوديگري بيان قصد و نيت گويند ، گ حقـوقي در فرهن

    وصيت نامه يا قرارداد و يـا هـر ، قانون كشف و استنباط معني و مفهوم يكتفسير هنر يا فرآيند

    از تفسير به ، »فرائد االصول«تاب كشيخ انصاري در Black(.1 420 :2004 ,( ديگر است كمدر

    و روشـن ه معناي مـتن واضـح ك اند هو آن را مختص زماني دانست اند هتعبير نمود» شف القناعك«

    در واقع در تفسير متن بايد به . )57: 1416ي، انصار( حجاب مستور باشد ةنبوده و مفاد آن در پرد

    اگر آنهـا ،گفتند مي چه«و » خواستند بگويند مي چه«نندگان متن سند كجاد يه اكدنبال اين بود

    .)Listokin, 2007: 2( »رده بودندكموضوع صحبت ةدربار

    ـ حقيق ،ن نوشتار استيا ياصله موضوع كقانون تفسير بعـد از تحقـق ةتي مربـوط بـه مرحل

    هنـوز وقـوع عمـل حقـوقي مـورد ن اگريبنابرا ؛شده استه با ابهام روبرو ك يقانون؛ است قانون

    ات �����. 1��� د���� �ن و ����� آ��دن �����ۀ ������ارداد *�( )'�&رت ا$�� از "���! ي د

    41 را �56�4 $�&زد ه&31 آ�. 2&�1�ن ه�/�. د���� ���ي از روش ��اردادي ,& ,��+��&�� 7��1��� ا*

    ) 39� ). ٣٩: ١٣٨٨راد، :&

  • 7 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    .بايد ابتدا تحقق آن در عالم حقوق اثبات گردد تا پس از آن موضوع تفسير قرار گيرد، است ترديد

    )Wilhelm, 2009: 1( . تفسـير ، نشدهشمول آن اختالف پيدا ةو دامن قانونمفاد كه درتا زماني

    را به زي ؛نياز به تفسيردارد ،هرچند دقيق و فني باشد يانونهر ق، الزم نيست اما با پيدايش اختالف

    تـوب نتوانـد كسـند م ،ان وجـود دارد كنوشته اين ام كهنگام انتقال مفاهيم از ذهن به صورت ي

    .)Buyer, 2003: 167( پوشش دهدبوده است را واضعان آن ه مورد قصد كتمام آنچه را

    و 1نـد كشتر به متن و الفـاظ برخاسـته از آن توجـه يد بير بايه دادرس در مقام تفسكن يا

    ر مـورد مناقشـه و يشـه در تفسـ يه همكـ اسـت يبحث، ديرا دنبال نما 2يفرامتن ةويه شكنيا اي

    صـرف مـتن سـند ، ريه در تفسكعتقدند م يبرخ. بوده است يشمندان حقوقيان انديم اختالف

    و دادرس كنـد مـي تيفاكدآورندگان آن يت پدين قصد و نييتب يبرا) ا قراردادياز قانون اعم(

    روان يبودن و پگرا رد متنيكگر رويداي ه عدهك يدر حال، است يل خارجياز از هرگونه دلين بي

    ـ ر بايه در تفسـ ك اند هردكح يرا به باد انتقاد گرفته و تصر ياللفظ ر تحتيتب تفسكم د عوامـل ي

    ن يـ مدنظر قرار داد و از ا ،آن به وجود آمده است تأثيرتحت يواقعه حقوق يكه كرت يخارج

    انسان يكد فهم ير بايدر تفس يو به نوع )Mitchel, 2007: 4( برد يپ يت واقعيق به نيطر

    عرف و ، نهيشيابقه و پعوامل همچون س يبرخ به متعارف از متن سند مورد اختالف را با توجه

    ر در ير در تفسـ كـ ن دو تفيـ ن اينزاع ب. )Johnson, 2010: 50( قرار داد كمال.. ت ويحسن ن

    منجر به وقوع يدار بوده و حت ق و دامنهيار عميبس، همچون انگلستان يحقوقي ها نظام يبرخ

    خ يتـار عطـف در ةه بـه عنـوان نقطـ كده است يز گردير در آن نظام نيتفس ةدر حوز يتحوالت

    در اساسـاً ، اند هه گفتكطور همان. )Kramer, 2003: 173( شود مي اديامن ال كحقوق ريتفس

    ل كن مشـ يتـر بـزرگ . عدالت يگريت و دينظم و امن يكي: وجود دارد يحقوق دو ارزش متعال

    ن دو مفهـوم بـه نحـو مطلـوب يـ ن ايند تا جمع بكرا اتخاذ يه چه روشكن است يمفسر در ا

    . )181: 1389، انيتوزاك( محقق گردد

    ٢. ! ي�ه��.-""", و �+"""�ر �ن �"""� ���""" *، ) '"""�&�� �"""�دن ��"""�ه ّ�#"""��

    !�رض�

    ن قبـل يكرد لك توان نمي ديترد ،ر وجود داردياستدالل و تفس ةدر حوز ييثرگراكه تكن يدر ا

    سـپس بـه اثـر آن بـر قواعـد ، اشاره نمـود يلكسم در حقوق به طور يد به مفهوم پلورالياز آن با

    1. Textual approach.

    2. Contextual approach.

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 8

    جـاد يا قـرارداد ا يـ ر متن قانون يژه در باب تفسيه در مقام استدالل و به وك يو تعارضات يريتفس

    . پرداخته شود، گردد مي

    ���. '����(� � )�*+!, ���!-.�/ ��0 1�2/

    ي، ان عوامـل فرهنگـ يـ ن ميـ ر اسـت و در ا يدرنـگ ناپـذ يرامون ما دستخوش تحـول يجهان پ

    ل تطـور نقـش دارنـد و موجبـات كيدر تش يو رسوم يعاجتماي، اسيسي، حقوقي، تيجمعي، اقتصاد

    ــدگانگ ــوزه يچن ــاي در ح ــراهمه ــف را ف ــي مختل ــ م ــد( دكنن . )111- 108: 1382، اصــل يمحم

    ـ يات بشـر يـ ح يبـه درازا اي مختلـف سـابقه هـاي نهيدر زمگرايي ثرتك گرچه ن مفهـوم يكدارد ل

    ،يعلمـ هاي شده است و در نوشته يات حقوقيوارد ادب، شيباً از سه دهه پيتقر» يسم حقوقيپلورال«

    بار نينخست. )Benda-Beckmann, 2002: 37( مورد استفاده قرار گرفته است يو حقوق ياجتماع

    در يحقـوق ه به مطالعـات ك 1يحقوقشناسي انسان يادمكآ يان برگزاريدر جري، الديم 1970 ةدر ده

    .)Tamanaha, 2008: 390( افتادها ن اصطالح بر سر زبانيا، پرداخت مي دوران استعمار و بعد از آن

    يفضـا يـك ه در درون كـ يمتفـاوت ين حقـوق يقواعد و قـوان ، ها نظامبه يسم حقوقيپلورال

    ـ تعر، دكننـ مي تيمشابه فعال ييايجغراف گرايـي ثـرت ك. )Avbelj 378 :2006 ,( ده اسـت ف شـ ي

    بـا ياجتمـاع هـاي ثـرت گـروه كه كـ كند مي تأكيدن امر ياست و به ا يركان فيجر يك يحقوق

    تناسـب ، خـورد مي ونديپ يا نفيرقابت ي، ستيهمزي، اركه با روابط همكمتعدد يحقوق يها نظام

    . )65: 1390، روالن( است يحقوقگرايي ثرتكن يگر ايباز، دارد و فرد

    يزانيبه سمت م يبه نوع ،اند هردكتالش يحقوق يها نظامي، سم حقوقيوجود پلورال رغم علي

    جـاد جامعـه يا يدر راسـتا يليه تمـا كـ پس از انقالب فرانسه بود . گام بردارند ياز وحدت حقوق

    ةبـاً همـ يجاد شد و تقريا يياروپا يشورهاك يملي ها نظامثر كا ينيگزيجا يبرا يياروپا كمشتر

    ب يتصـو . )Tontti, 2001: 46( انـد هنش مثبـت نشـان داد كـ شورها به جز انگلستان بـه آن وا ك

    ع يــون بينوانســ، ك)PECL( ســلكِپ، )UNIDROIT( دروايــوني همچــون يلكن متحدالشــيقــوان

    .ن تالش هاستياز اهايي نمونه) CISG( االك المللي بين

    را يقواعـد حقـوق منشاءاست و يحقوق سنتهاي از شاخصهگرايي ثرتكه كمعتقدند يبرخ

    ينف يمعنا بهد توان نمي دگاهيد نيا. )73: 1388ي، شهاب( ردكجست وجو يمختلف يد در جاهايبا

    ي، اسيسي، مختلف فرهنگهاي ه جنبهكرا درست است يز ؛در عصر حاضر باشد ييثرگراكتمطلق

    1. legal anthropology.

  • 9 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    يپارچگيك يبه سمت نوعگذار در حال 1»شدن يجهان« تأثيرشورها تحت ك يو اجتماع ياقتصاد

    ز ا يدر برخـ ها ديدگاهتفاوت ، حال نيبا ا اما، )Cirkovic, 2004: 1165( هستندگرايي و وحدت

    حـال . ار نمـود كـ ان يلكه را ب آن توان نمي وجود دارد و يمختلف حقوقي ها نظامن يموضوعات ب

    ةويم بر شـ كثر حاكو ت يچندگانگ ةلئاست به مس يضروري، سم حقوقين مفهوم پلورالييتب پس از

    . پرداخته شود ،گردد مي ه از آن حاصلك يو آثار ين حقوقير قواعد و قوانياستدالل و تفس

    ���. � �����3�� ����� �4& �� �2/ )� �!�56� ��7 !� "8 3�� ����� �� 9:4;� !�!

    گـر يد يبـه واسـطه ادعاهـا هـا از آن يكـي د يه باكاست يياز ادعاهااي مجموعه يهر استدالل

    ه در بـاب روش اسـتنباط كـ ير قانون و اختالفيطرز تفس. )19: 1391، و مانسون يانوك( شود تأييد

    ه لـزوم كـ يسانك: حقوق است يراجع به مبان يفلسفهاي از بحث يم ناشيور مستقبه ط ،وجود دارد

    ه كـ اي با آن عده ،اند هخود ساخت يركف كبه الفاظ و عبارات برخاسته از متن قانون را مسل يبنديپا

    ن يـ اشف و مظهـر ا كرا ييقضا ةيعرف و رو، دانند و قانون ي ميحقوق را وجدان عموم يمنبع واقع

    خاص خـود را ارائـه هاي نگرش يكهر ير واستدالل قواعد حقوقيدر تفس، پندارند مي منبع محترم

    .)212 و 211 /2: 1385، انياتوزك( اند دهيرا برگز يمتفاوت يرهايمس، رده و به تبعك

    ان يـ م ياختالفـ ، جمـالت مـبهم و دو پهلـو در زبـان وجـود دارد لمات و، كه الفاظكن يدر ا

    ن يشدت و ضعف ا ،شتر محل مناقشه و بحث استياما آنچه ب ندارد شمندان وجوديفالسفه و اند

    . )21: 1387ي، انصار( ن استيعدم تع

    ل گرفت كه توسط فالسفه حقوق شكر است ياخهاي دهه يتنها طي، حقوقهاي شهياندن يا

    ات ركد در تفير را باياستدالل و تفس ةدر حوز يه و اصليافت اوليحال ره نياما با ا ديو مطرح گرد

    رنسـانس در يد به نوعيجد يحقوقهاي جنبش ةه همكمالحظه نمود يسم حقوقيتب فورمالكم

    يبـرا هـا سـت يه فورمالكـ ياست نخست نوع نگـاه يلذا ضرور ؛اند هبود ييگرا لكش ةقبال نحل

    .رديمختصر قرار گ يمورد اشاره و بررس ،دكنن مي مطرح ياستدالل حقوق

    �����. '���

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 10

    اي گونـه به ؛)Aubert, 2000: 931( نندكنامتجانس تصور يسم را مفهوميه فورمالكشده است

    تـوان مـي ،حـال نيـ سـازد امـا بـا ا مـي ت دشـوار يآن را به غا بارةدر يعموم ةينظر يكطرح ه ك

    ه از كـ و فاقـد معـادل دانسـت يانحصار، نيل معكاصالت ش يسم را به معنايا فورماليگرايي لكش

    التـزام و ، اصـالت يژگـ يشوند و واجـد و مي ليتحم يفرد ةبرخوردار بوده و بر اراد يآور لزامقدرت ا

    ه كمعتقدند يستيفورمالهاي هينظر. )55: 1388ي، قاسم( است يم حقوقيبه عبارات و مفاه يبنديپا

    و مشـروع در دسـترس يل قانونياز دالاي ن است و طبقهيحقوق اساساً مشخص و متع، سو يكاز

    قضاوت مستقل گريد يد و از سويه نمايخود را توج يم حقوقيآنها تصم يقرار دارد تا بر مبنا يضقا

    ح ل مصـرّ يـ د بـا اسـتناد بـه دال توان مي يه قاضكن معنا يبه ا؛ مات و استدالل هاستير تصمياز سا

    ات ر مالحظـ يبـه اسـتناد بـه سـا يه ضرورتكنيبدون ا، ديم مورد نظر خود را اتخاذ نمايتصم يقانون

    ).Leiter, 2010: 1( و اخالق وجود داشته باشد ياسيس ةموجود در فلسف يرقانونيغ يهنجار

    رد يكـ رو ينـوع ي، حقـوق گرايـي تـب اثبـات كم تـأثير ن بار تحـت ينخست، االت متحدهيدر ا

    يستيويتيپوزهاي شهيدر اند توان مي آن را ةن نمونيه بهتركد يانه به حقوق مطرح گرديگرا لكش

    ه حقـوق هـم شـامل كـ ن ادعا استوار بـود ياو بر ا ياصل ةديعق. مشاهده نمود 1گدلستوفر لنيرك

    يو. پاسـخ سـاده و درسـت وجـود دارد يـك يحقـوق سـؤال هر يو برا شود مي قواعد و اصول

    ـ ر( نمـود ي مـي تلقـ ينيو ماشـ يرا الزاماً استنتاج ياستدالل حقوق او از. )118و117: 1392ي، دي

    ـ يعلمـ هاي را به مثابه استدالل يه استدالل حقوقكد يآ مي به شمار يسانكن يجمله اول ي تجرب

    و ياز تجارت عملآن را د وينما يعلم معرف يكنمود حقوق را به عنوان مي دانست و تالش مي

    .)Ellsworth, 2012: 896( ندكز يآن متما يمفهوم بازار

    ه قـانون كـ اسـت يزيچآن ةهمواره استدالل دربار ياستدالل حقوق، ستيفورمال يكمنظر از

    از ديـ فهم قانون با، سمين طرفداران فورماليتر از معروف يكي 2،»بينريو«و به اعتقاد كند مي اقتضا

    ــانون صــورت گ ــود ق ــدرون خ ــه طري ــيرد و هرگون ــغ يق ــر از اي ــدم موفق ي ــه ع ــاً ب ــن لزوم ت ي

    ه معتقدنـد كن س متيا تقدي يتحت اللفظ يريتب تفسكم. )81: 1390، وانفركي( انجامد مي ريتفس در

    ـ نمـي تنها منبع حقـوق اسـت و دادرس قانون بـه وجـود آورد يحقـوق ةد بـه ارادة خـود قاعـد توان

    ه مصـلحت كـ به حقوق است ها ستين نگاه فورماليز برخاسته از همين) 100، 3ج: 1385 ،انياتوزك(

    ل. 1CD� )Christopher Langdell ( 31&�51��� ا*&ن�� EF 3 وG&�)١٨٢٦ -١٩٠٦ ( )6�آ�. و*�ل ه�

    )Wendell Holmes) (١٨٤١-١٩٤٥(Nوا� O�5� ان ��� ر� EF 3 وG&� ، ا31 و�� �,&$ P�Qر�3 ���51& از R&��دان او ,. 6R&ر �3&+ ا$� د1 ا*�� .

    2. Ernest Weinrib.

  • 11 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    . )50: 1376ي، صاحب( دانند ي ميگريرا باالتر از هر مصلحت د يعمل به ظاهر عبارات قانون

    بارز آن ةه نمونكرا به دنبال خواهد داشت يآثار مهم، ريتفس ةرد در حوزيكن نوع روياتخاذ ا

    بـه يگريا هر مفسر ديو يقاض ين برايت داشتن قوانيقيا طريت يدر مبحث موضوع توان مي را

    باشـد گرايـان لكشـ يبـرا مسئلهين تر مهماگر الفاظ و عبارات متن قانون . مشاهده نمود يخوب

    ا قرارداد مناط اعتبار خواهد يت داشتن مندرجات قانون يز موضوعير آن نيه در تفسكاست يعيطب

    لـف كت است و او ميم هدف و غاكدادرس در ح ين برايقوان، ست هايفورمال ةشيدر اند ؛ زيرابود

    ي، انصـار ( ديـ ف نمايـ لكن تيـي تع يياس قضـا يو استفاده از ق يق منطق صوريصرفاً از طر ،است

    بر نقش دادرس بـه گرايان لكش ةشيبر اند يمبتنگرا ر متنيه تفسكرا يگريد تأثير. )56 :1388

    ا عدم جواز دخالـت يجواز در توان مي صله دادن آن خواهد داشتيف به اختالف و يدگيهنگام رس

    . دادن شهود و اشراق در قضاوت مالحظه نمود

    و يدگيرسـ يبـرا ياعـد حقـوق ه دادرس بـه قو كن يقبل از ايي، قضا يياساس شهودگرابر

    ن و ير از قـوان يغ يگريعوامل د ةقبالً به واسط يدعاو ةجينت، ديجو كتمس يم مقتضكصدور ح

    م بـر كحامنطق . )Pound, 2002: 297( گردد مي او به حالت اشراق متصور يبرا يقواعد حقوق

    ـ ا به تعبيد اشراق و شهود و توان نمي يچ رويبه هها ستيفورمالهاي شهياند از حقوقـدانان ير برخـ ي

    يضـرور يه در مقـام قضـاوت و داور كـ را را در منظر آنان هر آنچه يز؛ را برتابد» يعرفان حقوق«

    وار يكسـتمات يس، نيه همچون ماشكن است يدادرس ا ةفيم اعالم نموده و وظكيقانونگذار ح ،است

    وارد يسـت يگـاه فورمال ه بـر ن كـ اي راد عمـده يا. دياستنتاج نما ياس منطقيق قيه را از طريم قضكح

    ،ن استكقانون مم يستيويتيپوزهاي تيسم در مواجهه با محدوديفورمال يكه كن است يا ،شود مي

    وت نموده و كد سيبا ،در قانون وجود داشته باشد يه خالئك يه دادرس در صورتكده باشد ين عقيبرا

    فصـل ي، حقوقي ها نظاماز ياريه در بسكحال آن. )79: 1390، وانفركي( م امتناع ورزدياز اتخاذ تصم

    قـانون 3ز به استناد مـادة يران نيا يدادرس است و در نظام حقوق يف اساسيالكاز ت يكيخصومت

    ـ كـ از صدور ح يبا امتناع قاضي، و انقالب در امور مدن يعموم يها دادگاه ين دادرسييآ ة م بـه بهان

    ـ كعنوان استن، نيا اجمال قوانيوت و كس، نقص ر او صـدق نمـوده و مسـتوجب اف از احقاق حـق ب

    و هـا سـت يف موضـع فورمال ين دست موجب تضـع ياز ا ياالتكن اشيبنابرا ؛مجازات مقرر خواهد بود

    .از آنها سخن خواهد رفت يه در مباحث آتكده است يگرد يرياتب تفسكگر ميظهور د

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 12

    �����. >;���3�� "��� ?�!@� !@� .� )�A$�7 � "�.��!( B C�3 �2/�

    قـرار يم مـورد توجـه جـد يمفـاه 1»نيعدم تع«ابهام و ةمسئل يشمندان حقوقيندا انيدر م

    در اثـر ) 1992-1907( حقوق انگلسـتان ةشمند مشهور فلسفياند، 2»هربرت هارت«. گرفته است

    و حملـه 4نيجان آست» فرمان قدرت« ةيضمن انتقاد به نظر، 3»مفهوم حقوق«يعنيمعروف خود

    از يديـ مفهوم جد ـ دانست مي ننده حقوقكن را به شدت محدوده آك ـ مطلق اوگرايي لكش به

    يـك اعتبـار منشـاء ه كمعتقد بود نيآست. )Wright, 2006: 3( را ارائه نمود يسم حقوقيويتيپوز

    متـأثر يحقوق ةمه باشد و ارزش قاعدكه امر و دستور قدرت حاكاز آن جهت است يحقوق ةقاعد

    شـود مـي قاعـده مطـرح يه در محتـوا كـ يمياطر مفـاه از منبع الزام آور آن است و نـه بـه خـ

    )Mcleod, 2005: 37( .از. دهـد مـي ن را از جهات مختلف مـورد انتقـاد قـرار ينظر آست، اما هارت

    » قواعـد «ميه حقوق را بـا مفـاه كن امر است يت حقوق در گرو توجه به ايه ماهيتوج، دگاه هارتيد

    معتقد اسـت سخن نياة يو بر پا) 176 و 175: 1388ي، ابدال( »نيفرام«م نه يدهمورد سنجش قرار

    ن است كمميي، قضا ةيله رويجاد شده باشند و خواه به وسيخواه به موجب قانون ا يه قواعد حقوقك

    مبـود قواعـد كا ياز موارد با فقدان يدادرس در برخ ن شوند وينامتع ياز دعاو يدر مقام اعمال برخ

    » هـارت « بـر اسـاس نگـرش ، »نيجـان آسـت «الف نظـر بر خ ن صورتيدر ا؛ روبرو گردد يحقوق

    بـه نـام ييارهـا يمع ن ويبه موازي، صله دادن دعاويبه منظور ف ،ر استير ناگزيدادرس در مقام تفس

    .)Mcleod, 2005: 86( ستندينالزام آور يه از منظر حقوقكد ياستناد نما» ييرت قضايبص«

    از يكـي زبان بشـر اسـت و يلك يژگيثر از ون متأين در قوانيابهام و عدم تع، از منظر هارت

    ه هدف و مقصودش از كنيدارد و ا يق جهل نسبيه همواره نسبت به حقاكن است يالت او اكمش

    بـا اسـتفاده از توان مي ين خاطر به سختيبه هم. برخوردار است يت و ابهام نسبيعدم قطع يك

    ر نمـود يتفسص داد و يتشخ يا به خوبرآنها يت واقعيرفتار افراد و ني، لكبه طور يقواعد حقوق

    )Hart, 1994: 127 (بـه حسـاب يفرعـ ي، حقـوق ه نسبت بـه قواعـد ك يميرامون مفاهيپ و لذا

    را ييمعنا، خود ينيا به درون بكد با اتيبا يند و قاضك نمي ليرا تحم ينيحقوق پاسخ مع، نديآ مي

    .)96: 1390، وانفركي( ديوضع نما يقاعدة حقوق يبرا، ق پرونده باشديه متناسب با حقاك

    1. Indeterminacy.

    2. Herbert L. Hart.

    3. Concept of Law.

    4. John Austin.

  • 13 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    رده اسـت كـ اشاره 2»ان حقوق و عدالتيرابطة م«تحت عنوان يدر پژوهش 1يگريحقوقدان د

    صـادق آنهـا يو هم در اعمال و اجرا يهم در خصوص محتوا و قواعد حقوق ين حقوقيه عدم تعك

    منجـر ه خـود ك كند مي تكحر يبه سمت گسست قواعد و اصول حقوق هر روز ينظام حقوق. است

    احتمـال ،خاص است يمعنا يالظاهر دارا يه علك يگردد و قانون مي رياستدالل و تفس يبه چندگانگ

    ش بـه سـمت عـدم يلذا گرا، باشد يگريا دادرس به عنوان مفسر واجد مفهوم ديدادگاه يبرا ،دارد

    .)D'Amato 7,8 :1993 ,( ر استيناپذ اجتناب يامر يم حقوقين و مبهم بودن مفاهيتع

    حقوق يجنبش مطالعات انتقاد، انيگرا همچون واقع ياتبكمز ين يحقوقهاي ان جنبشيم در

    ـ يبـه اسـتناد دال يـك هري، حقـوق گرايـي ز مصلحتيو ن ن يگسـترة حقـوق را مـبهم و نـامتع يل

    يك ييبه تنها توان نمي يه از اصول و قواعد حقوقكمعتقدند ها ستيان رئالين ميدر ا. اند هپنداشت

    ـ ا. بـه دسـت آورد يدرست راجع به هـر اخـتالف حقـوق پاسخ ساده و ـ ي ةن اصـول اگرچـه دامن

    دكننـ مي ن را مطرحكممهاي پاسخ ياديهمواره تعداد ز يد ولكنن مي ن را محدودكممهاي پاسخ

    ن هسـتند ينـامتع يل قـانون يـ ه دالكـ از آنجـا گرايـان دگاه واقـع يد بر اساس. )118: 1392ي، دير(

    ، نـان يبـه نظـر ا . )Leslie, 2002: 2( ارائه نمود يبه دعاو يدگيرس يبرا ير مشخصيمس توان نمي

    ب وجود خواهـد يه رقيتوج يكرا همواره زي ؛رنديقرار گ يه عقالنيند اسباب توجتوان نمي قواعد مبهم

    .)37: 1387ي، انصار( دادرس برخوردار است يبرا يه به همان نسبت از قدرت اقناعكداشت

    *�) ا4�3ل '�&�� 7-�را56 �رض�!ه�ي ا4�3ل.�ا�, .٣ها ستيفورمال ةب عمديعگرايي، لكدر مقام انتقاد از ش 3»نيارل لولك«همچون يانيگرا واقع

    وجود دارد در ييهر دعوا يح برايصح يحقوق ةقاعد يكشه يهم ،ه معتقدندكدانند مي نيا را در

    ه البتـه كشتر باشند يب يا حتي سه، ن است دوكمماي هر پرونده يح برايصحهاي ه پاسخك يحال

    را ييقضـا ةيـ رو ةه استمرار و توسعكستند بلين يانگر ضعف در نظام حقوقين قواعد متعارض بيا

    از يكدامكـ ن اسـت يـ مهـم ا ةمسـئل متعددند امـا يدرست و قانونهاي ن پاسخيبنابرا. رساند مي

    استوار است و بـه يزيه چنش آن بر چيگز يرد و مبناكدرست را دادگاه اتخاذ خواهد هاي پاسخ

    ــارت ــت ا يعب ــعل ــارض و در عــ يرين قواعــد تفســي ــانونين حــال صــحيمتع ســتيچ يح و ق

    )Llewellyn, 1950: 1( .متعـارض يرهايه منجر به تفسك ياست علل و اسباب ين ضروريبنابرا

    1. Anthony D'Amato.

    2. "On the Connection between Law and Justice".

    3. Karl Llewellyn.

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 14

    . رديقرار گ يمورد بررس ،گردد ي ميمتهافت از قواعد حقوق يها با استدالل

    ��D. $��� "�������*�3 )�< � +�

    ات و فهـم نـوع كـ ادرا، شود مي متعارض را سبب يرهايه اساساً تفسك يمسائل مهماز يكي

    از راه ، فهم او هستند يادهايه از بنكانسان هاي و شناختها يآگاه. دادهاستيع و رويبشر در وقا

    ر ياو در همـان خـط سـ يرهايه تفسـ كـ گـردد مـي حاصـل يو يخود از سوهاي كر ادرايتفس

    هـاي ه تفـاوت در برداشـت كـ ده بـود ين عقيبرا توان مي و لذا شود مي او انجامهاي يورز شهياند

    يرهـا يرها و تعبيتفسـ يشتر به خاطر چگونگيب يو اجتماع يمختلف فردهاي نهيدر زم ها انسان

    . )18: 1390ي، سـلجوق ( شـان اسـت يو معنو يمادهاي يازمنديات خود متناسب با نكآنان از ادرا

    به دادرسان و حقوقـدانان بـه عنـوان توان مي نوع بشر راهاي از تفاوت در فهم يطرز تلقن يهم

    برخاسته از دل جامعه خود هسـتند يي ها انسانز يرا آنها نيز ؛داد يز تسرّين يمفسران قواعد حقوق

    گـذار اسـت و سـبب تأثيرراتشان كبر ذهن و تف يو فرهنگ يو اجتماع يطيو عوامل مختلف مح

    ه كـ متفاوت يماتيشند و در مواجهه با موضوعات مشابه تصمينديگر نيديكهمه مثل هك شود مي

    هـاي جـة تجربـه يدر نت يرا قواعـد حقـوق زي ؛ندياتخاذ نما ،بعضاً متعارض هم باشند ،ن استكمم

    ، از حقوقـدانان يكـي ر يبه تعب. ن ثابت بمانندياگرچه خود قوان ،وسته در تحول هستنديپ ياجتماع

    گونـاگون و گـاه هـاي برداشت، و غم يبه هنگام شاد، از حافظ يز خواندن شعره اكهمان طور

    سان و يك يمفهوم، ط و اوضاع و احوال مختلفيز در شراياز خواندن متن قانون ن، شود مي متضاد

    ه دادرس را كـ سـت ين بدان معنا نيالبته ا. )24، 3ج: 1385، انياتوزك( رسد نمي به ذهن يمشابه

    يچ وجه منطقـ ين امر به هيه اكم يبدان ياز قواعد و مقررات قانون يد و مستغنآزا، ريدر مقام تفس

    را بـه همـراه يين حال سلب اعتماد مـردم بـه دسـتگاه قضـا يو در ع كار خطرنايه بسكنبوده بل

    .)87: 1388، برول يلو( خواهد داشت

    ��D. �E�F ��$;&�C G��H- � 1�2/ A��� "��� C�3 �2/�

    يان استفاده از استدالل منطقكت و عدم اميش به عدم عقالنيه گراك يعوامل مهمگر ياز د

    بـر اسـاس . اسـت يحقـوق هـاي م و گزارهيبودن مفاه ياعتبار ةمسئل ،زند مي در حقوق را دامن

    ا عـدم مطابقـت آن بـا عـالم واقـع و يمطابقت ، گزاره يكذب كصدق و كمال ييمنطق ارسطو

    يميو شـ يـك زيهمچـون ف يقـ يدر علـوم حق ، )5، 2ج: 1362ي، خوانسـار ( اسـت ينيت عيواقع

    ن اساس قابل اتصاف به صدق يدهند و بر هم مي دارند و از عالم خارج گزارش يقيحق ةجنبها گزاره

  • 15 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    دهنـد نمـي »هـا هسـت «ا يخبر از عالم واقع يحقوق يايه قضاكاست ين درحاليا ؛هستند ذبكو

    ).41: 1383، تبار يجعفر( نديگو مي سخن ينيت عيو فاقد واقع يم اعتباريه از مفاهكبل

    D�D. ��-!-�� 3�� !I;�� �2/ )�

    شده و يان دچار دگرگونكدر بستر زمان و م يم حقوقيق مفاهيمصادي، بر خالف علوم تجرب

    ،گـردد مي ا تصرف غاصبانهيو يالهبرداركا يهمچون سرقت يمفهوم حقوق يكه از ك يفيتعر

    ت يماه يم حقوقيثر مفاهكرا ازي ؛ابديگر يد ييمعنا ،است نكگر مميد يانكا مي يت زمانيدر موقع

    ر است و لذا در يارناپذكجاد آن انيداشته و دخالت انسان هوشمند و مختار در ا يو ساختگ ياعتبار

    . دهد مي ها ثر برداشتكخود را به ت يدگاه جايد كز الجرم اشترايمقام استدالل ن

    J�D. >;��� "��� ?��K� "��. �! ����� �

    ه قضـات و حقوقـدانان كـ هستند ييابزارهاها واژه. گر ابهام در خود زبان استيدعامل مهم

    ت حقوق يه فهم ماهكت آن است يته حائز اهمكن. رنديگ مي اركخود به مقاصد يالقا يآنها را برا

    ـ ؛ ق دانسـت د ابـزار حقـو يزبان را با يت زبان وابسته است و به نوعيبه فهم ماه از ياريرا بسـ زي

    اسـت و بـدون فهـم عمـل يب از عبارات زبانكزد و علم حقوق مريخ ياز زبان برمها سوءتفاهم

    يه زبـان اساسـاً دار كمعتقدند گرايان واقع، ن راستايدر هم. ديآ نمي ت حقوق به دستيماه، زبان

    ـ ا يصـل ا ةمسئلو كند مي داينمود پ ين ابهام در قواعد رسميه اكابهام است چ يه هـ كـ ن اسـت ي

    ن يـ هم بـه ا ها دادگاه. )101 و 198: 1388يي، آقا( واضح ساختن زبان وجود ندارد يبرا يقواعد

    ق عبارات والفـاظ ين مفهوم دقييه زبان اساساً ناقص و مبهم است و همواره در تعك اند هديباور رس

    ـ يابهام در مفاه ةمسئل. )Conway, 2002: 4( گردند مي لكدچار مش يم از سـو يزوم تصـم م و ل

    ل در كن مشـ يـ ه اكـ گـردد بل نمي خالصه يم خاص حقوقيزدودن آن صرفاً به مفاه يبرا يقاض

    قاعـده از يكود اعمال يه معموالً به عنوان اوصاف و قك يعيم متخذ از زبان طبياز مفاه ياريبس

    . ز مشهود استيآنها استفاده شده ن

    ار گرفتـه كـ ن به يه در قوانك يمياز مفاه ياريسه بكن مهم توجه نمود يد به ايبا گرياز طرف د

    يص موضع نزاع و اقـدام بـرا يتشخ يدادرس را برا، رانيا يقانون مدن 224همچون مادة ، اند هشد

    لمات مندرج ك ين مصداق خارجييتعي، ريعرف تفس ةفيو اگرچه وظ دهد مي رفع آن به عرف ارجاع

    و حسـب انـد يم نسـب يواجد مفـاه يزبان عرف هكاز آنجا يول )182: 1378يي، قشقا( در متن است

    جـه بـه ينت سـازد و در مـي ل مواجـه كح آن را با مشياستنباط از مفهوم صح، رنديان متغكزمان و م

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 16

    .زند مي متفاوت دامنهاي استدالل يمتعارض در موضوعات مشابه بر مبنا يرهايتفس

    L�D. !�56� � � M3N���'�O4C

    يجاد و تطور قواعد حقوقيدر ا يام مذهبكست و اصول و اححقوق ا ةسازند يروهاينمذهب از

    تـوان نمـي زيو مذهب را ن يدئولوژيو لذا نقش ا) 102: 1384ي، صادق( گذارند مي تأثير يشوركهر

    ينظـام حقـوق يـك ه در كـ يمسلماً دادرس. ده انگاشتيناد ير قواعد حقوقيدر نوع استدالل و تفس

    ركـ والر فكافتـه در نظـام سـ يپـرورش يقاضـ يـك ه كشد ياند يآنگونه نم ،افته استيم يتعل ينيد

    بـه ير قواعد حقـوق يرا به عنوان منبع تفس يشرعهاي اساساً آموزه، ن محوريستم ديس يك. كند مي

    م كـ ن نقـش يه دك ييشورهاكه ك يرد در حاليگ مي قضات و مفسران در نظر يالزام برا يكعنوان

    ـ با. ز خواهد بـود يرها متفاوت و متمايتفس ،است يا اصالً فاقد اثرگذاريرنگ داشته ه كـ رفت يد پـذ ي

    ةمعقول از قاعد يريدر انتخاب تفسي، م حقوقيرمستقياز منابع غ يكيو مذهب به عنوان يدئولوژيا

    دكننـ مـي نقـش يفـا يم او ايدر تصمگذار تأثير يتوركا حقوقدان به عنوان فاي يتوسط قاض يحقوق

    )Wiklund, 2010: 539( .سـخن گفـت و نقـش باورهـا و ياز استدالل حقـوق توان مين نيبنابرا

    .)Kurek, 2012: 109( ده انگاشتيقضات و مفسران ناد يذهن ةنيرا در پس زم ياعتقادات مذهب

    P�D. Q�� 4&�� � 9�R� "��� %*�� �� !S9:4;� �� ��; C�3 �2/�

    ا حقوقـدان قـرار ي يضقا ةاصول و قواعد مورد استفاد يبرخ يحقوق يها همواره در استدالل

    و يشه در قواعـد اخالقـ يصراحتاً به آنها اشاره نشده است اما ر يچ متن قانونيه در هكرند يگ مي

    ـ از نمونه توان مي قانون مدني در حقوق ما را 306 ةتفسير ماد. دارند يفطر اصـول ةهـاي مداخل

    ماني بودن يد مـدير فضـولي اين ماده در باب اماني يا ض. شمار آورده لي اخالقي در استدالل بك

    ، ه به قصد احسان و خدمت به شخص غايب يا محجور به اداره و حفاظت از اموال وي پرداختهك

    قـانون مـدني ايـادي 631 ةه مادكبايست به دليل اين مي االصول يعل. رده استكليف نكتعيين ت

    م به ضـماني كح، وده استمورد غير از آنها را منوط به تصريح قانون نم ر نموده و هركرا ذ يانام

    ، 2ج: 1366ي، امـام ( انـد ردهكـ ه برخي از حقوقدانان چنـين كما اين، كبودن يد مدير فضولي نمود

    ، اخالقـي احسـان ةبينيم برخـي از اسـاتيد حقـوق بـا الهـام از قاعـد سوي ديگر مياز اما. )170

    اين مؤلفان. استر فضولي آن اماني بودن يد مدية ه نتيجكاند سامان داده يا استدالل را به گونه

    ، قرارگرفتـه قـانون مـدني 163 ةه امين بودن وي مورد تصـريح مـاد ك را مال غيرة يابند نخست

    ـ ، وصف امانت را اند و سپس كرده يمصداق مدير فضولي تلّق يوصـف عمـومي مـدير فضـولي تلّق

  • 17 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    . )195، 2ج: 1374، انياتوزك( اند ردهك

    امـا انـد احسان به عنوان مبناي استدالل خود نـامي نبـرده ة از قاعد صراحتاً مؤلفانهرچند اين

    ه در ظـاهر كـ اسـتدالل بـوده و آنچـه ةارگزار اصلي و پشت پردكاحسان ةه قاعدكترديدي نيست

    ،ن طور اسـت يو هم اين قاعدة اخالقي بوده است ةاستدالل آمده صرفاً راهي براي رسيدن به نتيج

    مطـرح يحقـوق يها نظاماز يه در برخك »استفاده از حق سوء«و » ر عادالنهيداراشدن غ« يتئور

    ران در مقـام يـ در حقـوق ا ،ه چـارچوب و ضـوابط آن مشـخص گـردد كبدون آن يشده است ول

    ر يتفاسـ تـاً يدادرسـان و نها هـاي ز در اسـتدالل يـ ن اصول نيه اك شود مي ار گرفتهكاستدالل به

    . واهد بودخگذار تأثير، گردد مي آنها ارائه يه از سوك يمتعارض

    T�D. ��-!-�� '�� 9�R� +�$5 �4& �� �2/ 4&�� � B�

    ات يهيداشـته و معمـوالً از بـد ينيشـ يپ ةه جنبك ياضيرهاي وميسكو آ هيبرخالف اصول اول

    صـه ياز خص يقواعـد حقـوق ، شوند و لذا از ثبـات و دوام برخوردارنـد مي انتخاب يو عقل يشهود

    شـوند مـي ر تجربـه دگرگـون يير اوضاع و احوال و تغييتغ برخوردارند و با يو مابعد تجرب ينيپس

    .است يريتفسهاي ثر استداللكل تيگر از داليد يكين امر خود يه اك )223: 1392، فيالشر(

    ي���ن �!�رض در &�ا.� ����ا� .8د مـورد توجـه قـرار يـ ر و قضـاوت با يه در باب لزوم استدالل در مقام تفسكات مهم كاز ن يكي

    ياسـ يق يهـا استدالل. در حقوق است يرصوريغ يها استدالل ةار گستردياربرد بسك موضوع ،رديگ

    يياستدالل قضـا يلكل و قالب كهستند و هر چند ش يضرور يها استدالل ةاز زمر لكبه لحاظ ش

    شـتر يدر ب، اند مسلّم و در دسترس، ه مقدمات استداللكاز موارد كياست اما جز در اند ياسيل قكش

    ـ البتّـه در ا . اسـت يروند اسـتدالل يك يخود محتاج ط، اسين قينمودن مقدمات افراهم موارد ن ي

    از ، ل باشـد يـ اس و استقرا و تمثيق يعنيمرسوم منطق يها ه استداللكش از آنيها ب استدالل ةمرحل

    ـ ا. دارنـد يمـاهو ةجنبـ ،ل اسـتدالل نـاظر باشـند كه به شـ كش از آنيه بكاست ييها استدالل ن ي

    ر علـوم مـتن محـور ماننـد يه عالوه بر حقوق در ساكاند يمعنا شناخت يها ه استداللها گا استدالل

    . داد ين طبقه جايدر ا توان مي مباحث الفاظ علم اصول را يتمام. اربرد دارندكز يات نيادب

    ن حال يو در ع يرصوريغ يها از نوع استدالل ،ميشناس ير ميتمام آنچه تحت عنوان قواعد تفس

    ن كـ ه ممكاست يريتفس يا ان است قاعدهيب، انيوت در مقام بكس مثالً ؛اند در حقوق مورد استفاده

    ةمسـئل بـه تـوان مي ينيبه عنوان نمونه ع ؛به مدد آن فراهم آمده باشد يياس قضايق يبراك ،است

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 18

    در عده ييپس از وقوع طالق قضا يمرد ،دينكفرض . ردكاشاره ييا بائن بودن طالق قضاي يرجع

    از اقسـام ييه طـالق قضـا كـ مه شود ين مقدمه ضميبا ا ن مقدمهياگر ا. رده باشدكوع به زوجه رج

    س در كـ ت خواهد بود و اگر بر عيزوج ةد رابطيم به تجدكح، اسيق ةجينت طبعاً ،است يطالق رجع

    قطعـاً . نخواهد داشـت يرجوع اثر ،رديقرار گ ييبائن بودن طالق قضا يلك يبراي، كن صغرينار اك

    ش از هـر ين مرحله بيآنچه در ا االصول يعل. ستيناختياري گزاف و ي، بركن دو ياز ا يكيانتخاب

    ان يوت در مقام بكس ةد به استناد قاعدتوان مي دادرس. ر استيم بر تفسكقواعد حا ،ديآ يمبه كار زيچ

    ر ه از نظـ كـ نـد كاستفاده ، بائن بوده يها ان طالقيه در مقام بك يقانون مدن 1145 ةوت مادكسز ا

    . است يه طالق رجعكم از افراد طالق بائن نبوده و بلكا طالق حاي ييطالق قضا، گذار نقانو

    عالوه ،سازد يز ميمتما يمنطق صور يصور يها ها را از استدالل سنخ از استداللن يآنچه ا

    اربرد گسـترده و كـ رغم عليها ن استدالليا. م بر آنهاستكعدم ضرورت حا، آنها يماهو ةبر جنب

    ماننـد قواعـد هكـ سـتند يبرخـوردار ن يتياز چنان دقّت و شفافي حقوق يها نظام ينه در تماميريد

    دام از كـ استفاده از هر . گر وجود نداشته باشديديكا برخورد آنها با يان تداخل كام، منطق صورت

    يه در بخـش بعـد كـ چنان. ستندير قابل گفتگو نيو غ ياربرد آنها قطعك يها و مجار ن استدالليا

    يج شـهود يل بـه نتـا يـ ن ين ابزار برايها در حقوق بهتر از استدالل گونه نيام گفت وجود يواهخ

    مبهم و گنگ در درون خود به طوررا يراه حل، مسئلهپس از برخورد با يا قاضيحقوقدان . است

    فراهم نمودن مقدمات مناسـب بـا به دنبالجه در درون خود ينت ييابد و پس از انتخاب ابتداي يم

    ار نداشته يدر اخت يو حقوق ير اگر مقدمات روشن و مسلم قانونين مسيد و در ايآ يجه برمين نتيا

    يد وتوان نمي ريا همان قواعد الفاظ و ضوابط تفسي يرصوريغ يها ز مانند استدالليچ چيه، باشد

    .)254: همان، فيالشر( ر مدد رساندين مسيرا در ا

    9. ��+:� � *'�&��و ����3ل

  • 19 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    ), 2003: 1 Ramee(.

    هرچنـد ، استدالل و استفاده از منطق است يعيه محل طب، كقانون ير و اجرايتفس ةدر مرحل

    قانون اسـت يو دادرس صرفاً مأمور اجرا كند مي ومتكبر آن ح ياسيز منطق قين ياز نظر رسم

    آن در يجهت دهو ييه بر استدالل قضاكوجود دارند يگريست و عوامل دين تمام واقع نياما ا

    ـ اتوزك( گذارنـد تأثيرخاص يهدف يبه سو يهر مورد از حقوقـدانان ياريبسـ .)23: 3/1385، اني

    را با يتا استدالل حقوق اند هبه خرج داد يتالش وافر يالديجده و نوزده ميههاي در سده يغرب

    ه منطـق كـ انـدازه هر . ر مورد انتقاد قرار گرفتكن تفيمنطبق سازند اما ا) ياستنتاج( 1ياسيق منطق

    بـه عنـوان ، د و سودمند باشـد يج به دست آمده از مقدمات خاص مفيدر آزمودن اعتبار نتا ياستنتاج

    د خلـق يـ ش معلـوم نبـوده و با يرا مقدمات از پزي؛ خواهد بود يافكحقوق ناروش استدالل در دانش

    و احـوال خـاص اوضـاع ياريـ همواره بـه ، شوند ي ميتلق يبركه به عنوان ك يقواعد حقوق. شوند

    ـ نـد و با يآ نمـي به دسـت يز به سادگيه نيقض يصغرا، هكنيمضافاً به ا. گردند مي فيتوص و كد دري

    ه كـ اعمال قاعده بر مورد خاص ي، وانگه. ر و سنجش استيازمند تفسين خود نيه اكف شوند يتوص

    بـه يره بسـتگ ه همواكست بليبرخوردار ن ياضيت ريهرگز از قطع، جه لحاظ خواهد شديبه عنوان نت

    را يه اسـتدالل حقـوق كـ نيا، ن همـه يبا ا. )75: 1376، بِرمن( م دادرس داردياعمال قضاوت و تصم

    . سـت يدر آن ن يت منطقـ يفكي يبه مفهوم نف ،اهش دادك يمنطق صور يكالسكد تا حد قواعد ينبا

    ج ه خـار كـ اسـت يمنطقـ هاي حفظ ثبات در قواعد و قضاوت يتالش برا يحقوق استدالل يژگيو

    به ذهن متبادر سؤالن يحال ا. سازد مي ب واردين هدف واال آسيآن به ا يشدن از چارچوب استدالل

    در يذوق و عرفان حقـوق ي، ريا به تعبيه شهود و اشراق كده بود ين عقيبر ا توان مي ايه آك شود مي

    ات ياضيگرچه ر ،معتقدند ياضيان در علم رير؟ شهودگرايا خيگذار است تأثير يند استدالل حقوقيفرآ

    ات به عنوان اصول موضوعه ياضيد در ريز باين يستميعناصر فراس، است يستم سازگار صوريس يك

    تـب كمبـدع م . )223: 1379ي، جـان يالر( بپـردازد يات بتواند بـه مـدل سـاز ياضيرفته شود تا ريپذ

    آن يه حتـ كدانست يهلند لسوفيدان و فياضير 2، »براؤرتسن يلوئ«د يرا با ياضيدر ر ييشهودگرا

    .)16: 1386ي، دريح مقدم( رديگ مي اركز به يرا در باب منطق ن

    يصـدور آرا ، ه قضات ملتزم به آن هسـتند ك ياصولترين يادياز بن ، يكيحقوق ةحوزدر اما

    يرا در اسـتدالل حقـوق ير منطـق حقـوق يردن سك ين امر لزوم طيه اكمستدل و مستند است

    1. Syllogistic Logic.

    2. Luitzen Egbertus Jan Brouwer (1881-1966).

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 20

    بـه ) ست هـا يبه جز فورمال( امروزه حقوقدانان، مسئلهن يرش ايذبه رغم پ. سازد مي ريناپذ اجتناب

    وس كمعهاي در استدالل معموالً. اند هردكاذعان يند استدالل حقوقينقش شهود و اشراق در فرآ

    ه دادرس بـر كـ ن صـورت يبد. گردد مي انينماشتر يه استفاده از شهود و اشراق دادرس بكاست

    نش مقـدمات اسـتدالل يـ شوف باشـد و بـا چ كاو م يبرامطلوب ةجينت، اش ياساس شهود درون

    ه كد ياستفاده نما يد از مقدماتيحال دادرس با نيبا ا ؛ديه را صادر نمايم قضكح، جهيمطابق با نت

    تـأثير د و لذا با فرض يومت نماكمعقول ح ين مقدمات نظميه بر اكنيو ا اند يمتخذ از نظام حقوق

    آن خـارج ةگسـترد يت بـه معنـا يـ ومـت عقالن كاز ح يحقـوق ةشياند، جهيشهود و اشراق در نت

    د با ينبا، پندارد يرا عادالنه و منطق يمكدادرس ح يچنانچه اشراق درون، ن وصفيبا ا. گردد نمي

    ةنـ يزم، چ و خـم دشـوار اثبـات آن يخاص و پـ يمنطق كردن او به استفاده از قواعد خشكالزام

    ).León, 2011: 127( ترا فراهم ساخ يعدالت بي تحقق

    بـر منطـق يد از استدالل مبتنتوان نمي چ گاهيسو حقوق ه يكه از كگردد مي ن مشاهدهيبنابرا

    ان كـ ام، گـر يد يشهود و اشراق صادر شده باشد و از سو يه بر مبناك يمكدر ح يحت، از گرددين بي

    ـ بـودن حقـوق مـانع از ا يسر است و طبع استدالليدخالت شهود و اشراق در امر قضاوت م ن امـر ي

    نـد اسـتدالل و اصـالت داشـتن آن و ياربرد منطـق در فرآ كـ ه كـ ن است يمهم ا ةتكن اما. گردد نمي

    ، سـو يـك ه از كـ يبه طـور ؛نندكت كدر چارچوب و قلمرو خاص خود حر يكد هر يباگرايي شهود

    يت نظام حقوقيان استدالل و تزلزل در ثبات و امنيختن بنيش به شهود و اشراق منجر به فرو ريگرا

    ن ياسـتدالل چـوب يه پاك يد در موارديو ثابت منطق نبا كاستناد به قواعد خشي، د و از طرفنگرد

    . ار گرددكآش يعدالت بي ظلم و ييبه روا يمنته، ندارد ييارآكاست و ضوابط منطق استدالل در آنجا

    د بتـوان يشـا ، ريتفس ةمتعدد در حوزهاي ثر استدالل و برداشتكت ييدايت به عوامل پيبا عنا

    ياريچ معيدگاه حقوق موضوعه هيه از دكگذاشت تأييدمهر » لسنكهانس « يريتفس ةيبر نظر

    ه قـرار اسـت كـ را ياز شقوق ارائه شده در قالب هنجار يكيآن يه بتوان بر مبناك وجود ندارد

    هنوز يسنتشناسي حقوق، ها همه تالش رغم عليح داد و يگر ترجيدهاي بر استدالل ،اعمال شود

    ه كـ يافته اسـت و هـر روشـ ين لفظ و اراده نيحل تعارض ب يموجه برا ينيبه لحاظ ع اي وهيش

    محتمـل و نـه بـه ةجينت يكلزوماً و صرفاً به ، رده استكشنهاد ينون پكتا يسنتشناسي حقوق

    در ييل نقـص و نارسـا كن مشـ يبنـابرا . )123: 1387، لسـن ك( شود مي جه درست منجريتنها نت

    ه كتوب نشان داد كرميغ يقواعد حقوق ةن و و مداخليرر قوانكر مييتغ، نين قوانيتعارض ب، نيقوان

    حقـوق تـا چـه حـد دشـوار و يبـرا ياضير ةردن اصول موضوعه بسان اصول موضوعكفراهم

  • 21 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    ، دليلن يبه هم؛ ن استكرمميهمچون هندسه غ يل حقوق به نظام صورياست و لذا تبد يناشدن

    بـه كر از تمسـ يمحصور بماند و ناگز يو استنتاج ياسيد در استدالل قتوان نمي ياستدالل حقوق

    حضـور اقسـام ي، وانگهـ . ل اسـت يهمچون استقرا و تمث يال استدالل در منطق عمومكر اَشيسا

    و ياسـتنتاج هـاي امل در اسـتدالل ك ييز عدم صورتگرايدر حقوق و ن يرضروريغهاي استدالل

    ده و بـرخالف اسـتدالل يـ ت گردفاقد وصف ضرور يحقوق يها ه استداللكد يسبب گرد ياسيق

    . ا نباشددادرس مبرّ ةو اراد يعنصر انسان ةاز مداخل ياضير

    #��? ن ييش و آ، كيقوم، در خلقت آنان با نژاد توان مي را يبشر ةبارز جامعهاي يژگياز و يكي

    لكسـم را شـ ين همـان مفهـوم پلورال يـ مالحظه نمود و ا... و ياسيسي، نيدي، متفاوت فرهنگ

    را طبع زي ؛نمود كبشر پا ياجتماع ةسم را از صحنيو پلورال ييثرگراكت توان نمي اساساً .دهد مي

    ز يمال او نكو ياز به تعاليبسا ضرورت ناي ده است وينش بر آن استوار گرديو ذات خلقت آفر

    ـ زاو يكه از كاست يلكم يترس يكن يا. نهفته باشد، ن راز نهانيدر هم دربـارة تـوان مـي هي

    توان مي را ين تنوع و چندگانگيا تأثير، هين قضياتر ياما از منظر جزئ ارائه نمود يانات انسيح

    ـ ا. افته از آن مشاهده نموديمنبعث يِسم استدالل حقوقيدر پلورال در ياساسـ سـؤال يـك ن ي

    ةمسـئل يبـرا يح و قـانون يپاسخ صح يكا همواره يه آكاست ير حقوقياستدالل و تفس ةحوز

    گر يراه حل بر راه حل د يكح يار ترجيمع، حي؟ و در صورت تعدد پاسخ صحمطروحه وجود دارد

    و گرايي لكبه ش ياعتقاد جدها ستيفورمال يركنحلة ف، دار دامنهة ن دغدغيروِ هميست؟ پيچ

    ةس متن را در حوزيتب تقدكه مك اند هش رفتيو تا آنجا پ اند همطلق از متن قانون داشت يرويپ

    مقصـود قانونگـذار يتمـام نمـا ة نـ يه قـانون را آئ كـ انـد هارائه نمود ير و استدالل حقوقيتفس

    امـا در ، ش همچنان طرفداران خاص خـود را دارد يمابكر گرچه امروزه كن تفيا. اند هپنداشت مي

    رده باشـد و كان نين بينواي مسئلهه چنانچه قانونگذار موضع خود را دربارة كن چالش يبرابر ا

    عمـالً ، »ردكد يچه با«، ا ابهام و اجمال بوده باشديون دچار نقص الفاظ و عبارات قان يبه نوع

    االت بـود كن اشـ يبه خاطر هم ؛ناتوان است، دادرس ييرها يار براكراه ةعاجز مانده و از ارائ

    با اعمال يي، رش هرگونه صورتگرايبا رد پذ يحقوقگرايي همچون واقع يركفهاي ه جنبشك

    سرسـختانه بـه » هلمـز «همچـون يشمندانيو اند اند هديدر حقوق مخالفت ورز يمنطق صور

    ة يـ ه روك ين هستند و استنتاجاتينامتع يع حقوقيو معتقدند قواعد و وقا اند هتاختها ستيفورمال

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 22

    ه بـر كـ يماتيتصـم يبـرا ،هسـتند هايي صرفاً پوشش، ديگو مي صورتگرا از آن سخن ييقضا

    ه همواره ك اند هدين عقيبر ا» نيلول«ون گر همچيد يو برخ اند هاتخاذ شد يگريل ديدال يمبنا

    ه بـر كن بر عهدة دادرس است يوجود دارد و ا يمسائل حقوق يح برايپاسخ صح يكش از يب

    . نديرا برگز ييپاسخ نها ييچه مبنا

    ق را بـا خـود بـه ياز حقـا اي اتب پارهكن مياز ا يكگفت هر توان مي يي،نها يدر مقام داور

    حقوق را ها ستيبسان فورمال توان مي نه. اند هدييخود به افراط گراگيري جهيهمراه دارند اما در نت

    اس يـ ق يـك ب دادن يـ د بـا ترت توان مي ه دادرسكنمود يامل و روشن تلقكاز قواعد اي مجموعه

    ده يـ ن عقيبر ا توان مي ها ستيجه نائل گردد و نه همانند رئاليبه نت يكيانكو به صورت م ييقضا

    مات يه تصميتوج يبرا يليصرفاً وسا يآورند و قواعد حقوق مي سان به وجوده حقوق را دادركبود

    . هستند ييقضا

    وجـود يحقـوق ةمسـئل يـك يچند استدالل و پاسخ درست برا يه گاهكنيرسد در ا مي به نظر

    وجـود و گـر يد ياز سـو . هـم داسـتان شـد گرايان با واقع يد به نوعيوجود ندارد و با يديترد ،دارد

    چيزي زين در بحث تفسير ژهيجز قواعد منطق استنتاجي در مباحث حقوقي و به وه ب يدكاربرد قواع

    ي و ناخونـاهم نيو همچنـ سـكوت قـانون نقص و ابهام و امكان. دنمونيست كه بتوان آن را انكار

    ي يمفسر نيازمند ابزارها، تيدر اين وضع. نيست يدور از انتظار امر نادر و بين مجموعه قوانين تضاد

    وت قـانون كو سـ تكميـل كاسـتي ايموجود در قوانين هاي تعارض ا رفعياي كشف معناي كالم بر

    ـ به عا) توپيك حقوقي( بخش قابل توجهي از اين ابزارها از قواعد عمومي جدل و خطابه. است ت ري

    ص هاي خا قضايي و سنّت ةگذار يا روي برخي از اين ابزارها و قواعد نيز ساخته قانون اند و گرفته شده

    مطلوب و مـورد ةجيدن به نتيد در رسيدادرس با، شمار اين قواعد معين و محصور نيست. ندا حقوقي

    بـه فـراهم سـازد يها و مقرّرات موضوعه را به نحو منظم و منطق ن استداللياز ا يبكينظر خود تر

    ر يتفسـ ، نوناستناد به روح قـا . دلخواه او باشد ةجيب مطابق با نتكين تريا يمنطق ةجيه نتك يا گونه

    ، قـانون يرات مقـدمات كاسـتناد بـه مـذا ، تأكيـد و نـه تأسيسبر گذار نالم قانوكحمل ، به نفع متهم

    يقواعـد يه همگـ كگر ياستدالل د ها دهمفهوم مخالف و موافق و ، ان استيان بيوت در مقام بكس

    به هر . نديآ مي بحساه عام آن ب يدر معنا يريتفسهاي استداللهاي از نمونه، اند و معقول ييعقال

    ـ اين سنخ استدالل يرو قواعـد منطـق صـوري ةها از حيـث دقـت واسـتحكام و شـفافيت بـه پاي

    نچنـان آ، حقـوقي ي هـا نظـام كاربرد فراوان و ديرينـه در تمـام رغم عليها اين استدالل. رسند نمي

    وجـود نداشـته نها با يكديگرآرياضي امكان تداخل يا برخورد نيستند كه مانند قواعد منطق صوريِ

  • 23 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    و سـتند يها و مجاري كاربرد آنها قطعي و غيرقابل گفتگو ن استفاده از هر كدام از اين استدالل. باشد

    هـر چنـد ؛كنـد مـي تأكيدگيري در ميدان قضاوت و تصميم يهمين امر بر ورود يك عنصر شخص

    ،باعث شـود ،دست آمدهه ب ينيق شهود و درون بيه از طرك يا جهيدن به نتين است شوق رسكمم

    ت يـ رد اما در نهايرا به خدمت گ يرضروريو غ يضرور ياستدالل يها ابزار ةيلكا حقوقدان يدادرس

    ياز مقـدمات اوالً ،مـورد نظـر خـود ةجـ يه نتيـ توج يه براكن ندارد ياز ا يزيدادرس و حقوقدان گر

    اند ده شدهيعقال برگز أييدتمورد يرين قواعد تفسيا از بياند يا متّخذ از نظام حقوقيه كند كاستفاده

    ب و كيـ تر يا به گونـه ه مقدمات را ك ين معنيبه ا ؛ندكومت كح معقول ينظمن مقدمات يبرا اًيثانو

    جـه يرش نتيز با او در پـذ يعقالست ن ةه به حسب فرض از زمركه مخاطب استدالل كد ين نمايتدو

    يرا نامعقول و گـزاف تلقـ يقدماتن مياز چن يا جهين نتيم استخراج چنك ا دستيشود و داستان هم

    هـا و يا قاضي در مقام قضاوت به نوعي توزين و ارزيـابي اسـتدالل مقام تفسير و حقوقدان در. ندكن

    ابـد و ي مـي عرض اندام يبرا يمجال يا شهود قاضي ينيه درون بكن جاست يو هم پردازد يداليل م

    ـ را در ترت ياضق، دان استدالل شوديارا وارد مكه رسماً و آشكنيبدون ا ب دادن مقـدمات مناسـب و ي

    آنچـه . كنـد مي تيهدا، رساند ي ميمورد نظر و يشهود ةجيرا به نت يه وك يريتفسهاي استدالل

    ه از ابتـدا در ذهـن كـ يا جـه يو سپردن زمام اسـتدالل بـه نت ييشهودگرا تأييد يگفته شد به معنا

    ن مداخله يا، شهود در استدالل ةداخله بر فرض مكن است يه مراد اكست بلين، دادرس نشسته است

    . ستيعام بر استدالل ن يومت منطق در معناكا حيت يعقالن ينف يبه معنا

    @��>�

    U'�V ��

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 24

    . 1389، چاپ اول، تهران، نشر ميزان، المللي بينتفسير قراردادهاي تجاري ؛محمود، حبيبي .7

    . 1362، انتشارات آگاه، تهران، چاپ پنجمي، منطق صور ؛محمدي، خوانسار .8

    پژوهشـگاه ، انتشـارات جنگـل تهـران، ي، ر قواعد حقوقيقلمرو اجرا و تفس ؛يمصطف، پژوه دانش .9

    1391، چاپ اول، حوزه و دانشگاه

    . 1382، چاپ اول، انتشارات دانشگاه قم، قم، تفسير قوانينهاي بايسته ؛احمد، ديلمي .10

    . 1392، چاپ اول، انتشارات مجدتهران، ي، ترجمه حسن خسرو، حقوق ةفلسف ؛ديدو ،.ياي، دير .11

    . 1390، چاپ اول، زانينشر م، تهراني، فهم آدم ةدربار ييجستارها ؛محمودي، سلجوق .12

    ي، ر و استدالل حقوقيم بر تفسكدر منطق حا يپژوهش، منطق حقوق ؛يمحمدمهد، فيالشر .13

    . 1392، مچاپ دو، انتشار يت سهامكشر، تهران

    نامـه ي، تحول نظـام حقـوق يدر مبان يتأمل، تا حقوق مدرن ياز حقوق سنت ؛يمهدي، شهاب .14

    . 2ش ، 5ج، 76، 1388، د قميدانشگاه مف، ديفم يحقوق

    . 1376، چاپ اول، انتشارات ققنوس، تهراني، ر قراردادها در حقوق خصوصيتفس ؛يمهدي، صاحب .15

    . 1384، چاپ اول، زانينشر م، تهران، ر حقوق موضوعهگاه آن ديو جا ياصول حقوق ؛محسني، صادق .16

    ، انتشـارات مجـد ، تهـران ، گستره و آثار تعهـدات قـراردادي ، حقوق مدني ؛محمد، راد صالحي .17

    . 1387، اول چاپ

    . 1389، چاپ اول، الد نوريم، تهران، زادهيزاهللا عليراستار عزيو، ديعم يفرهنگ فارس ؛حسن، ديعم .18

    . 1388، چاپ اول، زانينشر م، تهراني، در حقوق مدن گرايي لكش ؛محسني، قاسم .19

    يحقـوق ي هـا نظـام ران و يدر حقوق ا يخصوص ير قراردادهايوة تفسيش ؛نيحسيي، قشقا .20

    . 1378، چاپ اولي، غات اسالميز انتشارات دفتر تبلكمر، قم، معاصر

    انتشارات دانشـگاه تهران، ، جلد دوم، )خارج از قرارداد يها الزام( ي،حقوق مدن ؛ناصر، انياتوزك .21

    . 1374، چاپ اول، تهران

    . 1389، چاپ اول، انتشار يت سهامكشر، تهران، ق در حقوقيتحق يتجرب ةويش ؛ـــــــــــــــ .22

    . 1385، چاپ سوم، انتشار يت سهامكشر، تهران، 2جلد، منابع حقوق، حقوق ةفلسف ؛ـــــــــــــــ .23

    ، انتشـارات ققنـوس ، تهـران ي، تورج قـانون ةترجم، تداللاس يمبان ؛رانلد، مانسون، .د ايويدي، انوك .24

    . 1391، چاپ اول

    ل نعمـت ياسـماع ةترجمـ ي، حقوق ةيبر مسائل نظر يمدخل، ناب يحقوق ةينظر ؛هانس، لسنك .25

    . 1387، چاپ اول، انتشارات سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تهراني، الله

    . 1390، چاپ اول، انتشار يت سهامكشر، نتهرا، ر قانونيتفس يفلسف يمبان ؛شهرام، وانفركي .26

    تـب كو م ييتب شهودگراكبخش دوم م، اتياضير يمهم در مبان ةسه نحل ؛يعلـ ي، جانيالر .27

  • 25 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    . 1380 پاييز و زمستان فلسفه دانشگاه تهران، ةمجل يي،صورتگرا

    نشـر ، تهـران ي، عت پنـاه يشـر يابولفضـل قاضـ ةترجم، حقوقشناسي جامعه ؛يهانر، برول يلو .28

    88. 13، ازدهميچاپ ، زانيم

    ـ بنشناسـي جامعه ؛عبـاس ، اصل يمحمد .29 ران و كانتشـارات روشـنف تهـران، ي، متـاتئور ، نيادي

    . 1382، چاپ اول، مطالعات زنان

    ـ ير ييتب شهودگراكم يعيمابعدالطب يمباد يبررس ؛نيغالمحسي، دريمقدم ح .30 ، بـراؤر ياض

    . 1386، 59شمارة ، دينامة مف

    �V ?��:

    31. Aubert, J. L, Le formalisme, (Rapport de synthèse), in Répertoire du

    Notariat Defrénois, n. 15-16, Article37213, pp. 931-933, 2000.

    32. Avbelj, Matej, the EU and the Many Faces of Legal Pluralism:

    Toward a Coherent or Uniform EU Legal Order, CYELP 2 [2006], pp.

    377-391, 2006.

    33. Benda-Beckmann, Franz von, who’s Afraid of Legal Pluralism? XIIIth

    Congress of the Commission on Folk Law and Legal Pluralism, 7-10

    April, Chiangmei, Thailand, 2002.

    34. Boyer, Michael L. , Contract as text: Interpretive Overlap in Law and

    Literature, Southern California Interdisciplinary Law Journal, Vol. 12:

    167, 2003.

    35. Brayan A. Garner (2004), Black's Law Dictionary, 8th ed, Thomson

    publication ,USA.

    36. Chatterji, Shurojit & Filipovich, Dragan, Ambiguous Contracting:

    Natural Language and Judicial Interpretation, Preliminary and Incomplete, 2002.

    37. Cirkovic, Elena, Global Legal Pluralism and Multipolar Conflicts: A

    Review of Oren Perez's "Sensitivity and Global Legal Pluralism:

    Rethinking the Trade and Environment Conflict, Oxford and Portland,

    Oregon, Hart Publishing, 290 pp. , ISBN: 1-84113-348-5. £42. 00, 2004.

    38. Conway, Paul, Syntactic Ambiguity, Published by the Law and Justice

    Foundation of NSW, 2002.

    39. D’Amato, Anthony, On the Connection between Law and Justice, 26

    U. C. Davis Law Reviews 527, (Code A93b), 1993.

    40. Ellsworth, Phoebe C. , Legal Reasoning and Scientific Reasoning,

    Alabama Law Review, Vol. 63: 4: 895, 2012.

    41. Fabre-Magnan, Muriel, Droit des Obligations, T. 1 (contrat et

    engagements unilatéral) 1e. ed, presses universitaires de France, 2008.

  • محمدمهدي الشريف و حميد آرايي 26

    42. Garner, Brayan A. , Black Law Dictionary, eight edition, west group,

    London, 2004.

    43. Hart, L. A. , Herbert, the Concept of Law, Second Edition, With a

    postscript edited by Penelope A. Bulloch and Joseph Raz, Oxford

    University Press, 1994.

    44. Johnson, Jeremy et Al. , Contract: missed opportunity?, New Zealand

    Law Journal, 50, 2010.

    45. Kramer, Adam, Common Sense Principle of Contract Interpretation

    (and how we’ve been using them all along), Oxford Journal of Legal

    Studies, Vol 23, No 2, 2003.

    46. Kurek, Łukasz, The role of belief in (legal) argumentation: a problem

    for the belief-based model of argumentation, Jagiellonian University,

    Department of Philosophy of Law and Legal Ethics,Cracow, Poland i-lex, 16, pp. 107-118, 2012.

    47. Leiter, Brian, Legal Formalism and Legal Realism: What is the Issue? , Center for Law, Philosophy & Human Values, University of Chicago, 2010.

    48. León, José Julio, Justice, Prejudice, and the Basis for Reasonable Legal Argument: The Karen Atala Case, COGENCY Vol. 3, N0. 2, pp. 125-145, 2011.

    49. Leslie, Green, Law and the Causes of Judicial Decisions, University of Oxford, Fellow of Balliol College, 2002.

    50. Listokin, Yair, Bayesian Contractual Interpretation, Journal of Legal Studies, Forthcoming, Public Law & Legal Theory Research Paper Series No. 202, John M. Olin Center for Studies in Law, Economics, and Public Policy Research Paper No. 401, 2007.

    51. Llewellyn, Karl, Remarks on the Theory of Appellate Decisions Ruled or Canons how Statutes are to be Construed, Vanderbilt Law Review, v. 3, p395, 1950.

    52. Marmor, Andrei, Interpretation and Legal Theory, Second edition, Hart Publishing Oxford and Portland, Oregon, 2005.

    53. McLeod, Ian, Legal Theory, Marise Cremona (ed.), UK: Palgrave Macmillan, 3nd, 2005.

    54. Mitchel, Catherine, Interpretation of Contracts (Current Controversies in Law), First Published by Rutledge- Cavendish, UK, 2007.

    55. Pound, Roscoe, the Ideal Element in Law, Indianapolis: Liberty Fund, Inc. University of Calcutta, 2002.

    56. Ramee, Neal, Logic and Legal Reasoning: A Guide for Law Students, Class of 2003, © 2002, 2003.

    57. Smelser, Neil J. & Baltes, Paul B. , Encyclopedia of the Social & Behavioral Sciences, Elsevier, Vulome13, 2001.

  • 27 تفسيـرهاي متعـارض پرتـو پلوراليسم استدالل حقوقي در

    58. Solan, Lawrence M. , Pernicious Ambiguity in Contracts and Statutes, Chicago-Kent Law Review, Vol 79: 859, Solan Final Changes APPRVD 4-8-04, 2004.

    59. Tamanaha Z. Brian, Understanding Legal Pluralism: Past to Present, Local to Global, the Julius Stone Institute of Jurisprudence, Faculty of Law, University of Sydney, 2008.

    60. Thomas, Reg, Construction Contract Claims, Printed in Great Britain by Creative Print & Design (Wales), Ebbw Vale, 2001.

    61. Tontti, Jarko, European Legal Pluralism as a rebirth of IUS

    Commune, retfærd nr, 94, argang, 2001.

    62. Wallers, Gilles, Entre esprit et lettre: Le juge et l’interprétation du

    contrat en droit français et en droit américain (une étude

    comparative), Master 2 Recherche–Études Juridiques Comparative,

    Université Paris I Panthéon-Sorbonne, 2010.

    63. Wiklund, Ola, The Role of Ideology in Adjudication, Stockholm

    Institute for Scandinavian Law 1957-2010, pp. 532-540, 2010.

    64. Wilhelm, Claus, canaries and Hans Christophe’s grigoliet,

    Interpretation of Contract, Cf. the overview in PECL, 2009.

    65. Wright, Glen, Hart’s Concept of Law: Positivist Legal Theory or

    Sociology?, pp16, 2009