رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم...

30
ی زاز که دز ان ت لب ق وز ت س م ت س ا ی م، د ت ن وا ت ا" ن زار ب داز د ت% ن و گ ب ه ن ب ن م ر ی ف و ت م( ب ل ا ا غ رز می ر سط ن ی ا1869 روف مع مان ل س م ان ت س ک اG د و ب ت هI ر س ا رب س که دز د ت ه ر هیL ش ر ع اL ش) وازدان ا ه ب ی ن ن ا رق ع ه ی رن ج ت راز سل ا ا ق تY ن ی دازد :ا م ان ت[ ن زا وع ما ض و م ی صل له ی اb ت س م ی ن و خ ه ،ن ت س ا اءL س ف وزد ا م ن ی ر ب وز هL ش م ه د ن ی ا"ب م یG ن که دز ان ن ج ه ت لب ا ب ل ا غ ت ی[ ن ؟ ت س زواٰ حا ی ج ر ب ا ب ن ک م م ه داز ه اب ا ج ب ،که دز شال لاج ح وز ص ن م ن ی ن سی ج ه ی ت ض قزه دازد: اL اش مان ل س م ی له وم ا ل غ خ ت از ردز ب س922 ه اد ن د غ ب دز اب ق ع رگ او زا مI وام ع وز ص ت ه و سان ف اما ود ا ت ی م ی س ا ت س ل ل غ ول ل غ مٰ شاشا د.اغدام وی اL ه ش ت خ ت داز ا"و ی ن ا س ازوب ی و ت ره کY د ب ن لی او وک ل ب که ان نG ج د ده اب ی دب ن رد ک ب اوز ی ب نرواG ب ی ن ا غام ب لا م گ دز ان ب م ت س ه دا ح ن م غدها ب که ان نG ج ا د ب ماب ن ی م م ق ل مط ت ق ت ق ح ن م ه ر ن ی[ ب غ ب زا ق ح لا ا اب گانL وی،واز" " " " مان ل غا عه که دز ا"ن م ج د ح س م ر ی ب م دازد و ان ت[ نزی زا ها ظ ا ن ی نG ج که ت س ی ن س زوا ک خ% ی هر ب د.L ر ش سی ق ب وع ت ن ی ا ی از ن ا ن خ سرای ادای ب ی ن ا حٰ ا ‚ت مب ط م د ردب ک ی م ی ن را ی خ س ی ت ن اL ع و ب ن ا ماع ق ت جرای ا ب ن ی د ت س زا زاه ها ن ن رگ م د ردازG ی[ ن زاL ی اش گ د ب ه ز وزان ه من ماب ل ک ن یل ا ا ت ف دز ت سر ا ب ر گ ا بL وش خ ر س قL ش .غا ت س ی ن ت س ی ا ق ت ق ح اهدL د ش ت هL ش. ت س ی ا ل ر از ه و خ و وق ل ح م رL ش ی ان ت م ر می" ا ت ی خ م ه وحدب ی ن ه وا گ روعL ش م ی ن ا ت س ی ت ن رو د م ل ق از دز ب ن ی ت س خ ت. ت س ی ا س از م ق ظ ت ت م د ه ق نٰ ا ت% نر ق ب ر و داز ی ب م ل ن ا ق ت م ت ق ح ده از ا ق ت س ا ود.ازL ش گ وی ت مب ه ی ن ن ا رق ع ی م ت ل غ ب ر عL ش ی ع و ترای ب او زاه زا ه ق ت ق ح ل ه ا ق که حد برد ب ه کاز زا ن وی ا"ن ت ر ع ر ع اL شL س ک مL ش ک ی ن و خ ه د که ن رده اب ک ی از ب گان واز ن ی ا ا ی ب ه ب اL س م وز ط ه ی ن ت ن ر د ی غ ی و ت ن رای د عL ش مان ز ا" ن ی م اL س ف زا اL س ی و خ که زاز اق تL س م قL ش وغا ت س ا ت ی س اب ت[ ن اد د ت ن اG ی که ب ن و ت ا ی ق ت ن د ت س ی زا گL س می ه د ی داب م ی که او ن ا ح ت" ا از ی دازد م ان ت[ ن د زا رداز ی[ ن رای ا"ن ب ود زا خ ون خ که ت س ا ا"ن هان وا خ مه ه د و شاز ود ت م ه وا خی او ها ب ون خ ود،L ش ه تL س ک ن م ر ط ا ه ح س که ن ک ان ت سه داده ا دا وغد که ح" ."

Transcript of رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم...

Page 1: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

رمنب نه بگویید دار بر را آن توانید ،می است مستور قلبتان در که رازی

( متوفی غالب سطرمیرزا پاکستان( 1869این و هند درسرتاسر که هند شهیر شاعر می بیان را ما موضوع اصلی ی مسئله خوبی است،به معروف مسلمان

: 3 ترجیحا یا ممکن اندازه جه تا ناواردان به عرفانی ی تجربه اسرار انتقال داردافشاء مورد مشهورترین به آید می پی در که جنان البته غالب بیت رواست؟

: حالج،که منصور بن حسین ی قضیه دارد اشاره مسلمان الهی علوم تاریخ سردرسال . 922در می سیاسی علل معلول ‌3 اساسا وی اعدام شد آویخته دار به بغداد در

پروایی بی با عام مال در بانگ عقاب را او مرگ عوام تصور و افسانه اما بودوی،واژگان ارویایی نویس تذکره اولین تلوک که چنان ـ اند دیده باورنکردنی

" " خدا " من بعدها که چنان یا نماید می مطلقم حقیقت من به تعبیر را اناالحق . منبر" و دارد بیان را اظهاری چنین که نیست کسروا برهیج شد تفسیر هستم

می سخنرانی ثابتی و قانع اجتماع برای دین راست عالمان آن در که جمعه مسجد . ناگزیر سرخوش عاشق نیست نوع این از سخنانی ادای برای جایی 3 مطمئنا کردند

مشروع راه تنها مرگ ـ بپردازد را اش زندگی متهورانه کلمات این قبال در است . شاهد شهید است ازلی جوهر و مخلوق بشر میان آمیز محبت وحدت به گواهی

است حقیقی

. بار نخستین است فارسی نظم قدمت به 3 تقریبا دار و منبر متقابل جفت از استفادهرا راه او الحقیقه حدیقه که برد کار به را آن غزنوی شاعر سنایی دینی قلمرو در . غیر و دینی شعرای زمان آن از گشود متنوی به عرفانی ـ تعلیمی شعر نوعی برای

کشمکش خوبی به که اند کرده بازی وازگان این با مشابهی طور به دینیراز که مشتاق وعاشق است سنت ادبیات پابند که فانونی دینی راست همیشگی

بیردازد آن برای را خود خون که است آن خواهان همه و سازد می افشا خویشرابه " کسکه ان است داده وعده خدا که داند می او که آنجایی از ـ دارد می بیان را

بود خواهم او بهای شود،خون کشته من ".خاطر

جنبه اعظم فاقد که شود می شناخته دینی عنوان به ادیان تاریخ در 3 عموما اسالممی گرفته نظر در ؛دینی شود می یافت دیگر ادیان در که است ای عرفانی های

عشاء اساطیری،بدون تأمل احساساساتی،بی غیر و رو میانه 3 مطلقا که شودبیرونی ناظر برای کم دست آن بنابر و بخش رهایی وبخشندگی گناه راز ربانی،بی

". وجود " این با بدوی بگوییم اندیشوران بعضی نظیر اینکه است،نه ساده 3 نسبتاایمان حقیقی اعتراف آن بزرگترین ـ داراست را خود عرفان گسترده حوزه اسالم

. معناست؟ جه به الله اال اله ال به اقرار خدا،توحید یکتایی و یگانگی است،اقراررا آن عمیق ابعاد زودی به عرفا دریابد،اما ادبی مفهوم به را آن کسی است ممکن

درهای یشت از فقط را آن حقیقی اسرار که ییشرفتند آنجا تا و کردند کشف ( متوفی جنید ی درباره کم دست ـکه دهند تعلیم معتدل( 910بسته ی فرقه ،رهبر

. یافته را خدایی عشق راز که کسانی برای وآن حالج معلم وزمانی بغداد ی صوفیه( ! متوفی ذوالنون است حقیقی بسیار جه می( 859اند دعا که که گفت می درست

. " " " ها: " سده تمام ها آن خوانم می محبوبم خلوت در و موالیم را تو دراجتماع کردطرح خواندنی بسیار کتب در توانند می را هایی تجربه جه که بودند آگاه امر این ازگفته معتمد مریدان از کوجکی گروه به تنها یا بماند یوشیده باید تجاربی جه و کنند

که. جنان هست اسرارآمیزتری ی مقوله به متعلق غزالی االنوار مشکاه شود

Page 2: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

اش آینده جانشین برای فقط که مغولی هندی به شیرهندی احمد رساالت بعضیبود شده .تعیین

بود این ـ شود افشا باید هم ونه متواند نه نهایی راز که دارد ای حسقوی صوفیگفته " " سعدی گلستان در که داشتند،جنان واهمه قوسقدیم ی تجربه از آنها که

واال: دارد نگاه خویش مرید ترین محبوب از حتی را اش نهایی هنر میبایست ییر شدخواهد کشته نماید حفظ او از را خود تواند نمی دیگر که مرید همان توسط وی

می. ندارد،حتی معنایی توده برای معنوی معرفت که دانستند می آنها این جز یا شدخطر در زد می حرف مشکالت این ی درباره بسیار که ای صوفی دانستند . مشغول از صوفی جرا که است این بود می شدن غرور باد از یر و خودنمایی

هنوز بحث شخصمورد نمود می ثابت مترقی برای نطر به که کرامات به گشتن . تمام کانونی ی نقطه بایست اخالصمی که آنجایی از بود بیزار بود می جهان یابند

کشیدن با حتی خدا برای فقط عمل آنها نظر وخلوصدر باشد معنوی زندگی . توسعه نگرشمعنوی این ی واسطه به مالمتیه داشت معنا خود بر مردم مالمت . زندگی کوشیدند آنها خلوص از حسیرتنشی واسطه به آید می که ،جنان یافتند

نامشروع اعمال کم دست یا ظاهری بدی با را عرفانیشان وتجربیات یارسایی . های افسانه طبق که آورد یاد به را مسیحی قدیسان توان می دارند یوشیده

واالی منزلت افشای بر را بازیگران و بازان بند عنوان به عمل سوری کلیسای . می بیان را احساس این اغلب و کرد احساسمی صوفی دادند می رجحان معنویمی شکل را خدا درونی قلب و جوهر که عشق اینکه یا است رشکمند خدا که نمود

جهان این در خدا،قدیسان دوستان جرا که است این ـ است رشکمندانه دهد . دارد واال جهان در کسی که مقامی از مردم ساختن آگاه رو این از اند مکتوم

او گردد می نقل اغلب که ای قدسی حدیث در که آنجایی بود،از خواهد خطرناکنمی :" را آنها کسی من اال هستند،و لوایم تحت من قدیسان دهد می گواهی

( متوفی." بسطامی بایزید جنانکه " 874شناسد و( " خدایند عروسان ها آن گوید می . آن البته نمایند مشاهده را ها آن که رواست خویشان ترین نزدیک بر تنها رو آن از

نشده خلق هنوز کفل خدا که زمانی شناسند می الست ییمان روز از را یکدیگر ها " ها " آن و داد قرار خطاب مورد نیستم؟ شما خداوندگار من آیا کالم با را آدم ی

(" ی " سوره گواهیم بله،ما دادند ی 7جواب معنوی(. 171آیه مستی شراب از ها آن ورای یا بینوایی ردای تحت ولو را یکدیگر قادرند رو آن از و اند نوشیده یکسانی

( : سوره قرآن در o مقدسدقیقا خضر تشخیصدهند شنیع o ظاهرا عنوان( 18اعمال به شود می معلوم که کردد می توصیف ویرانگرانه o ظاهرا عمل سه ی دهنده انجام

. . به خدا آنکه از است قدیسان عمل ی شیوه این هستند سودمندترین خدا راه در . کسی جه دارد می یوشیده ای فروتنانه جامه تحت را ها بودنشآن رشکمند واسطه

نیروی و خدا لطف از ای گنجینه جنگی بینوای نابینای ی نوازنده که بداند تواند میشهادت سازد؛روایت می مبتال افراد دیگر از بیش را ها آن باشد؟خدا می شاهانه

و اند،سیسقدیسان، رنج در همه بیشاز که اند کسانی آن ییامبران که دهد می . و مندند بهره تمام آرامشدرونی از آنها اما بشریت تر یایین یسمراتب آن از

نزدیک ها کوه از یکی در را عصری قدیسان محرمانه مجالسات اغلب ها افسانهگوش و دور جای این به بردن با واردی تازه ییر گاهی گه کنند،و می توصیف مکه

گردد تقدیسمی خدا دوستان نایذیر وصف صحبت به .نمودن

Page 3: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

برای حدی تا مستور قدیسان کشبدن رنج ی درباره های ایده نظیر هایی ایده . رهبران های شکنجه ما یافتند گسترس امور اولیای های شکنجه از متصوفه حفظ

سده آخر در صوفیه که هنگامی را یافتند 9عرفانی گسترشمی اسالم جهان در با . صوفیان به اغلب مختلف دینی فرق حمایت تحت عباسی وزیران دانیم می

سوال دینی موضع به آنکه بودند،بی مظنون ستیزانه دولت و اخالفی غیر اعمال ( فرآن یابید گرانشان شکنجه بیشاز واقع در که موضعی کنند توجهی برانگیزشان

سال(. ییشاز خیلی نه آنان علیه جریان اول . 900بود از کثیری شد آغاز بغداد در . ی ونویسنده مزاج آتشی عارف که بود هنگامی آن، بودند آن گرفتار جنید دوستان

هم خویشو یسزندگی و قطارانشکرد هم زندگی فدای را اش زندگی مشتاق . نیایید دیری بخشید نجات را بودند ایمانی با تمام به مسلمانان که را صوفیه زندگی

است شده عاشقانی نماد که اوست هم گشت،و دولت دستگاه قربانی حالج که . عذرفای از کثیری سازند می برمال را انحاد و عشق اسرار و میکنند دری یرده که

کامل اتحاد ی تجربه مدعی یرده بی و نمودند بیان را ای متهورانه اظهارات که بعد " یا " نامیدند بدان را ها آن دیگران یا نامیدند زمان حالج را خویشتن شدند، حق با

ییشگرفت " حالجیان طریق او شد "گفته

رقابت حالج الحق انا با توانست نمی هایشان گفته جند هر مشایخ اکابر از جندی . همدانی القضات عین توانیم می گشتند وی نظیر مشابهی سرنوشت دجار کند،

( اعدام آوریم نظر در را غزالی احمد جوان سهروردی( 1132مرید الدین ؛شهاب " یونانیان-" و مصربان حکمت نمود جهد که متفکری آمیزترین وسحر اشراق شیخ

در - بیامیزد اش عربی و فارسی های نوشته در را باستان ایرانیان حکمت هم و. 1191حلبسال حدود در شد دیگر 200کشته مکان همان در آن از یس سال

. شاعر نسیمی وی شد کنده یوست زنده حالج منصور مکتب مشهور ی نماینده ( متوفی بود اندک( 1405ترک با را آن توان می و داشت حروفیه ی فرقه به تعلق که

. خدا و انسان اتحاد مدعی آشکارا نسیمی نهاد نام کابالیسم اسالمی همتای تردید . توانیم می افزون آن بر بود دیده ها انسان جمال در را حق تجلیات و بود شده

اعدام) و( 1661سرمد درآمد عرفانی کیشاسالم به که ای آوریم،یهودی نظر در را مغول فرمانروای دست به شکوه دارا امیر خویش ییر از یس زمانی اندک

شد کشته زیرک سیاستمدار و اسالمی دینی راست اصول .اورانزیب،مدافع

آزار از سیاسی ثباتی بی و آشفتگی دوران در خواستند می صوفیه جنانجه اگربه الترام و باعثسکوت مواردی نبودند،چنان شهادت ی تشنه و یابند رهایی

. نگرش با معبن ای گونه به را نگرششان توانیم می شد می صوفیه رازیوشیمی شکل اسالم ی بدنه در را اقلیتی که هایی سده تمام در که نهاد برابر شیعه

. می صدق اسماعیلیه نظیر صوفیه فرق ی درباره آن مشابه کردند می دادند،تقیهاستاد: نو به تصنیفشده هندی های گونه به که دینساشماعیلی oشعر مثال نمایدخانواده اعضای از حتی نهایی غلبه به یابی دست تا را خویش ایمان راز آموزد می . بین اسیانیا در سنی مسلمانان ی حوزه در تقیه از جالب موردی دارد مستور

یساز که ،مسلمانانی شود می یافت اسیانیولی آیین 1492اعراب به o جبرا آداب از برخی انجام به کم دست بود ممکن که آنجا تا ها درآمدند؛آن مسیحیت

دین از دادگاه با ها آن نزاع باعث که دادند ادامه هایشان خانه در اسالم اساسیگشت ایبری ی جزیره شبه از تبعیدشان وسرانجام ها .برگشته

Page 4: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

در بیشتر و بیشتر صوفیه رازیوشی مسئله زمان گذر در بگوییم که نیست نیازی . سده آخر از امر این یافت اهمیت صوفیه های آن 12حلقه ییداست،از سر این به

های سازمان یسدر آن از و اخوت های انجمن در آرامی به صوفیه که هنگامی . آنکه دادند،از دست از را امتیازاتشان از بخشی رو آن از یافتند سازمان بزرگتری : آنچه ها آن که بود جا این گشتند ها آن به ییوستن مجذوب عوام از عظیمی شمار

- ی رابطه و موسیقی احساس،گهگاهی دریافتند بود آن فاقد رسمی اسالم راای عرفانی راهنمای مجرای طریق از موالیشکه و انسان میان تری شخصی . رغم به گذاشت می آن دست در اکراه بی را خویشتن ییر که گشت می فراهم

o اساسا که اسرار انتشار و افشا یافتند،خطر می بیشتری انتظام اعضا آن،هرچه . شعر مشکل تمام بود بیشتر نداشت، معنایی عموم برای المجموع حیث من

بخش این به دنیایی شعر صنایع و محتوی به دادن شکل در نقشآن و عرفانیدارد .تعلق

هزاران توسط ها ظرفسده در چنانکه عرفانی شبه شعر این که دارد حقیقتیافته تحریف تصویری در زیادی حد هاست،تا میلیون ومحبوب شده نگاشته شاعر

. را شعری بیانات خوانندگان است داشته مشارکت غرب محافل در صوفیه ازبسیاری اینکه و کلمات با بازی و سنتی نمادهای تکرار و یندارند می ارزشاسمی

o واقعا آنکه بی دارند، صوفیه کلیدی وازگان از معینی شناخت تنها نویسندگان این از . وحدت از که شماری بی ابیات شناسند نمی باز را یابند دست آن حقیقی جوهر به

وعشق شراب ستایشگر و ادیانند بین مرزهای از گویند،متجاوز می سخن وجود . نوع این که خطری از همیشه طریقت بزرگ مشایخ اند مقوله این به اند،متعلق

ای زننده سخنان ما رو این از و بودند آگاه دارد تعالیمشان واقعی جوهر برای بیانسوره ) کنند نمی عمل گویند می بدانچه که شاعرانی علیه علیه( 226آیه 26را و

یابیم می کنند می سوداگری عرفانی عبارات در که دکانداری .شیوخ

ییروی مالمتی آل ایده از o ترجیحا معینی حد تا کم دست بایست می ریا بی عارفکند: می وانمود است الهی وحدت حالوت اشدر باطنی منزلگاه که حالی در کند

. را عاشقی نقشآن فارسی شعر در ها مالمتی این برد می سر به هجران در کهیذیرتربن نکوهش عنوان به را خویشتن مطلق فقر حسب بر که کنند می بازی

لیک بخواند خویش بر را دیگران نفرت دهد می ترجیح او کند؛ می توصیف مخلوق . شعر در رو آن از نکند فاش را اتخاد خوشی و مشتاقانه عشق راز عنوان هیچ به

هرگز معشوق نام شده زده صوفی های ایده رنگ آن بر که شعری یا یا صوفی . شعر سنتی های تحتشخصیت را خویشتن معشوق تواند می شاعر نیست مذکور

کند؛ نمادینه جمیل یوسف یا و عذرا یا لیال،شیرین یا سلما نظیر عربی و فارسی ) تکرار ) یا کسی فارسی در یا فالن معین شخصی از صحبت موارد بسیاری در لیک

adin demem) گویم:" نمی نامشرا . )"ترکی ما ندرت به چقدر و دهد می رجحان را ! شعر ابهام است الهی معشوق یا انسان عشق مقصود که دانست خواهیم

مقصود خوبی به است کننده یریشان غربی خواننده برای چنان این که فارسیبه مقید حقیقی عاشق که است ای یوشی راز این از بخشی دهنده شکل و است

است .آن

اسرار که است فرد حقیقی ی جامه نام آنکه از دارد، اهمیت باالخص نام ی مسئله . با را خویشتن صوفیه از شماری که است این سازد می افشا هم و مستور را او

Page 5: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

از گروهی هر توسط که حالج ،نظیر اند ساخته احاطه متفاوتی های نامافزون آن شد؛بر می عنوان متفاوتی های نام با بیگانه کشورهای شاگردانشدر

برای که است شده اعطا ای محرمانه جهانی آن های نام ها آن به که شدند مدعی ( . متوفی کبری الدین نجم نیست شناخته کسدیگری آسمانی( 1220هیچ نام از

سده در باز گوید،و می نام 18خویشسخن از ای فهرستطوالنی دهلی،میردرد عنوان به وی که چنان داشته ارزانی وی به حق خود که شمارد برمی را هایی

الهی های نام ی همه فراگیر و مطلق با 99تجلی که دارد الحسنی 99نام اسماء : . که چندان گیریم یی را او ی اندیشه توانیم می ما و است مقایسه قابل الهی

قرب ترین عالی از نادری موارد در فقط و است راز یک حق اسماء بزرگترینشاید کسو هیچ که رازیست عارف حقیقی نام اندازه شود،همان فاشمی الهی

نیست آگاه آن از وی خود . حتی

ی تجربه برای خطر دربردارنده حد بیشاز شهرت کردند حسمی که عرفاییتعالیمشان اسرار فلب حفظ راه دو کم دست است نشدنیشان توصیف o اساسا

. مبتدی: به ذکر دستور تعلیم خلیفه نشان اعطای دیگری و الذکر تلقین یکی داشتندکه دهند می تعلیم وارد تازه دهد؛به می شکل را یاگشایی مراسم اصلی قسم

کند تکرار داند می اشمناسب معنوی مقام برای او ییر که را دستوری بار هزاران . نام یا معین دستوری با روحی حالت عرفانی،هر مقام هر دهد جال قلبشرا تا

بین رازی ذکر کلمه این تلقین کاراست،و او روح بر که است مرتبط معینی الهی (. توانیم می نیز است طریق در او سفر تمام بنیاد دهنده شکل مبتدیست،که و ییرنردبان در او ی درجه طبق مقدسرا کلمه که آوریم خاطر به را اسماعیلی رسم

). داد می تعلیم محرمانه معنوی

حتی که کردند حسمی همواره ییشرو دارد،عرفای ذکر دستور که اهمیتی وجود باحق خود که است،چنان حق و انسان بین حجابی باز الهی قرب اکبر ی وسیله این

متوفی ) نیفاری دهد( 965به می تعلیم :

افکار و حروف ورای من ریای بی افکار؛ذکر و ها اند،وخیال حروف مشمول افکاراست ذکر ورای من نام و .است

و منازل از که است ناگزیر برسد نقطه این به معنوی رهرو که آن از ییش لیک . ی لحظه هر بر که خویشرا شیخ کامل اعتماد سرانجام او چنانچه بگذرد مقاماتی

اوست،بدست افکار خواننده و رویاها کننده تعبیر و است ناظر او زندگی . " " بسیاری باز شود منصوب خلیفه اش، معنوی جانشینی به که است آورد،محتمل

بسیار ییر مرگ در که مریدان میان حقیقی خلیفه که گوید می ما به ها افسانه ازکرامت چندین با آن از یس لیک ماند، می نهان دریابند را او انتخاب تا بودند ناظر

. چنان اگر حتی گشتند می مطمئن جدید شیخ به نسبت شان مثبت موضع درتوصیف از باشد،ما متعلق صوفیه زندگی شرح ای افسانه ی جنبه به هایی داستان

ی همه حظور در که خلیفه،چنان یک بزمی نشان اعطای در که دانیم می معاصرجانشین و شیخ بین محرمانه گویی و گفت کانونی افتاد،نقطه اتفاق طریق اعضای

می داشته نگه عارف دو فراز بر که افتاد اتفاق یوششی تحت که بود اش آیندهشد. سیرده جدید شیخ به عرفانی حیات اسرار ترین عمیق جا این در .شد

Page 6: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

: اخوت عرفانی انجمن اعضای که هنگامی دارد را خود خطرات رازیوشی حتی لیکتواند تالشمی این دارند،خود یوشیده o مطلقا را زندگیشان اسلوب کوشند می

. از بعد که بود چنین صوفیه در بکتاشیه مورد در شود دشوارتری شرایط باعثدر ها چری ینی . 1826جریان غیر مالحظات مسبب این خود رفتند اختفا به ناگزیر

هر و شد شان اخالقی غیر o ترجیحا یا اخالقی زندگی باب در آمیز اکراه و دوستانهدارند،شدت نگاه دور هایشان انجمن از را بیگانگان کردند می جهد بیشتر چه

. غیر ظاهر به زندگی رو این از شد می تر افزون ناواردان و دینان راست بدگمانیییشاز ) مدرن ی ترکیه در عرفانی فرف رهبران از چندی آماج( 1925اخالقی حتی

: شد شان علیه شان رازیوشی خود شد ناولیستی های .فعالیت

جهان سراسر عرفای دهن نظیر عرفانی تجربه به یرداختن برای صوفیه درکمنتسب روایت دو در نیشدار شکلی به که ـ شد می تقسیم شق دو به همواره

شد می بیان :نبوی

) ( گفتن سخن زیاد در گردد می شناسد،زبانشدراز می را حق که آن

. سخن از ناتوان بگوییم گردد،بهتر زبانشخموشمی شناسد می را حق که آناست گفتن

نمادین زبانی بسط التزام زودی به شق دو هر آمیزشای برای تالش در صوفیه . که قدر آن حسکردند را بگوید عادی رجل به هیچ و وارد تازه به را چه هر که

و نهادند،خراز گام مسیر این در که مشایخی اول کنیم داوری توانیم می ما اکنون . شده نگاشته رمزی o ترجیحا اسلوبی به جنید کوتاه رساالت و ها نامه بودند جنیدوازگان با که کسی برای ها آن فهم اینکه و است غلیظ افراز حد به جنید اند؛زبان . سخنان این بگوید کسی است ممکن است دشوار بسیار هستند ناآشنا وی غریبلطیف باب در نیز که ای داوری ــ سازند می بردارند،مستور یرده که آن از بیش

متوفی ) غزالی احمد سوانح نظیر بعد صوفی آثار شاه( 1126ترین سندی رساله یا هماهنگی ی بردارنده در که معنوی رهنمود های نامه از نظر اللطیف،قطع عبد

. نقش کالبادی جنید، و خراز یساز سده یک است مرید و ییر بین کامل معنویاست تلخیصکرده را .اشارات

: علم در مشتمل کل به علوم این الهام و تدبر تفکرند،علوم علوم ها این ورایی همه بر که آن از یس ها آن که است صوفیه علم o دقیقا هستند،واین اشاره . بدین را اشاره اصطالح کنند می کسب یافتند تسلط کردیم ذکر ما که را علومی

: طبق الهامات گیرد،و می بهره قلب از که تدبر دهند می علم این به علت ) عرفانی) حقیقی ی تجربه طریق از ها شود؛آن بیان o لفظا تواند نمی سر آگاهی

را عرفانی حاالت این که اند شده شناخته کسانی برای فقط شوند،و می آموختهاند کرده زندگی مقامات این در و .تجربه

قرآن خود که آن داشت،از قرآنی تأییدات لطیف اشارات این بسط برای صوفیهو مثل در سخن از ای دهد،نمونه می مقدسگواهی کتاب در حق خود که چنان

. امکانات اش لفظی اشتقاقات نامعین o تقریبا ارزش در عربی زبان است تماثیل: دانش دهد می ارائه است عالقمند زبان راز به هرکسکه برای را شگرفی

سازد مشتق را مفاهیم ترین متباین ریشه تک یک از تواند می شاعر یزوه،عارف،یا

Page 7: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

افشا یا مستور را جمله یک از شده مقصود معنای تا بیردازد ها آن با بازی به وهای. جنبه ترین جذاب از یکی ی دهنده شکل وازگان با معنادار بازی این سازد

_ را مفاهیمی ی همه بود نخواهیم جایگاهی در هرگز ما چه گر است صوفیه ادبیاتملزم ناچار به رو این از و کنیم ترجمه مبدأ از است آن بر مشتمل وازگان تک که

. با ارتباط در حالج،که از ،دوستی عطا ابن آنیم مهم های جنبه از چندی کردن رها بهاست نموده بیان ابیاتش در را امکان این زیبایی شد،به کشته او :اعدام

یرسند می ما از متداول بیان شیوه از افراد که هنگامی

دهیم می یاسخ ها آن به آمیز اسرار های نشانه با ما

: انسان زبان که آن از مبهم لغز و

آن ی گستره کنند،که بیان را حقیقتی عالی بسیار تواند نمی

: من قلب لیک نهد می قدم فراتر بشری اندازه ار

است شناخته را ای خلسه آن از است،و شناخته را آن

نمود یر را قسمی مرا،هر تن و آورد هیجان به .که

کننده اسیر عرفانی احساسات این

دانند می که کسانی که است،چنان حقیقی گفتار طرز

سازند خاموشمی و مغلوب را جاهلشان دشمن

ارزش شوند می گرفته مشهود عالم از که هایی داستان وازگان،تمثیل،و با بازیمی _ " منتهی واقعیت به که است پلی نماد الحقیقه، قتطره المجاز دارند تعلیمی

عمیق" _ و تر عمیق نامشهود سطوح به را انسان آهسته روندی در ها آن و گردد . تک تفسیر نخستین صوفیه از چندی به که نیست شگفت رو این از کشانند می تر

در ای . 7000آیه که دانستند می ها آن و است شده داده نسبت متفاوت طریق . های دیدگاه است کران بی حق خود که آن از است کران بی قرآن تفسیر امکانات

" افراد شدند، می نامیده باطنیه است،که شده ارائه اسماعیلیه توسط مشابهی " رها را لفظی تفسیر o محتمال ها کالسیک،آن ی صوفیه رغم به ؛لیک باطنی معنای

مطابق ضرورت به که داشتند اتکا مقدس کتاب معنوی معنای بر تمام به و کردند . صوفیه گرچه شد می داده تعلیم او ی نماینده یا امام توسط استاد معنوی سطح با

کنند رها را لفظی آشکار معنای که آن بی ساختند باطنی را معنا o .عمدتا

شان جایگاه و وازگان معنای در باالخصشعرا ها آن بین در و صوفیه ها سده طی . شد،از تقدیسمی باالخص عربی زبان شک، بی اند نموده تأمل حقیقت الهام در

آن اند،از مقدس نفسه فی گاهی حروف و شد می بیان آن در الهی سخن که آن " ک _ حرف دو با آفرینش تمام آیا شود می بیان ها آن در الهی صفات و اسماء که

" " " " وازگان" و حروف به سو،تمسک دیگر نشد؟از آورده هستی به باش کن ن و

Page 8: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

غیریتمحض را حروف توان می و است مطلق حقیقت طلب با منافی " گوید،و. " می حروفسخن یرستش از که رود ییشمی جا آن نیفاری،تا دانست

. دینی راست که هنگامی زمان یک در اند داشته توافق وی با بعد عرفای از کثیریگرفت می ثابتی شکل قرآن بودت مخلوق غیر جزم اطراف اسالمی

برای نیفاری رو آن بود؛از آورده بدست الهیاتی تفکر در را خاصی اهمیت حروفبرای که اند ضروری قدر همان حروف دانند می که گوید می سخن کسانی آن

خطرناکند حقیقی معنوی .زندگی

نشان را حروف نقشدوگانه این اند کوشیده نو همواره تصاویر در عرفااقتباسکرده. تر پیش منابع از یا ابنکار را هایی داستان ایران بزرگ شعرای دهند

. توانیم می دارد اشاره کالم در الهی واقعیت امکان عدم به رسد می نظر به که اند . تجربه توانستند می فقط کوران آوریم نظر در را فیل و کوران مشهور داستان

عبارت به بود، لمسکرده دستشان که را حیوان از خاص قسمی از شانوجوی. جست در که گوید کسمی سه از مثنوی در دیگری داستان باز درآورند . عاقبت لیک اوزوم ترک انگور،و خواست،فارس می عنب عرب ـ بودند ای میوه

" بود " نهان انگور یک متفاوت زبان سه پرده ورای که شد .معلوم

خورشید هایشجایگاه نشانه با که ببینند اسزرالبی را واژگان است ممکن صوفیهرا ابزاری چنین تواند متخصصمی فقط لیل ـ دهد می نشان را درونی معنای

. پرنده مقصود های آشیانه را وازگان است ممکن ها آن که آن یا بخواند صحیح . معشوق اند،جمال یوسف پیراهن نظیر واژگان عارضی چیزی لیک الزم ـ بنامند

. باز هستند آن از جدای لیک و ـ دارند را آن ی رایحه لیک سازند می مستوذ را الهینابینای یوسفچشمان ی رایحه که دهند،چنان تسلی را قلب توانند می ها آن

. و بهایش،قیاسجسم گران روغن و گردو مغز و پوست مقایسه داد شفا پدرشرا . نوسندگان قدر هر کند اشاره معنا و واژه رابطه به تا رود می کار به اغلب روح

جمال که نیست بافته سیاه گیسوان نوعی جز واژگان دهند نشان کوشیدند صوفیهکنند اقرار بودند مجبور قدر سازد،همان می مستور را الهی ی خورشیدوشچهره

بی تواند نمی ای میوه هیچ که آن از ـ الزمند پوست این یا بافته گیسوان این کهها پرده بی را خورشید نیست کسقادر هیچ کند،و رشد بذری از پوست

از. را انسان که است حجابی در تعالی باری خورشید نور پرتو که آن مشابه ببینددرخشنده چنان دینی تجربه قلب و درونی معنای دارد،نیز می باز خورشید به نگاه

. از قطعه صدها در بایست می خورشید نور گفت آشکارا را آن توان نمی که استمی تجزیه رنگارنگ های تمثیل و داستان صدها در تجربه یابد،و انعکاس رنگین جام

عرفانی معشوق راز درباره وی از مثنوی،هنگامی آغاز در رومی که شود،چناندارد می پرسند،بیان می تبریز .اش،خورشید

اوزوم پوست که هنگامی که دارد وجود ای سری زبان کردند حسمی صوفیه / یونانی/ نیز و انگور عنب istafil می باقی انگور شراب فقط و شد انداخته دور

. ی پایه بر عرفا فهمند اند،می داشته مشابهی ی تجربه که کسانی ی ماند،همههای زبان زبانی اصطالحات در که پرنده یک عنوان به روح باستانی مفهوم

" ( پرنده گفت توان می کسی مرگ هنگام هنوز ترکی در بود زنده بسیار اسالمی" او . ) روح به ـ است روح زبان آن کنند می صخبت پرندگان الطیر،زبان منطق ،از

Page 9: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

( سوره قرآنی ای آیه از را(. 27/16تعبیر پرندگان زبان که پیامبری سلیمان آن بنابر مریدانشبه با که شود می شیخی به بدل عرفانی شناسی اصطالح فهمید،در می

" . می انسان که را بومه یاکوب کالم کسی چه کند می صحبت روح سری زبان " آورد؟ نمی خاطر ،به دریابد را پرندگان زبان بایست

ـ است داده عطار فارسی مثنوی مشهورترین به نامشرا که الطیر منطق اگرچهانواع در ماند،بلکه می باقی روح پرندگان بیان قابل غیر باطنی زبان فقط نه

ها آن از چندی حتی که شود می بیان سری های زبان و حروفی عرفان از متفاوتی. . در است اسالم در گرایشکابالیستی نوعی حروفیه گرفت قرار عرفا توجه مورد

سده پایان در استراباد الله فضل که چنان هم حروفیه جنبشرسمی 14واقع توسعه و بسط هم را نمود،گرایشاتی رسمی را آن و داشت عهده بر را آن رهبری

داشتند اهمیت تمام به اولیه اسالمی عرفان در این از پیش که .داد

حق ستایشگر ها زبان از چندی در که این مگر نیست حروف بین در حرفی هیچ .هستند

صوفیه ادبیات داشت؛تمام عالقه حروف عرفانی معنای به اشاره به حالج فقط نه. ابن کنند می بازی حروف معنای استبا oسه اصوال یک که این به بردن پی حد تا حتی

با عربی الفبای حرف الف،اولین حرف از اسالمی غیر ظاهر به روشاستداللدر 1ارزشعددی الهی حرف عنوان oبه دقیقا الفبا حروف در که شد،حرفی ایجاد

. دست نتایجی به و نمودند روشمند را حروفی عرفان حروفیه شد می گرفته نظر . می ها آن دارد شباهت رسیدند آن به ها کابالیست چه آن به حدی تا که یافتند . در ها ایده این هویداست تن تمام و بشر رخسار آفرینشدر حروف که دیدند

. ی رخساره از را الهی الهام تمام توان می یافت گسترش بسیار صوفیه محافلخواند معشوق :دلپذیر

است قرآن رزنوشت نظیر غلطی و اشتباه توبی ی چهره

است نوشته مشک از o منحصرا سرنوشت قلم که رونوشتی

اند تأمل برای قرآنی های نشانه و ها آیه دهانت و تو چشمان

اند صرف برای هایی نشانه مژگان و هستند مدی ابروان

هستند ها نقطه و حروف صورت کرک و .خال

دهند نشان نمونه با شکل بدین را عبادی نماز معنای است ممکن ها آن :یا

گیرد می شکل الفی ایستید می که هنگامی

گیرد می شکل دالی نظر خم در

گیرد می شکل میمی رفتن سجده به هنگام

کنید درک را آدم تا گویم می شما به که است این

Page 10: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

دارد اشاره انسان بنیادی نام به عبادی نماز حاالت

: معین،یا حروف ارزشعددی با پیشگویی کنیم اشاره جعفر فن به توانیم می نیز( . متوفی صادق جعفر به فن این صفحه یک تمام یا واژه و( 765یک شیعه ششم ،امام

. به شیعی محافل oدر اصوال آن شود می داده نسبت اهمیت پر عرفانی نگارنده یکراه بود؛لیک سیاسی و دینی رویدادهای پیشگویی آن از مقصود و رفت می کار

امروزی ی ترکیه در حتی و یافت پسند عوام اسالم و صوفیه در خوبی به را خودداشت رواج قرآن از تفاسیرشان نورجوسدر فرقه .بین

حقیقت این از است کرده نفوذ صوفیه در حروفی عرفان از نوع این چقدر که این( متوفی عربی ابن کبیر شیخ حتی که گردد می به( 1240روشن را تمامی کتاب

. و کند می اشاره ها آن به اغلب رومی است داده اختصاص الفبا حروف اسرارروش طبق بر آن تفسیر و واژه یک اول حرف گرفتن با اغلب زمان گذر در عرفا

غیر و جدید معانی کشف از است متغیر شخصی به شخصی از که اسرارآمیزشان . عالءالدوله که خوانیم می ما اند جسته بهره بیشتر و بیشتر واژگان منتظره

متوفی) والیت( 1336سمنانی و نبوت بین ی رابطه ی درباره حموی سعدالدین با نبوت واژگان آغازین حروف از عارف دو هر این آن در که داشت ای مباحثه

. این کردند می تفسیر متفاوتی طور به که رسیدند دوررسی نتایج به ووالیتاسلوب

اغلب و بود محبوب بسیار سند پنجاب در یا ترکیه بکتاشیه بین حروفی عرفان تبیناشاره برای بیت هر آغازین حرف آن در شدکه می بیان ای طالیی الفبای شکل به . توافق واژگان تک تفسیر در اسلوب این طبق داشت فرار معینی عرفانی حالت به

: حرف ندارد وجود ای سطری q واقعی در و قناعت عنوان به بار یک است ممکن . ناوارد،لیک چشم در تناقضات ـ آخر الی و شود تفسیر بالله قیم عنوان به دیگر

می و کنند می ابتکار را تفاسیر این تر عمیق معانی که کسانی برای نه o مطمئناها. اسلوب این با مطابق حق دیگراسماءالحسنی نیکی به نیز الله نام که این فهمند

است بدیهی امری است، شده .تفسیر

پیش جا آن تا ها کردند؛آن ابتکار را غریبی اصطالحات و ناآشنا واژگان صوفیه . ای خبره بسیار عارف حتی کردند ایجاد را ای مصنوعی تمام به زبان که رفتند

زبان از خویش رویایی شروح از یکی مقتول،در سهروردی الدین شهاب چون . ها این است آموخته اش جهانی آن سفر طول در که گوید می سخن اسرارآمیزی

. گرایشی o عموما است مشهور صوفیه میان در که است گفتاری غریبه از مواردیاین طریق از و نامد می سریانی را ای بیگانه و خارجی زبان هر که یابیم می را

که اند کرده مشتق را شیطانی و آسمانی موجودات های نام ها آن سریانی زبان . هست نیز بالبیالن اصطالح به زبان دارد سحرآمیز اعمال در ای کننده تعیین نقش

. و گلدزیهر آغاز در که زبان این است نهاده نام المحیی لسان را آن،آن مبتکر که . حروف وتغییر معکوسکردن کردندبا جلب آن به را محققان توجه باوسانی آ بعد

می بگشاید،ایجاد را آن سر است قادر وارد شخص که قوانینی طبق واژگان تکتمام. به ی شاخه گلدزیهر جا این ودر بود ترکیه در زبان این ابتکار o محتمال شود

: در که است ای آشپرخانه زبانی آن کرد کشف را سری های زبان از دیگری مهیجاستفاده مورد متناوبی طور به آشپزخانه اصطالحات و عرفانی اصطالحات آن

Page 11: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

. " به " بردن پی است شهید یک شهید فرزند بریان گوشت که گیرد،چنان می قرارترکی محبوب عرفانی شعر از بخشی دهنده شکل که ترکی مهمل شعر که این

اسلوب ـ بود خواهد ارزنده است متعلق اسرارآمیز زبان نوع این به حد چه تا استسنت رسد می نظر به مصری نیازی توسط امره یونس مشهور تکرلمه تفسیر . سده بکتاشی شاعر ابدال، قسوز کی اشعار دهد می نشان را ثابتی برای 15نیک

است مشتمل خود مهمل تمام به زبان یک بر امروزی .خوانندگان

داشت؛ رازپوشی جوی و جست در را نقشی نیز خطاطی که نمود فراموش نبایدآن هر یا محافظ قدیسان قرآنی،اسماء اهمبت،جمالت با سخنان بود قادر خطاط

تحت بود ممکن آن از رازگشایی ندرت به که هنرمندانه اشکال تحت وی که را چه . موارد بسیاری در سازد کرد،مستور حسمی اساسی هنرمندانه اشکال این

حکاکی تا گیریم نظر در را تصویری o ترجیحا توانیم می ـ عثمانی ترکیه باالخصدردر و شود اسرارشفاشمی ناگهان شده ارائه تصویر که زمانی معناداری،تا

. در را بکتاشی تصاویر توانیم می باز جا این گردد می آشکار واصطالحات واژگان . زیبا باالخص ی نمونه آوریم نظر در حروف و ها تمثال از عجیبشان ی آمیزهسوره پایانی آیات بر که است مصنوعی کوفی به دکنی تزیینی 68خطاطی

(. موزه شود می خوانده بر از زخم چشم برابر در o معموال که ـکلماتی است مشتملافکار.( و عداوت از دارد نگاه خویش اتاق در را نوشته کسکه آن هر فوگ،هاروارد

شکل ورای معانی این به کس هیچ و بود خواهد امان در بدچشم مردم شریرانهبود نخواهد بدگمان .تزیینی

. که ندارد الزامی است مختلف های رنگ معنای اسرارآمیز های زبان دیگر ی جنبهالدین نجم o مریدانش،عمدتا و کبری الدین نجم که را ای پیچیده رنگی عرفان فقط

در یا شعر یک در رنگ یک نام خود به اشاره ـ آوریم نظر دادند،در بسط رازی دایهمی کافی وارد شخص برای معینی روحی حالت به اشاره برای اش نامه

آثار.. کند،در مشاهده آن تواند می حقیقی عارف که انسانی ی هاله معرفت بودبرای اغلب صوفی ردای رنگ و است شده داده دقتشرح به کبرویه عارفان

. رنگی عرفان از زیبایی ی نمونه شد می اندشیده وی روحی ی مرتبه دادن نشانمریدشسمنانی و اسفراینی مکاتبات شد،در می بیان درویشی ردای در که چنان

واالی مقام تصدیق در رنگی کرک ریادی تعداد خویش مرید برای پیر که هنگامیشود می فرستد،یافت بدیشمی .معنوی

خواند؛ ای زمینه اطالعات این با را آن با مرتبط شعر و را فارسی شعر بایست میبسیار ظاهر به که شود می نمایان بیتی در که عرفانی های ایده بسا چه که آن از

رسد می نظر به توصیفی آشکارا و .ساده

ممکن حق راز یا درونی معنای راز مستورساختن متفاوتدر تالشهای این آنچه هردر تواند نمی عنوان هیچ به نهایی راز که این در صوفیه ی دهد،همه معنا است

. در را الهی معشوق راز اند کوشیده شعرا دارند توافق شود بیان بشری واژگانو صدا و سر پر بیشتر و بیشتر های ریتم اجتماع یا تکرار بلند های زنجیره

این که بودند آگاه همواره ها آن لیک ـ نمایند مشخص ابیاتشان در شعری توصیفاتبه طزیق شکل بهترین در است ممکن که هستند ضعیفی های نشانه فقط ها

Page 12: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

( . متوفی جامی که چنان لیک و دهد نشان دریایی چراغ نظیر را خدا می(1492سوی :گوید

مکن باز وجود اسرار از برداشتن پرده با را زبان

شود نمی شکافته الماسی واژگان با این که آن .از

: که هنگامی دهند نشان را نمادها فایدگی بی تا اند ساخته را هایی نماد ها آن بازکه زمانی و شود خاموشمی شتر ی رسد،زنگوله می پایان به مکه سوی به راه

. باالخص نیست خروشان و کند نمی جوالن دیگر رسید کران اقیانوسبی به سیالبرفت می کار به نهایی وحدت این حالت توصیف برای آب :تصویر

دریاچه یک نظیر کند می ایجاد را صداهایی و زند می موشجیغ که هنگامیاست گردیده لولو از پر که شود می خاموشاست،اقیانوسی که هنگامی .است،و

. او که چنان اند داده تعلیم مرید به را تام گرایی درون دیگران گوید می چنین بایزید . " که " نمادی لیک گردد پر لولوها از تواند ومی شود گوشمی همه صدف نظیر

. آب است کتری یک در آب نماد رود می کار به اغلب ناپختگیشخصسخنگو برایشود می داده قرار الهی آتشجوهر با تماس در بیرونی و مادی وجود منجمد یخ یا

." ": آرامی به آب الله باخالق تخلقوا نبوی روایت گیرد،طبق خود به را آن صفات تا . می ایجاد هایی استسروصدا حال این در که مادامی کند می جوشیدن به شروع

. این گذارد نمی جا بر گشت،صدایی تبدیل محض بخار به که هنگامی کند،لیکمی کار به حالج برای نقشبندیه o بعدی،عمدتا عرفای توسط که است تشبیهی . می: چطور و گفت می وحدتسخن از رو آن از و بود جوشان هنوز او رفت

را جدیدی جوشان امواج آن هر او اقیانوسروح که باشد،مادامی خموش توانستحال این به را او که آتشی چون داغ بخاری به کامل عارف گرچه کرد؟ می تولید

شود می تبدیل درونی نیروی از مملؤ لیک است،خموش .آورده

رو عدم سوی به سکوت راه از و باش خموش

بود خواهی مدح اشستایشو شدی،همه معدوم که هنگامی ...و

خموش واژه اغلب چه کردیم،از نقل ابیاتشرا پیش اندکی که رومی که است این : اش،می باطنی پروازهای در آمده وجد به برد می هایشبکار غزل پایان در را

برمال نباید که اسراری از دیگر و خاموشگردد که کند تنبیه را خویشتن بایست . حرکت یک سکوت تا گفتن سخن از حرکت ای در بعدی عرفای نگوید سخن شود . میردرد که چنان بینند می بالیدگی تا کودکی از انسان رشد حرکت همتای معنوی

متوفی) گوید( 1785دهلی می :

راه میانه به و اند گذاشته سر پشت را شان بچگی حالت راه کودکان که هنگامیاست،سپسبه شدن مستی غرق و عروج ی لحظه و جوانی زمان اند،که رسیده

بسی صحبت برای جوششاشتیاقشان و غلیان پیامد عنوان

Page 13: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

کنند،طبق می بیان شود می وارد قلبشان بر را چه هر توجه بی و گردد می آشکار ". یعنی" پیری به که گاه آن لیک گردد می بشناسد،زبانشکشیده را حق که آن

) ( جهان این سوی به واال اتحاد از هبوط سوداهای آغاز هنگام

نمی بیان شطحیات دیگر و است انصاف حد در شان رسیدند،صحبتمی. اختیار شد،سکوت کامل فرود و فراز چرخ و رسیدند پیری به که وهنگامی کنند

شناسد را حق که هر که آن گویند،از نمی سخن التزامی بی و ،کنند

گردد .زبانشخاموشمی

در فنا از پس کامل عارف که کند می اشاره ای چرخشی حرکت به جا ،این دردتجربه کند می عمل حق زنده شاهد عنوان به که عالمی سوی بازگشتشبه با حق

. این از پیش چه آن از تر شاعرانه تر کم تصویری نخستین صوفیه از یکی کند میکند می نقل کالبادی که برد،چنان می بکار رفت آن :ذکر

: می پا به جنجال و جار آغازین مراحل در است بیرصم بیماری همچون صوفی . آن به این سازد خاموشمی را زند،او می چنگ او بر بیماری که گاه آن کند،لیک

اشمی مرتبه که چنان و کند می وصف اشرا مرتبه آغاز در صوفی که معناستو گردد می شود،متحیر می اعطا وی به الهام که گاه آن گوید،لیک می طلبد،سخن

بندد می در .زبانشرا

بیان را تجربیاتش نیست قادر دیگر که کامل عاشق حالت لیک،توصیفسنتیسخن بسیار الهی راز از بود متهم که است شده ارائه عارفی همان دارد،توسط

. صوفیه ادبیات در بار اول الطواسین،برای کتابش در او حالج است،یعنی گفتهنگارنده شاعر هر مطلوب تصویر o بعدا که است برده کار به را شمع و پروانه تشبیه

جوهر که است،جایی یافته آلمانی ادبیات در راهشرا حتی و است وفارسده ترک. " حالج دهد می شکل شرقی غربی دیوان در را خجسته اشتیاق گوته، معروف شعرپس آن شود،از می شمع نور مجذوب ابتدا که کند می توصیف را ای پروانه حالت

که آن از ـ سوزد اشمی شعله در عاقبت و گیرد می تماسقرار در آن حرارت باحالشبرای فقط ـ سازد خویشجویا ی تجربه از را دوستانش نیست قادر دیگر

. دارد می بیان متفاوتی تصویر تحت را آن رومی که چنان گوید می سخن :خود

نیستم سخن ام،مرد ام،آینه آینه

شود چشم یک تو گوش که گردد می نمایان گاه آن من .حال

با را خویشتن همواره صوفیه : شعرای

: کن رها را آن شتاب با است پابند قال که آن آور،از بار به حال و کن رها را !قال

اند کرده .متنبه

پیشاب با ها آن مقایسه با سخنان ناخالصی ی درباره خویشرا ی عقیده سناییرا انسان سخنان و گرفتند را تشبیه درد،این میر بعد قرن پنج و کند؛رومی می بیان

Page 14: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

حال است قادر طریق آن از معنوی پزشک که کردند مقایسه پیشاب بطری باتشخیصدهد خویشرا مرید .روحی

" راز " آن کند،به می ترجمه خاموش بیان را آن نیکلسن که الحال لسان اصطالح . خاموش زبان ده با که است زنبق فارسی صوفیه برای آن تعبیر بهترین دارد اشاره

نمی سخن عنوان هیچ به است،لیک زبان همچون که سفید گلبرگ ده است،یعنی " سخن. " زبان بریدن التزام از و روند تر پیش است ممکن عارفا این گوید

( متوفی. عرفانی عشق نگارنده ترین بقلی،بزرگ روزبهان (1209گویند ،آن شیراز در کند می بیان چنین این :را

سازم " " خاموشمی ال قیچی با را گو سخن زبان من

" ترین " مناسب عنوان به را نیست الهی هیچ آیین،ال، به شهادت کلمه اول صوفیه . شبیه واقع در که آن شکل اند برده کار به حق کنار چیزی هر بریدن برای تصویر

قهرمانانه اعمال ابیظالب بن علی که است ذوالفقاری لب دو شمشیر یا قیچی . بریدن ی ایده است ای مقایسه چنین متوجه آسانی به داد شکل آسایشرا معجزه

حتی یا زبان که است فعال رو آن از فقط که شد نمادین قلمی تصویر در o بعدا زبان . نوشتن برای راست حالت در نی قلم تراشیدن عمل است شده بریده سرش

تعلیم خویش مرید به او که است هنگامی درآن پیر معنوی فعالیت به ای اشاره . نظر در را شمع تصویر توانیم می نیز گوید سخن حال طریق از زبان بی میدهد

می تر کوتاه فتیله دیگر سخنی به یا شود،زبانش می تر درخشنده چه هر که گیریمدو: اند،هر کرده مقایسه گفتار با را مسلمان،اغلبشمع هند o شاعران،عمدتا شود

گاه صبح پرتو که هنگامی همچنین اند،لیک مجلس کننده منور دلپذیرشان نور باهستند شدن دور به محکوم دو هر گردد،این می .پدیدار

تمثیالت در بارها نیت حسن با سخنانی روی از القید توسط کسی راز افشای خطر . درباره ای غریبه با ایمان نو الطفولیه رساله در است شده بیان مقتول سهروردی

دست از با هم آن و شود می تنبیه رحمانه بی بسیار و گوید می سخن اسرار ی . می او به که گوید می چشم یک های جن و هدهد از تمثیل خویشدیگر پیر دادن

شناسد،بر می را خورشید نور که او نیست؛لیک ممکن هنگام روز در سفر گویند. ایده کنند می بدرفتاری او با ندارند باور را سخنانش که جنان و دارد اصرار سفر

شده بیان استادی به ایران شاعران توسط نوی شکل هر در نوع این از هاییهنگام معمولی افراد که درکی عدم ی درباره هایی داستان از رومی مثنوی ـ است

. است ممکن او است دهند،لبزیز می نشان واالتر معنوی حقایق ی درباره شنیدناست افتاده ها غراب و جغدها میان در که بازی داستان لفافه در را حقیقت این

. آیا نه دیگر تمثیالت بسیاری شد،و گذاشته خران اصطبل در که غزالی دهد،یا قرار( " سوره " ؟ اضل هم هستند،بل ستوران چون هم ناوارد افراد این(. 7/179این ی همه

) ( معنای به است ممکن حتی ها هستند؛آن نفس تر فرومایه روح ی نماینده ستوراناز بایست نمی ناآگاهند،و نجربه واالتر سطوح از که باشد روشنفکرانی و عالمان

بدرفتاری با یا گیرنده گویی راست انکار با ها آن که آن یابند،از آگاهی واقعیات اینداد خواهند نشان العمل عکس وی .با

ذاند می مرا بینوای قلب کسحالت آن فقط

Page 15: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

داراست نمد همان از کالهی .که

زندگی تعاقب برای آید،و بدست استدالل با تواند می که شناختی ی همه که آن ازرسد می اقیانوسعشق به فرد که هنگامی دارد،آن ضرورت معتقدان عادی

گردد می :ناپدید

است عشق ساحل محققانه معرفت نهایی ی نقطه

گردد می نهد،غرق پیشمی قدم وی که .هنگامی

حفظ دانشرا تواند می سان چه شده شخصغرق دهد،و خبر تواند می سان چهنماید؟

. وحدت حرم در دیگر عقالنی تفکر است شمع و پروانه از غزالی احمد تفسیر ایناست،پذیرشی وحی فرشته محضو روح که جبرئیل نیست؛حتی پذیرفته محبوب

موالی با وگو گفت ترین محرمانه درآن پیامبر محمد که ای محرمانه ی حجره برایو انسانی درک ورای که حق با میعاد داشتن اش،با شبانه سفر طول در خویشرا

. با را داستان ای که نیست میل بی رومی کند،ندارد می تجربه است، ای فرشتهپیشترین در که استدالل با مقرب فرشته نهادن برابر برد،با کار به استدالل

می رها حیران است خویشمحروم رز از که هزاردستانی نظیر درختسدرمی. تأکید دینی تکالیف دقیق انجام در استدالل اهمیت بر عرفا قدر هر شود

آمدن با پلیسکه رئیس نظیر استدالل که دانستند می اندازه ورزیدند،همان . طلوع با که است نگهبان نظیر یا دارد نقشکمکی شود،فقط می ناپدید پادشاه

. به تواند می استدالل ی درباره منفی داوری این نیست احتیاجی آن به دیگر آفتاباست الهی تأیید نشان oجنون احتماال نابخردانه،و رفتار که انجامد احساس این

دارد می اعالم اشترنامه در ترک باز شب عطار،خیمه قهرمان که :ـچنان

گردد می یافت،دیوانه مرا کسراز آن .هر

او حضور شناسند،در می وجه ترین شایسته به را حق که هستند کسانی ها آن . معنوی بصیرت کسب با تواند می استدالل عدم هستند متحیرترین و ترین گمگشته

شود داده قرار .برابر

گذارند می قدم اسرار واقعیت در که کسانی آن

نهند می قدم گرداندن سر با پرگار ی نقطه .نظیر

خود از صحرا ـ صوفیه شعرای مطلوب سوژه ـ دیوانه مجنون،عاشق که نبود عبث . او برای زیبایی تنه و دید می را لیلی جمال هرکجا او شد متحیر و خود بی

نشان او به را تر داشتنی دوست زن صدها پادشاه بود ممکن بود،هرچندفقط: محتوا از خبر بی عقل که آن بیند،حال می را الهی ی بارقه فقط عشق دهد

. قرار برابر استداللی عقل با شیطان چرا که است این کند می دریافت را شکل . ی بارقه بر زد باز سر آدم برابر در افتادن خاک به از که هنگامی آیا شود می داده

می دور را خود تور عقالنی نداشت؟رهیافت اشراف بود نهان آدم در که الهی

Page 16: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

. که است این است تر نزدیک او به گردن رگ از حق که شناسد نمی باز و پراکندبازی صوفیه ادبیات در را نقشمهمی چنان دیوانگان حتی و ها عقالنی غیر چرا . ظاهریشمستور دیوانگی ورای که است اسراری ابالغ دار عهده دیوانه کنند می

: . ها آن است ساخنه اسرار ترین عمیق سخنگویان را دیوانگان عطار دارد میتوانند می حتی و شوند نمی داده شود،کیفر ادا نباید که سخنانی بیان هنگام

کنند می اثبات را قرب ی مرتبه واالترین آن بر کنند،بنا طغیان حق فرمان دربرابرکمرویی بی حق با عاشقان گوی و گفت عنوان به دهد می اجازه ها آن به که

. از کثیری بودن امی معروف قول به و گرایی عقل ضد این گویند سخن وشرم : قرآن در او شد افزون باز پیامبر نمونه به شدن ترین نزدیک آرزوی با دیگر عارفانبتواند که دارد احتیاج خالصی تمام به ظرف به الهی وحی که آن شد،از نامیده امی

(. سوره شود نازل آن پایین( 7/107در ی مرتبه در الهام ظرف امی عارف رو آن از .تریست

را آن که عقلی معرفت تفکیک تالشدر و الهی اسرار به عقالنی رهیافتی از ترسسوره ) لدنی علم داد،از تعلیم توان قابل( 18/65می غیر و شخصی ی تجربه که

در فقط صوفی که است آورده بوجود را احساس است،این عارف یک تقسیم . حجم به ما که هنگامی دارذ اصرار کتاب انداختن دور و دان مرکب شکستن

فقط که باشیم گواه توانیم می o کنیم،مطمئنا می نگاه صوفیه ادبیات از عظیمیاز کافی های نام اند،هرچند کرده پیروی الگو این از صوفیه رهبران از معدودی

هستند شناخته صوفیه تاریخ امی .مشایخ

نگرش است شده گرفته حروفی عرفان از که نمادی بعدی مشایخ از کثیری برای : حرف فقط مدرسه در که بودند مدعی ها آن کند می بیان وجه بهترین به را ها آن . یک آن ارزشعددی اند آموخته است الهی وحدت نماد که را الف، الفبا آغازین

می معشوق دلپذیر ی چهره لطیفش،تصویر زیبای علتشکل به است،و . مشتمل. چیز همه بر الهی وحدت است بسنده قلب لوح بر الف تنها نوشتن گردد

به احتیاجی است،دیگر سپرده خاطر به را الف حرف که آن و استقرن در که نبوی سنن راهنمای ،کتاب تصنیفشده 16کنزاآلمال هند در هند

( ) ( تعلیمی اشعار کفیا به هم نه ،و حنفی حقوق راهنمای کتاب قدوری به نه است،و . ) درک از فراتر و علم قلمرو از فراتر آن اسرار و عشق ندارد عربی زبان دستور بر

که بیتی در این از پیش سنایی که است،چنان اسالمی فقه شافعی،بانی و ابوحنیفهبه نه و دار به عشق گوید،راز کردیم،می بیان آغاز در را آن ما و شده نقل اغلب

است متعلق .منبر

را ها آن الهی حضور مستی که هنگامی که بودند رویارو مشکل این با بارها صوفیهگویند،چه خواهند،سخن نمی که آن عیرغم شود می آن باعث و آورد می وجد به

. می که ای کنیم،واژه لمسمی را شطحیات اصطالح به مسئله ما اینجا کنند بایدرا آن عرفا ""paradoxes"یا " "theopatic locutions توان که کرد،جمالتی ترجمه

با معتدل مناسبات در توانست نمی که بود مشتمل هایی گفته بر و کردند می بیان . در ابتدا در ها پدیده این تبین در آغازین تالش شود داده قرار عقیدتی الزامات

سده ی عرفان 8میانه به متمایل شیعی صادق،رهبر جعفر توسط �ن قرآ تفسیر در . ی سوره در موسی به حق خطاب از صحبت هنگام شود می ی 20یافت 11ـ12آیه

گوید می حق که کند می :عنوان

Page 17: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

من به تواند نمی من جز کند،اکسی تحمل را گفتارم تواند نمی من جز کسی . تو شود،و می صحبت او با که کسم آن و گوید می سخن که همانم من دهد پاسخی

گفتار مکان که هستی وهمی بین ما فی

است شده واقع آن .در

" کلماتی " ـ است بسطامی بایزید شأنی مااعظم سبحان شطحیات مشهورترین " " . نقل حالج اناالحق با اغلب بایزید ندای است گوید،پذیرفته حق خود اگر فقط که

. به هستند متکی متفاوتی شناختی روان های پیششرط بر دو هر شود،گرچه میها تفاوت درک به قادر ندرت به بعد ی صوفیه رسند،و می نظر به مشابه آن رغم

گرفتند؛ نظر در وجود وحدت عنوان به را گفتار دو هر دیگر برخی و ها بودند؛آن . طور به را شطحیات مسئله تمام بقلی روزبهان حق و انسان شامل همه بر وحدت

. تصحیح را آن کربن هانری شطحیاتشکه شرح است داده قرار بحث مورد مفصلحد چه تا که است مسئله این بر درآمدها ترین ارزش با از است،یکی کرده

محکوم بسی دین راست توسط البته که را عباراتی چنین عارف که است پذیرفته " بندی " طبقه جوشان آب اصوات عنوان به بعد شناسی اصطالح در و بود

. حتی و نداها این که بپرسیم خود از مواردی در است ممکت دارد شده،ببیانارادی پارادوکس قصد حد چه اند،تا کرده ادا طریق مشایخ که تری معتدل تعاریف

: " منطقی " غیر حتی و منطقی ظاهر به جمالت دارند را بودیزم سن در کوان نظیرمنطقی گفتار که رازی درک برای را راهی مرید قلب در ناگاه به است ممکن که

(. از بعضی برای تواند می آن به مشابه کرد،بگشاید نمی منتقل او به عنوان هیچ بهدادند می انجام صوفیه قدیسان که شود گرفته نظر در قانونی غیر ظاهر به اعمال

). کنند بیدار معنوی لحاظ به را پیروانشان تا

و خودآگاهی بر گفتار که کنند تبیین رت حقیقت این اند کوشیده همواره صوفیهکه قلب،غباری آینه بر غبار گویی که است چنان است،آن مشتمل بیانگری خود

. نظیر سخنان کند دریافت تام جالل در را ربوبی نور آینه که شود می آن از مانعگردد می تام بصیرت و سرخ گل باغ سوی به راه مانع که هست .خاری

دارد دیگران وجود و غیریت بر داللت گغتن سخن

ندارند سخنی به نیاز دیگر حقیقی عرفانی :عشاق

نداشتم زبان من که چنان بود می ،چطور

کند تفسیر را اسرار تواند می نیکی به زبان بی که آن .از

دهد می ادامه دیگر جای در و گوید می بدینسان :عطار

نیست آشنا اسرار با ،کسی

. شنید دیگری و گفت کسی را چه آن نیست دیگران برای جایی که آن از

شنود می را آن ناشنوا و بیند می را حال آن نابینا

Page 18: رازپوشی در عرفان آنا ماری شیمل ترجمه ی سید عباس قائم مقامی

نداشت نشانی که است آن معنوی،بهتر بینوایی عالم در

نداشت زبانی که است آن بهتر عشق داستان .در

. چند یک ها آن است ممکن دارند باز را زبانشان توانستند نمی عرفا آن رغم بهو شنیده را چه آن شدند می پسمجبور آن از باشند،لیک شده حیران خاموشو

. بین ی رابطه ی مسئله بزرگ مشایخ ی oهمه تقریبا کنند بیان بودند لمسکرده : الفرید کند،ابن می بحث آن از را آن بارها رومی کردند حسمی را شعر و عرفان

ترکی ابیات در امره یونس که دارد،چنان اشاره آن به گوهرینش های چکامه در . سخن و راز مسئله ی درباره تعمق از جالب بسی ای نمونه اش ساده و صمیمی

ی عارفسده نثر و نظم در بحث 18عرفانی در که شود می دیده دهلی میردرد کند می افراط گفتار و عرفان ی رابطه ی درباره پرچانه .های

کالم در نباید و تواند نمی شان محرمانه تجربیات که دانستند می همواره صوفیهما لیک ـ است عرفان به خیانت انتقادی نگاه از شعر ـ گردد بیان و افشا بشری

می عمل شان نظری معرفت طبق ندرت به ها آن که هستیم خوشبخت ( به و گذاشتند جای بر ما برای را عرفانی شعر های نمونه دلپذیر آن جای کردند،به

.) هزار ها ده خواندن با باز و را نظری آثار از دلپذیری کمتر های نمونه قطع طورکهن گفتار نباید سندی،هرگز یا عربی،فارسی،ترکی،اردو به بیت

است تهی وی که کند،بدان می بحث ها انسان با صوفی بینی می که گاه آن

فراموشکرد .را