ادبيلت باستان

73
کاوش در ات ی ب اد ان ی س ا ب

Transcript of ادبيلت باستان

Page 1: ادبيلت باستان

در کاوش

ادبیاتباستان

شهرایی: علی گردآورنده

Page 2: ادبيلت باستان

فهرست

1...................مقدمه.................................................

......................................... باستان 1..................پارسی

از یادب ........................................3 ق تا ساسانی ات1

ق در و سامانی عصر)4ادبیات

5...................................(ییبو

غزنویان.)6و5 درق ادبیات

خوارزمشاهیان. 7(............................سلجوقیان

...................................................8و7درق ادبیات14

Page 3: ادبيلت باستان

تیموری )9درق ادبیات ی (...........................................دوره17

دوازدهم 10درق ادبیات قرن ميانه عهد) تا

......................(صفوي

قرن ادبیات ميانه قرن 12از اواسط و قاجاري و زندي و افشاري ) دوره14تا

.......مشروطيت(

مقدمه

به ا پارسی یا فارسی به ادبیاتیدبیات که می شود فارسی گفته زبان . . دارد ساله صد و هزار تاریخی فارسی ادبیات باشد شده شعرنوشته

فارسی و فارسی . نثر برخی هستند فارسی ادب در اصلی گونه دوعلوم و مناجات تاریخ، مانند غیرادبی موضوعات در قدیمی کتابهای

زمره در زمان گذشت با و هستند ادبی ارزش دارای نیز آثارگوناگون.کالسیک اند گرفته قرار فارسی ادبیات

رفته فراتر ایران مرزهای از ایرانی نویسندگان و شاعران برخی آوازهنظیر. نویسندگانی و شاعران شیرازی ، سعدی، فردوسیاست ،حافظ

خیام . نظامیو عمر شده شناخته چهره های میان در دارند جهانی شهرتیبه توان می جهان در فارسی معاصر هدایت ادبیات و صادق داستان در

شاملو کرد احمد اشاره شعر در

باستان پارسی

Page 4: ادبيلت باستان

زبان نیای باستان پارسی تقسیم بندی فارسیزبان در و امروزی استغربی Mشاخه زبان های از یکی باستان زبان شناختی ایرانی زبان های

. قدیم زبان می آید بر نامش از که چنان باستان پارسی می شود محسوبشاهان پارسیان کتیبه های از بسیاری و زبان هخامنشیبودی این به

. با باستان پارسی شده است اوستایی نوشته آن زبان تبع به زبانومی دارد سنسکریت نزدیکی خویشاوندی

به زبان این از مانده به جا هخامنشی است آثار میخی ششم خط قرن از که . در هم کتیبه نمونه یک البته شده اند تحریر میالد از پیش چهارم قرن تا

رستم باستان نقش پارسی زبان به می آید نظر به که شده است یافتبه ولیکن آرامی است از خط بعد که می رود احتمال و شده است نوشته

. خوانده کنون تا آن از واژه چند تنها باشد شده تحریر هخامنشی Mدوره [۱]شده است.

و مثنی و مفرد شمار، سه و خنثی و مؤنث و مذکر جنس سه زبان این در. می شود صرف آن نحوی نقش به توجه با کلمه و هست جمع

3 ق تا ساسانی از ات بي اددر اسالم لشگر از ايران سپاهيان پياپي شكستهاي با ساساني دولت

( السالسل ذات )12جنگهاي وقادسيه( )14هجري ) جلوالء و (16هجري هجري ( نهاوند ( 21و داخله در مسلمين مداوم نفوذ و شد، واژگون هجري

بطول هجري اول قرن اواخر تا كه ماوراءالنهر تا ايران شاهنشاهيبراي ايرانيان و گرديد ايران بر اسالمي حكومت استيالي سبب انجاميد،

. درآمدند عرب سيطره تحت معدود و محدود قرونيپهلوي لهجه ساساني دوره در ايران ادبي و رسمي زبان ميدانيم چنانكه . حوزه و دولتي ادارات و دربار در لهجه اين بود پارسي پهلوي يا جنوبيهمان در و ميرفت بكار عمومي رسمي زبان يك چون زرتشتي روحانياواخر در كه ايران نسطوري كليساهاي در هم سرياني ادب و زبان حال

مورد است، شده گسترده ماوراءالنهر شهرهاي از برخي تا ساساني عهد . داشت استعمال

ساسانيان دولت افتادن بر و عرب حمله با كه پيداستييي ي يييييي يييي ييييي بهيچييي ليكن خورد سخت برسميتوعموميتلهجهپهلويلطمهاي

بزرگ حادثه اين با مقارن را لهجه آن ادبي حيات پايان نميتوان رويلهجات شمار در پهلوي لهجه هنوز ديرگاه تا پس اين از چه دانست تاريخي

ديني و تاريخي و پهلوي متعدد آثار داراي و زندهدست در پهلوي لهجه و بخط اكنون كه كتبي غالب گفت بايد حتي و بوده

. است ساساني دوره از ببعد متعلق داريمتأليف پهلوي زبان و بخط معتبري كتابهاي هجري سوم قرن از قسمتي تا

ايرانيان از برخي بآشنايي راجع رواياتي هجري پنجم قرن حدود تا و شدهدر كه رامين و ويس منظومه rمثال و است دست در لهجه اين ادبيات با

فارسي بشعر پهلوي از rمستقيما درآمده بنظم هجري پنجم قرن اواسط » ارداويرفنامه » پژدو بهرام زرتشت هفتم قرن در حتي و شده ترجمه

. درآورد فارسي بنظم را پهلوياز مختلف مسائل در پهلوي كتب از بسياري هجري اول قرن چهار سه در

و قصص ملي، داستانهاي رياضيات، نجوم، تاريخ، طب، منطق، قبيل : و كليله است آنجمله از و شد ترجمه عربي بزبان آنها نظاير و روايات

Page 5: ادبيلت باستان

ارسطو، منطق پهلوي ترجمه شهريار، زيج خداينامه، نامه، آيين دمنه، . آنها جز و ورزنامه گاهنامه،

شايست بندهشن، دينكرت، مانند كتبي اوان همين دربزرگمهر اندرز فريان، يوشت ابالش، گجستك نشايست،ارداويرافنامنه،

پهلوي بزبان آنها امثال و يچار و گمانيك شكند شترنگ، ماديگان بختكان،اسالم از پيش بايران مربوط مطالب بسياري كه شد نگاشته

آنها در ملي داستانهاي و مزديسنا روايات و آيين و . روحانيون از rغالبا كتب اين مؤلفان است مانده محفوظ

ديني و ملي روايات و تاريخ از سبب باين و بوده زرتشتي . ييييي يييي تمامييييي يييي يي در گذشته اين از عاتكافيداشتهاند ايرانقديماطال

و خط از مدتي تا ماوراءالنهر و ايران و عراق در عرب حكام ديوانهاي . است ميشده استفاده پهلوي لهجه

سياسي و ديني زبان رواج و عرب غلبه كه پيداست احوال اين همه باچند از پس كه آنجا تا ميكاست پهلوي لهجه انتشار و رواج از بتدريج عربي

. داد ايراني ديگر بلهجات را خود جاي و شد فراموش قرنبسرعت خود فراوان نقص و بسيار صعوبت اثر بر هم پهلوي خط

كه نقصهايي همه با كه شد معمول عربي خط آن بجاي و گرديد فراموشپهلوي خط از بمراتب نارسايي همه با و داشت زبانان فارسي براي

. است آسانتردست از را خود رواج و رسميت پهلوي لهجه كه نسبت بهمان

ي ي يييي يييي ييي وييييي يييي يييي يي ييييي ي ميدادزبانعربيدرمراكزسياسيودينينفوذمييافتاما ميكردند كوشش آن قواعد تدوين و فراگرفتن در ايرانيان از برخي

روي بهيچ و نبود رائج ايران در عمومي زبان يك مانند عربي زبان هيچگاهاز ديگر عبارت و نياورد وارد شكستي ايراني ادب و عمومي لهجات براز و داشت نگاه را خود زبان كه ملتي تنها عرب مطيع ملل همه ميان

. ايرانست ملت نماند محروم ادبي استقالل ايراني لهجات در عربي لغات نفوذ

قبايل از برخي مهاجرت همچنين و ديني و سياسي نفوذ اين كه پيداستاين از عواملي و ايرانيان با آميزش و ايران بداخله عرب

ايراني لهجات در عربي زبان از لغاتي كه شد باعث قبيل . صورت بكندي هجري اول قرن چند تا نفوذ اين كند نفوذ

: زكوة، ) مانند ديني اصطالحات از ببرخي بيشتر و ميگرفت : ( )... قاضي، امير، عامل، حاكم، مانند واداري قصاص حج،

ايجاديييي...( ي زبان در گشايشي كه ساده لغات از خراجودستهيي : ( بل، راحت، غم، مانند ميافزود مترادفات بر يا ميكرد

ي ييي ي ييي يييييييي اصطالحاتيييي ييي...( يييي از اول،آخرمنحصربودوحتيايرانيانپارهاي » آن » پارسي معادل صلوة بجاي rمثال كردند ترجمه را عربي اداري و ديني

. » « » بردند» بكار روزه صوم بجاي و نماز )... ( و وزير دفتر، ديوان، اداري اصطالحات بسياري ميان اين در

)... عادي) لغات و كدخداه زيج، جوارشنات، استوانه، هندسه، فرجار، علميكه نسبت بهمان rتقريبا و كرد نفوذ عربي زبان در بسرعت ايراني لهجات

تازيان زبان در هم ايراني كلمات از شد وارد ايراني لهجات در عربي لغات . يافت راه

از rخصوصا و هجري چهارم قرن از بعد عربي زبان نفوذ كه داشت بياد بايد . يافت بيشتري شدت و سرعت ايراني لهجات در ببعد هفتم و ششم قرن

آن عمر از چه هر كه است اسالم دين نفوذ اشتداد امر اين علت نخستينجريانهاي كه نسبت بهمان و شد بيشتر آن نفوذ گذشت بيشتر ايران در

زبان كه آن متعلقات محبوبيت درجه بر يافت فزوني كشور اين در ديني . شد افزوده آنهاست، از يكي نيز عربي

Page 6: ادبيلت باستان

خاصه ايراني لهجات در عربي لهجات در عربي زبان نفوذ سبب دوميناواخر از نويسندگانست از بسياري ادب و علم اظهار و تفنن دري، لهجه

. بعد به پنجم قرننفوذ علل از يافت قوت سوم و دوم قرن در كه نيز تازي زبان علمي جنبه

. شد شمرده بايد فارسي زبان در آن ( بي معدود موارد بعض در بجز بهيچروي دستوري قواعد حيث از نفوذ اين

طريق( از تنها و نگرفته صورت فارسي زبان در اهميتدر كه هم عربي لغات مفردات در حتي و است بوده مفردات

معني و تلفظ قبيل از گوناگون براههاي جست راه ما زبانافعال از بعضي rمثال كه آنجا تا شد صريح دخالتهاي آنها

= . = يي يييي )ييييي:ييييييي اليعقليييي ي يي اباليبيباك معنيووصفيگرفتمانندال )... يي= ي يييي مفردييييي بمعني جمعها از برخي و نافهم يشعربيشعور، بيعقل،ال

: ملوكان، مانند افزودند آنها بر را فارسي جمع عالمت و شده معمول... اواينها مواليان، عجايبها، معانيها، منازلها، الحانها، حوران، ابداالن،

: يييي ييي چنانكهدرشواهدذيلميبينيميييييي يي يماند تو برخساركان شكفته گل بيش گشتم هزار ملوكان ببوستان

) دقيقي)همبر همتش پاي با هرگز نبود ابداالن دعاي گويي بهمت وگر

) عنصري)غلمانش شوند حوران همه آيد بهشت در حور چنين گر

) سعدي)شيون الحانهاي بياموزند ضربت پيش در دشمنان زنان

) منوچهري)بگسل راه و بكوب منازلها بگذار كوه و درنورد بيابان

) منوچهري)ياوري را خاطرم شاها تو طبع كند گر كنم دانش ياور آنرا معانيهاي من

) ازرقي)با آوردند بفارسي كه را عربي صفتهاي و اسمها تمام نزديك اين از گذشته

: ( زائران، حكيمان، شاعران، مانند بردند بكار فارسي جمع عالمتهاي)... . كتابها نسخها، نكتها، عالمان امامان،

معني بتمام آمده فارسي زبان در كه عربي لغات گفت بايد جهات بديننيز عربي جمعهاي پنجم قرن اواخر تا rاصوال و شده فارسي زبان تابع

نداشته استعمالي مورد rتقريبا است معمول ما ميان امروز كه بنحوياست.

فارسي ادب آغاز

عربي زبان رسميت و نفوذ برابر در پهلوي ادبيات چه اگري يي ي يييييي ديگريييي يييي ييي ي محلي لهجات ليكن اندكاندكراهضعفوفراموشيميپيمود

ميگرديد وسيعي و كامل ادبيات ايجاد آماده عربي زبان با آميزش با ايران) ( ، فارس در معمول فارسي لهجه كردي، لهجه آذري، لهجه بود آنجمله از و

سگزي، لهجه ديلماني، و گيلي لهجه طبري، لهجه ايران، مركزي لهجات . آن جز و خوارزمي لهجه سغدي، لهجه خراساني، لهجه

ميان اين از آن شعب و ايران مشرق عمومي لهجهبازماندهييييييييييي چون و بود ايراني ثروتمندترينلهجههاي

) ( ، شمالي پهلوي اشكاني پهلوي مانند مهمي ادبي لهجههايبا و بزودي بود قديم خوارزمي و تخاري قديم، سغدي

ي ييي ييي ي ادبياتيييييييي يي ايجاد وسيله بهترين كوچكترينرسميتسياسيميتوانست( صفار ليث سر يعقوب بياري خوشبختانه امر اين و گردد ايران در جديدي

هجري( 265ـ254 سوم قرن اواسط در صفاري مشهور سلسله مؤسسظهور با و گرفت صورت است آمده بتفصيل سيستان تاريخ در كه بشرحي

Page 7: ادبيلت باستان

) ( از كرد كورد بسام و يعقوب دبير سگزي وصيف بن محمد مانند شاعرانياز سگزي مخلد بن محمد و بود رفته يعقوب نزد بصلح كه سيستان خوارج

شد . سروده پارسي عروضي اشعار نخستين يعقوب عهد فاضالنو --< علوم در چهارم قرن اهميت بويي و ساماني عصر چهارم، قرن

ادبيات

بانواع كه است درخشنده تاجي چون ايران تاريخ تارك بر چهارم قرن . مردان ادب و علم درخشان گوهرهاي اين باشد مزين تابان گوهرهايبن احمد و فارابي نصر ابو و رازي زكرياي بن محمد مانند بزرگي

و اهوازي مجوسي عباس بن علي و عراق ابونصر و سگزي عبدالجليلعباد ابن و العميد ابن و دقيقي و بلخي شهيد و رودكي و مسيحي ابوسهل

رجال از بسياري و خوارزمي ابوبكر و همداني الزمان بديع و قابوس و. نيست وجيزه اين در آنان همه شمارش فرصت كه ايشانند مانند نامبردارو بيروني ابوريحان يعني انساني عالم مفاخر از تن سه قرن اين پايان در

پيشرفتهاي و ترقيات همه وارث فردوسي ابوالقاسم و سينا بن ابوعليبنور نيز را پنجم قرن آغاز از قسمتي و شدند ادبيات و علوم در ايرانيان

. داشتند روشن خود گرانبهاي آثار و وجودبهمان است عربي ادب و اسالمي علوم بلوغ دوره كه همانطور قرن اين

ظهور عصر و فارسي ادب عهد بارآورترين و مهمترين هم نحو . نواحي در ايرانست شرقي نواحي در فصيح و بزرگ گويندگان

مسته و قابوس مانند گويندگاني چه اگر ايران ديگر ) و) رازي منطقي و رازي بندار و زبان طبري شاعر مرد

قرن اوايل تا آنان از بعضي و آمده پديد رازي غضائرييييي يي ي ي ايشانيييي ييي ييي واهميت آنان عده ليكن پنجمنيززيستهوشاعريكردهاندماوراءالنهر و خراسان شاعران همپايه آنانرا بتوانيم كه نيست بدرجتي

. بدانيم سامانيان فرمانروايي حوزه يعني --< توجه بويي و ساماني عصر چهارم، قرن

پارسي بزبان سامانيان

نسل كه ايرانست اصيل خاندانهاي از يكي ساماني خاندان . شاهان ميرسيد ساساني مشهور سردار چوبين ببهرام آن

و ملي مراسم بزرگداشت و ميهن احترام در خاندان اينزبان ترويج در الخصوص علي و ايران قديم سنن احياء

در نظر باين و ميبردند بكار را كوشش اعلي حد پارسيييييي ي ييييييي ييييي ي يييي ييي ي فرويي را تشويقشاعرانونويسندگانومترجماننكتهيي

ممكن و شده مدروس پهلوي دمنه و كليله كه ديدند چون rمثال نميگذاشتندبدست كه آن عربي ترجمه از دارند بدان كه رغبتي اثر بر ايران مردم است

تازي از آن بترجمه كنند، استفاده بود گرفته صورت مقفع پسر عبداللهساماني احمد بن نصر سلطنت عهد در كار اين و دادند فرمان پارسي بنثر

( 331ـ 301) بلعمي، ابوالفضل او وزير بهمت سپس و شد انجام هجريكتاب دو چون يا و آورد، در پارسي بنظم نثر از آنرا مشهور شاعر رودكي

بسال ) متوفي الطبري جرير بن محمد و( 310مشهور الرسل تاريخ يعنيابوصالح يافت، شهرت خراسان در او القرآن تفسير البيان جامع و الملوك

ساماني ) نوح بن ( 366ـ350منصور خود وزير بهمت را نخستين هجرياز گروهي بدست را دومين و بلعمي محمد ابوالفضل بن محمد ابوعلي

ذخاير ار و دست در اكنون ترجمه دو هر اين و درآورد بپارسي فقيهان. است پارسي ادب گرانبهاي

چهارم قرن در پارسي نثر

Page 8: ادبيلت باستان

ي ييي يييي يييي يي يييي يييي ييييييي نثرپارسيايندورهتنهاازهمينآثارگرانبهابهرهمندييي ييييآنها از برخي كه آمده بوجود عهد درين نيز ديگري متعدد آثار بلكه نبود

. است آنجمله از و باقي هنوزحاوي 1 كه بلخي ابوالمؤيد از البلدان عجايب يا البحر و البر عجائب كتاب ـ

. ايرانست خاصه مختلف بنواحي راجع ذيقيمتي اطالعاتنيست 2 معلوم آن مؤلف كه المغرب الي المشرق من العالم حدود كتاب ـ

بسال آن تأليف شده ذكر آن مقدمه در چنانكه صورت 372ولي هجري . است گرفته

موفق 3 ابومنصر از االدويه حقايق عن االبنية كتاب ـي يي ييي شاعريييي يي ييييي طوسي اسدي بخط آن از هرويدرداروشناسيكهنسخهيي

. است موجودمحمد 4 از الملوك و الرسل تاريخ يعني آن اصل كه طبري تاريخ ترجمه ـ

نوح بن منصور ابوصالح بفرمان آن ترجمه و است الطبري جرير ابنبسال بلعمي محمد ابوالفضل بن محمد علي ابو او وزير با 352بدست

. است گرفته صورت ديگر منابع از استفاداتي و اضافاتمعروف 5 الطبري جرير بن محمد البيان جامع از طبري تفسير ترجمه ـ

فقهاي از گروهي بدست و نوح بن منصور صالح ابو بامر كه كبير بتفسير . شد انجام ماوراءالنهر و خراسان

6 . كه مقدمه اين ابومنصورالمعمري از ابومنصوري شاهنامه مقدمه ـمنصور ابو شاهنامه بر آمد خواهد كه شرحي بر بنا است دست در اكنون

. است شده نوشته خراسان سپهساالر عبدالرزاق بن محمدفصل شش رساله دو معروف دانشمند الطبري الحاسب ايوب بن محمد از

كالم در المحجوب كشف بنام ديگري كتاب و است دست در استخراج وشده ترجمه عربي اصل از گويا كه باقيست سگزي يعقوب ابو از اسمعيليه . شمرد هجري پنجم قرن اوايل آثار از آنرا بايد صورت اين در و باشدملي داستانهاي و ايران تاريخ تدوين يكي ساماني دوره مهم خصايص از

. شعوبيه عقايد و افكار دنباله هنوز چهارم قرن در پارسي بزبان استسرودن مايه عربي ادبيات در كه نحو بهمان روحيه اين و بود باقي ايراني

و تاريخ ذكر در كتاب تأليف و ايرانيان وسيله به وطني اشعار از بسياريتأليف باعث نيز پارسي زبان در بود، شده تازيان مثالب و ايرانيان مفاخر

چهارم قرن در كتب اين گرديد گذشتگان مفاخر ذكر و كتب بسياريكه بود پهلوانان مفصل داستانهاي يا قديم ايران مشروح تاريخهاي rمعموال

تأليف و تهيه بعربي پهلوي از منقول مأخذ يا پهلوي كهن بمأخذ توجه با : تاريخ از عظيم كتابي كه بلخي ابوالمؤيد شاهنامه است آنجمله از و شده

شاهنامه بودـ تازيان غلبه تا اسالم از پيش ايران قهرماني داستانهاي وسال در كه ابومنصوري شاهنامه ـ بلخي علي ابو 346ابو بفرمان هجري

خراسان، سپهساالر طوسي عبدالرزاق بن محمد منصوراتفاق لحاظ از و شده گردآوري دهقانان از تن چند بوسيله

قرن منثور شاهنامه بهترين rظاهرا مطالب نظم و مأخذ . وزير المعمري، منصور ابو كتاب اين بر بوده جهارم

يي يييي يي ييي يييييي باقييييييي اكنون كه نگاشته ابومنصورمحمدبنعبدالرزاقمقدمهيي . كتاب اين از كه شاعري نخستين است پارسي نثر معتبر و گرانبها آثار از و

استاد او از بعد و دقيقي كرد استفاده منظوم شاهنامه يك ايجاد براي . است فردوسي ابوالقاسم

لفظي صنايع از خالي و ساده بسيار چهارم قرن فارسي نثرسبك. به آن از بعد كه آثاري تمام و دوره اين نثر در بود

امثال ذكر و عربي مشكل لغات از اثري شد نوشته عهد اينآن نظاير و كالم آرايش بقصد تازي اشعار آوردن يا عرب

روش بر مبتني و طبيعي و روان است نثري بلكه نيست مشهودويييي يييي ي يي ابهام از خالي و روشن و كوتاه تكلمعموموباجملههاي

Page 9: ادبيلت باستان

عدمييييي. ييييي ييييي ي ييييي ييييي يييي و تعقيدتكرارافعالوآوردنافعالكاملبينقصازيييي يييييي الفاظ صراحت در سعي و اصل بر زائد توجهبمقدمهچينيهاي

. است دوره اين در فارسي نثر عمده خصايصچهارم --< قرن در فارسي شعر بويي و ساماني عصر چهارم، قرن

بهترين از يكي بايد را چهارم قرن فارسي، شعر جهت از اما . يعني هجري سوم قرن دوم نيمه در دانست فارسي زبان ادبي دورههاي

را خود حيات مراحل نخستين پارسي عروضي شعر كه اوان همان درنوابغ از يكي ميرفت پيش خيزان و افتان نوخاسته كودكي چون و ميپيمود

. ( م سمرقندي رودكي محمد جعفربن عبدالله ابو يعني فارسي ادب بزرگو( 329 گذراند قرن اين در را خود حيات اول قسمت تمام و يافت والدت

رسيد چهارم قرن آغاز به چون و گرديد فحل شاعري كه آنجا تا شد تربيت. نبود نظيري عجم و عرب در را او بلعمي ابوالفضل بقول كه يافت مرتبتي

بود زحماتي از رودكي استحصال دوره چهارم قرن اول سال نه و بيست. بود كشيده سوم قرن اواخر يعني خود حيات آغاز در كه

بيرون خود ساده و ابتدائي حالت از را فارسي شعر رودكيقبيل از شعر مختلف اقسام و مضامين انواع در آورد،

همه از و شد وارد ترانه و رباعي مثنوي، غزل، قصيده،استيييي ييييي ييييي ييي. ييييي يي ييييييي ي آنهاپيروزبيرونآمدبقوليكهمعقولترومقبولتر

) آن ) قبول كه ديگر بقولي و دفتر صد بيت هزار صد نزديكخود از شعر بيت هزار سيصد و ميليون يك مينمايد دشوار

. فارسي بنظم را دمنه و كليله كتاب گذاشت بيادگارهمييييييي عنصري كه لطيف غزلهاي ساخت، بزرگ درآورد،قصيدههاي

. شيرين،ييي يي يي ييييي يييي يييي سخني رودكي سرود خودرادربرابرآنهاعاجزمييافتكهنگي از اگر و دارد اشكال هرگونه از خالي و طبيعي و لطيف كالمي

ده گذشت نتيجه و طبيعي امري بما نسبت كه او لهجه و زباناندازه بهمان را او سخن بايد بگذريم است، مدت نيم و قرن

حال . بهر را سعدي و فردوسي سخن كه بدانيم سهل و سادهكرد نتوان خالفي امر اين در و است فارسي شعر پدر رودكي

استاد » را او وي از بعد شاعران كه جاست همين از و : . ييييي« ييي يي ي يي ييييي« ي »ي اوستي اشعار از شاعرانوسلطانشاعرانلقبدادهاند

است پند همه بسر سر نگري چون زمانه مرا داد آزادوار پندي زمانهاست آرزومند تو روز به كه كسا بسا نخوري غم تو تا گفت كسان نيك بروز

دربند پاي است ببند نه زبان كرا نگاه دار خويش خصم مرا گفت زمانهاست

ي ييي يييي يي يييي يي ييي يييي تاجهانبودازسرآدمفرازكسنبودازراهدانشبينيازيي يييي ييي يي يزبان گونه بهر را دانش راز زمان هر اندر بخرد مردمانبنگاشته همي اندر بسنگ تا داشتند گرامي و كردند گرد

است جوشن تو تن بر بد همه وز است روشن چراغ دل اندر دانش

افول فارسي ادب آسمان افق از رودكي نبوغ ستاره كه سال همان درحيات مطلع در پاي فردوسي يعني هنر و شعر ستاره درخشانترين ميكرد

( 329نهاد ) مرد آزاد اين شاعري دوره آغاز با ديد خواهيم چنانكه و هجري : رسيد بكمال پارسي شعر

! بزاد نوبر شد فوت شكوفه گر سخن ملك در كه بايد تهنيتدر هم ديگري شاعران او از بعد و رودكي حيات اواخر در

تربيت ماوراءالنهر و خراسان در و سامانيان دربارو ايشان كار پيشرفت باعث بدانان ساماني سالطين توجه و ميشدند

Page 10: ادبيلت باستان

شاعر و شعر كثرت حيث از چهارم قرن كه بحدي بود آنان نظاير فزوني . است بوده نظيري كم قرن

م ) بلخي حسين بن شهيد ابوالحسن رودكي معاصران مشاهير (325ازو بوده استاد پارسي و عربي شعر در كه خراسانست بزرگ متكلم و شاعر

. است داشته شهرت آيندگان ميان در او زيباي خط و لطيف غزلهايبخارائي محمد بن محمد ابوالحسين چهارم قرن بزرگ شاعران از ديگر

موسي بن محمد عبدالله ابو ديگر ـ است رودكي معاصر مرادي به معروف ) معاصر ) جرجاني معمري ابوزرعه ابوزراعه ديگر ـ رودكي معاصر فراالوي

و احمد بن نصر معاصر ربنجني عباس بن فضل ابوالعباس ديگر رودكي. م ) خسرواني محمد ابن طيب طاهر ابو ديگر ـ ساماني نصر بن ـ( 342نوح

نثر و نظم در كه چهارم قرن اول نيمه شاعران از بلخي ابوالمؤيد ديگرعبدالله ابو ديگر ـ ولوالجي صالح بن محمد عبدالله ابو ديگر ـ بود استاد

نوح ) بن عبدالملك معاصر بلخي معروفي حسن بن ديگر( 350ـ 343محمد ـبلخي ابوشكور ديگر ـ ترمدي منجيك به معروف محمد بن علي ابوالحسن

حدود در كه نامه آفرين منظومه ابيات 336ـ 333صاحب از و شده سروده . است آن مشهور

نهاد از تلخ است درختي دشمن كه مباد استواري برت دشمن بهورا مر دهي شيرين و چرب اگر گوهرا بود تلخش كه درختي

مزيد نخواهي شيرين و چرب ازو پديد آرد تلخت ميوه همانمخور هرگز زهرست كه بر گمان شكر بي يا گرايدونكه زدشمن

احمد بن محمد منصور ابو رودكي از بعد چهارم قرن مشهور بسيار شاعرسال ) حدود در مقتول فخرالدوله( 368دقيقي امير با معاصر كه است

صالح ابو سديد امير و محتاج آل از چغاني محمد بن احمد ابوالمظفر( ساماني نوح بن منصور( )365ـ 350منصور بن نوح ابوالقاسم رضي امير و

و( 387ـ 365 كرده آغاز ابومنصوري شاهنامه بنظم اخير پادشاه بامر و بوده. است سروده پيغامبر زردشت ظهور و گشتاسب سلطنت در بيت هزار

او و مانده بيادگار دقيقي از نيز غزلهايي و قطعات و قصائد اين، بر عالوهبيان و قصايد ساختن در قدرتش كه است ساماني عهد استاد شاعران از

: . اوست مشهور قطعات از بود زبانزد شهرياران مدايحزعفراني يكي ارغواني يكي را مملكت مر گيرند چيز بدو

يماني آبداده آهن دگر نبشته بر ملك زرنام يكيآسماني بايدش جنبشي يكي خيزد ملك وصلت بويه كرا

مهرباني همش كينه همش دلي گشاده دستي و سخنگوي زبانيژياني شير نه پرنده عقاب نگيرد را كاو شكاريست ملكت كهكاني زر دگر هندي تيغ يكي آرد اندر ببند را كاو است چيز دو

ارتواني پاي بستنش بدينار را او مر گرفتن بايد بشمشيركياني پشت و سرو تن نبايدش باشد دينار و شمشير و تخت كرا

رايگاني دهد كي مملكت فلك شجاعت و وجود آنجا بايد خرد

كرد درك نيز را غزنوي عهد از قسمتي كه ساماني دوره آخر مشهور شاعردر و مذهب شيعي مردي كه است مروزي كسائي ابواسحق مجدالدين . سال از بعد مدتي تا وي بود اندرز و بوعظ متمايل خود عمر در 391اواخر

را او و كرده درك را غزنوي محمود سلطان سلطنت دوره و بوده حيات قيد . است گفته ثنا

قرن در او زندگي بزرگ قسمت كه ساماني عهد آخر نامبردار شاعرابوالقاسم استاد گذشت پنجم قرن آغاز در آن از سالي چند و چهارم

ي يي 411ـ 329فردوسي) يييييي يي ييي ي ( ي و يييي شعر تاج هجريصاحبشاهنامهاستكهبياغراق . ابيات از است دري فارسي زبان فصاحت نمونه عاليترين و ايراني ادب

اوست:هور و كيوان بخش و اختر بلند زور داد او كه يزدان ز سپاسم

Page 11: ادبيلت باستان

اوي كردار و بآيين نيايش اوي سزاوار داند كه ستايشدارندگي و بزرگي نمايد بندگي يادمان دهد او مگر

مشكنيد او پيمان و بكوشيد زنيد بيزدان يكسر دست شمااوي نگارنده آسمانرا بلند اوي دارنده و اويست بخشنده كه

بكس او نازش يا منازيد رس فرياد اوست را ستمديدهنشيب آيد فرازنده پيش كه فريب اندر دل نهادن نيابد

هژبر شكارش بودي آنكه كجا بابر تاجش ميسود آنكه كجانكشت نيكي تخم جز آنكه خنك خشت و دارند خاك همه نهاني

افروختن خواهي همي جان اگر آموختن از مياساي زمانيآموختم بايستم چه هر همه ختم تو خرد وام كه گويي چو

آموزگار پيش بنشاندت كه روزگار كند بازي نغز يكيچندين شعر، انواع ساير و قطعات و قصائد بر عالوه ساماني دوره در

ابوشكور، نامه آفرين رودكي، دمنه و كليله قبيل از بزرگ منظومهفردوسي شاهنامه دقيقي، گشتاسبنامه مروزي، مسعودي شاهنامه

. شده سروده : و تازه مضامين سادگي، فصاحت، چهارم قرن فارسي شعر خصائص از

عالم بر منطبق طبيعي توصيفات تشبيهات، بودن بطبيعي توجه بكر،استعمال عدم متنوع، و بديع و تازه مطالب جستن در سعي خارج،

حتي و عربي مشكل كلمات از شعر بودن خالي شعر، در علمي اصطالحاتاوزان بودن كوتاه دري، كهنه لغات از بسياري حفظ عربي، لغات بودن كم

. است شعر بحور ودر را خواننده چهارم قرن كهنه لهجه با آشنايي كمترين

ييي ياوريييي يييييي ي يي عهد آن اشعار فهمزيباييوفصاحتمعجزهآساييي ييي يييي خواهدكردبزرگتريننمايندهشعرايندورهبيخالفييييي ييي. يييييييي ييييييي ي

ي ي ييييي يييي يي فصاحتييييي نشانه بهترين فردوسيوابياتغراياوبيترديدداشتن با تنها چهارم قرن كه بجايي تا است فارسي زبان

يييييي اصالحيي گونه هر منشاء و كند حكومت فارسي زبان بر شاهنامهميتواند . گردد متأخران تفريطهاي و افراطها از آن داشتن دور و زبان اين در

نوميدي و يأس اثر ميتوان بزحمت و بندرت چهارم قرن فارسي شعر درانديشه. و ملي غرور و روح نشاط از است پر دوره اين شعر يافت

نماي تمام آيينه آنرا بايد اينروي از و آزادمنشي، و خوشبيني و حساسيچنانكه هنوز كه روحي و انديشه يعني دانست ايراني واقعي انديشه و روح

. بود مانده جاي بر استوار و نشده ايراني غير عوامل مقهور بايد و سلجوقيان و غزنويان عصر ششم و پنجم قرن

ايران از خارج در فارسي زبان --< انتشار خوارزمشاهيان

قابل ششم و پنجم قرن فارسي زبان تاريخ در كه موضوعيخارج در است فارس زبان انتشار است مطالعه و مالحظه

از. تن دو پنجم قرن اوايل و چهارم قرن اواخر در ايراناو پسر و سبكتكين ناصرالدين يعني ايران فاتح پادشاهان

ييي يي دريييي يييييي ييييي ي فتوحاتي و يمينالدولهمحمودشروعبهپيشرفتهاو پادشاه دو اين عهد در و كردند سند واليت جانب

تحت هندوستان از پهناوري ناحيه بتدريج آنان جانشينانيي ييييي ييييي. ييي ييي ي حكاميي و عمال بتمام نزديك كه طينغزنويدرآمدميدانم اطاعتسال

جانب در آنانكه خواه و بودند ايران جانب در آنانكه خواه غزنوي سربازان ومتكلم و نژاد ايراني هندوستان، طرف در آنانكه خواه و بودند ايران

در آنان توقف سبب بهمين و بودند دري ادبيات به معتاد و ايراني بلهجاتدراراضي دري پارسي نشر باعث سامان آن بر حكمروايي و هندوستان

دري پارسي غزنوي دربار رسمي زبان كه خاصه گرديد غزنوي متصرفي . است بوده

Page 12: ادبيلت باستان

ييييي يي ييييي يييييي ييييييي يي ي ازيي يي يي جقهبرايرانچنانكهميدانيمدستهيي پسازتسلطسالدولت بنام كه را دولتي بنام كه را دولتي صغير آسياي تصرف با آنان

. دربار در آوردند بوجود سامان آن در است معروف صغير آسياي سالجقهو بود فارسي زبان سلجوقي دربارهاي همه مانند سلسله اين امراي

رواج دري فارسي زبان بتدريج شام در حتي ناحيه اين در سبب بهمينقرن اوايل و ششم قرن اواخر در كه كشيد بجايي كار اندك اندك و يافت

. گرديد فارسي ادبيات مراكز از يكي صغير آسياي هفتمواليات بساير خراسان از دري ادبيات نفوذ يعني جريان دو اين نتيجه در

پنجم قرن اواسط از ايران كشور از خارج در پارسي زبان رواج و ايرانپديد ماوراءالنهر و خراسان ناحيه از بيرون نويسنده و شاعر بسياري ببعد

فارسي ادب در عظيمي تنوع باعث ديد خواهيم چنانكه امر اين و آمدندگرديد.

پنجم قرن در فارسي زبان باب در كه مختصري مطالعه از بعددوره اين در نظم و نثر وضع بيان به اينك كرديم ششم و

: مبادرتميكنيميييييي ششم و پنجم قرن در فارسي نثر

بسيار ادوار از يكي فارسي نثر حيث از ششم و پنجم قرن . دنباله فارسي نثر تنها نه قرن دو اين در است ادبي مهم

شعر از بيش مراتب به بلكه كرد طي را چهارم قرن ترقياتآمد بوجود آن در مختلف آثار انواع و يافت تحول و ترقي

ادواريييييي يي ييي يييي ي يييي يييي ييييي از هيچيك چنانكهازحيثتنوعوتعددآثارمنثورميتوان . كرد مقايسه قرن دو اين با را ادبي

: اول داشت يكديگر از متمايز rكامال سبك دو قرن دو اين در فارسي نثرمصنوع سبك دوم و است بوده چهارم قرن ساده نثر دنباله كه ساده سبك

گفت خواهيم سخن آن به راجع اين از بعد .كه

ششم و پنجم قرن در فارسي شعر

شعر فارسي در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقي ادب فارسي در قرن چهارم برخوردار بود. سبكتكين ابن محمود الملة امين و الدولة يميمن دربار پنجم قرن آغاز در

سال) به :421متوفي م( ) محمود بن مسعود الدولة شهاب اثر( 432و بر واز بود، شده سبكتكين آل دولت نصيب هند غزوات از كه فراواني ثروت

مانند بزرگي و استاد شاعران وجود با و گرديد شاعران بزرگ مأمنهايبراي مهمي مركز رازي مسعودي و عسجدي و زينتي و فرخي و عنصري

. حسن ابوالقاسم استاد شد ساماني دربار ادبي سبك تكامل و ادامهسال) به متوفي دربار( 431عنصري كه است پنجم قرن آغاز بزرگ شاعر

. ( م سبكتكين ناصرالدين بن نصر برادرش و محمود( 412محمود پسران و . رقت و الفاظ دقت در وي بود آراسته او بوجود مسعود و محمد يعني

انديشي باريك و عبارات تلفيق در مهارت و كلمات تركيب حسن و معانيعصر در نو مطالب و مضامين بيان در دستي چيره و پردازي خيال ومشهور خود از بعد ادبي ادوار تمام در و سخن استادان سرآمد خويش

: اوست. معروف ابيات از استسرير گردون از سازي گر شدن خواهي سمر هم

كمر پروين از گربندي شدن خواهي سخن همسخن باشد قوي گردي سخن چون تا كن جهد

سمر باشد نكو گردي سمر چون تا بر رنج*

سير ستوده آن از و رسوم خجسته آن از آموزد مردي نامرد كه مدار عجبعنبر با نهاده بماند روز چند كه آنجامه عنبر بوي دهد گاه چند به

افسر آن نيابد جويد بالش كه سري دانش آن نيابد جويد رامش كه دلي

Page 13: ادبيلت باستان

بر بي و گردد تلخ و بيمزه و تباه قرار كرد و روان آب بدريا شد چوشكر طعم به و آيد فرود روح لطف به آيد فرود چون كرد سفر آنكه بعد ز

ظفر ملوك بر نه و مرد يابد ملك نه هرگز خاستن دير از و خفتن زود ز

: م ) سيستاني فرخي جولوغ بن علي استاد عنصري، معاصر ديگر شاعر429 . در( وي است شده شمرده بالغت ميدان شهسواران از نيز

سخن شيريني و زبان سادگي و عواطف رقت و لطيف تغزالتميان در سعدي به سرا قصيده شاعران ميان در را او كه است بدرجهيي

: . اوست شيواي سخنان از كرد ميتوان تشبيه غزلسرايانسود به و دينار به و بديدار نه است هنر و فضل به تو قدر و قيمت و شرف

زبان به وبه گفتن بد به خرد نشود بزرگ گشت هنر به و فضل به كه بزرگي هر

فالن و هماننهان تيغ هنر نگردد و كند نشود تيغ اندر بنيام بماند بسيار گرچه

بميان باشد افروخته و تيره نشود ميغ اندر ماه گردد نهان چشم از ورچهژيان شير شرف قالده و بند نبرد بود زنجير به چه گر بود شير هم شير

نتوان فكندن باز از بازي شرف بود بسته او كه ورچه بود باز هم باز *

زيان خلق نكند هرگز نكوكاري بر راه از برد بتوان بنكويي مردم دلقرآن از سرود و نيك از بد بدانند تا خداي داد بدان عقل و خرد را مردمان

بد و كردن توان دشوار نيك سخنيست وليكن كردد توان دو هر بد و نيكآسان سخت

و احسنت بود نيكو همه كني چه هر تا تن بر نهي رنج همي تودان نيكو زهاي

شدند تربيت ساماني عهد پايان در فرخي و عنصري يعني شاعر دو هر اينبود پيشين شعراي سبك دنباله كليات و اصول در كه كامل تازه سبك دو و

. آوردند بوجوددو آن حيات اواخر كه ديگر ذوق با جوان شاعر يك و شاعر دو اين سبك

منوچهري احمد بن قوص بن احمد ابوالنجم يعني بود كرده درك را استادسال ) به متوفي مشهور هاي مسمط و قصائد صاحب مدتها( 432دامغاني

اواخر در آنكه تا داشت تأثير فارسي شعر در ايشان از بعدييييي ي يي ي ي سخنييي يييي ي يي ييي ي سبك مانند قرنپنجمودرقرنششمبهسبكهايتازهاي

( سال حدود در متوفي سلمان بن سعد بن محمد( 515مسعود الشعرا امير و ( سال حدود در وفات معزي امير به معروف برهاني عبدالملك و( 520ابن

قصائد ديوان صاحب غزنوي سنائي آدم بن مجدود ابوالمجدوي يييييي ي سيرالعباد و التحقيق طرق و حديقةالحقيقة وغزلياتومنظومههاي

سال ) به متوفي )545غيره م( غرجستاني جبلي عبدالواسع و( 555وعلي و غزنوي ابراهيم سلطان معاصر سراي قصيده شاعر روني ابوالفرج ( ) : ( به متوفي ابيوردي انوري اسحق بن محمد يا علي اوحدالدين الخصوص

.583سال گرديد( منتهيشعر سبك به متمسك rمعموال كه ديگري شاعران ميان اين در

ييييي ي يييي ييي ييييي تايييي ي پنجم قرن تمام در دورهسامانيواويلعهدغزنويبودهانداواسط

: ييييي ي يي يييي ييي يييي يي ي يي ي ي قرنششمبهشاعرياشتغالداشتهاندوازآنجملهاندييي يداستان كه سلجوقي بيك طغرل معاصران از گرگاني اسعد فخرالدين

» سال» حدود در را رامين و نظم 446ويس به پهلوي زبان از هجري . درآورد فارسي

سال ) حدود در متوفي هروي ازرقي اسمعيل بن ابوبكر الدين از( 465زين . عنصري سبك پيروان از و ارسالن الب بن طغانشاه مداحان و معاصران

( سال به متوفي طوسي اسدي احمد بن علي منظومه( 465ابونصر صاحب

Page 14: ادبيلت باستان

. معروف مناظرات و فرس لغت كتاب و نامه گرشاسب مشهور حماسيسال ) به متوفي ناكوك يعقوب بن و( 471عطاء بزرگ سراي قصيده

. برزونامه حماسي منظومه صاحب ( سال از بعد وفات تبريزي قطران شاعران( 481ابومنصور قديمترين از

شاعران از خود سخن سبك در و سروده سخن دري لهجه به كه آذربايجاناين در و درآميخته لفظي صنايع با را روش آن و كرده پيروي ساماني عهد

. است يافته شهرت سبكخراساني، زمين حجت بلخي، قبادياني خسرو ناصربن ابومعين حكيم

سال) به و( 481متوفي نامه سعادت مثنويهاي و قصائد ديوان صاحبخوان و المسافرين زاد و الحكمتين جامع مشهور كتابهاي و نامه روشنايي

. ساماني دوره سبك به تام توجه شعر در وي سفرنامه و دين وجه و اخوانكرده توجه بيشتر ساماني عهد سبك به پنجم قرن شعراي تمام از و داشته

است. و دان رياضي نيشابوري خيام به معروف ابراهيم بن عمر ابوالفتح حكيم

ششم قرن اوايل و پنجم قرن اواخر در ايران مشهور طبيب و فيلسوفسال از پيش سالي چند نيشابور 530كه در او مدفن و درگذشت هجري

خود. عميق فلسفي افكار توانست كه آنست در بيشتر خيام اهميت استرا الفاظ جانب معني رعايت عين در و آورد در فصيح رباعيات قالب در را

معاني علو و رواني و فصاحت از بارزي نمونه او ابيات كه دارد نگاه چنان : اوست. مشهور رباعيات از باشد

بود خواهد اختران قران چرخ بر بود خواهد بيكران غصه كه باش خوشبود خواهد ديگران سراي ايوان زدن خواهند تو قالب ز كه خشتي

يي يي يي يي ي اينقافلهعمرعجبميگذرددريابشبيكهازطربميگذردييي ييييي ييي ييي يييييي ييييي يي ييي يي ييييي يييييي يي يييي ييي يي ييييي يي يي ي ساقيغمفردايحريفانچهخوريپيشآرپيالهراكهشبميگذردي

من نه و خواني تو نه معما حرف وين من نه و داني تو نه را ازل اسرارنه و توماني نه برافتد پرده چون تو و من گوي و گفت پرده پس از هست

من

سال ) به متوفي بخارايي عمعق الدين شهاب قصيده( 543اميرالشعراء . معروف سراي

سال ) به متوفي غزنوي مختاري محمد بن قصائد ( 544عثمان صاحب . شهريارنامه حماسي منظومه و مشهور

سخن شيرين سراي قصيده ترمدي صابر اسماعيل ابن الدين شهاب اديبسال) به (.546متوفي

طبع شوخ سراي قصيده سمرقندي سوزني علي بن محمد الدين شمسسال) به متوفي (.563استاد

و رسائل و قصائد ديوان صاحب وطواط عبدالجليل بن محمد رشيدالدينسال ) به متوفي السحر حدائق (.573كتاب

و ساماني عهد شعراي سبك دنباله همه برشمرديم كه اينانبا آنان آثار تفاوت تنها و گرفتند را غزنوي عهد آغاز

فارسي زبان در تدريج به كه بود تحولي باب از متقدمين . يي يي يي ييي ييي ي ي يي يي يييي ي ييي حاصلميشدومابهاختصاردرآنباببحثكردهايمييي

ششم قرن اوايل و پنجم قرن اواخر در فارسي شعر روش تغيير اين بنابرآنان خاتم كه گرفت صورت سبك صاحب شاعران از دسته يك وسيله به

. كهن استادان شيوه حفظ با كه آنست در انوري اهميت است بوده انوريعصر عمومي لهجه به و كرد رها را غزنوي دوره آغاز و ساماني دوره لهجه

قرن و چهارم قرن به نسبت عربي زبان با بسيار آميزش اثر بر كه خود . هر از بيش انوري اين بر عالوه گفت سخن بود، يافته فاحش تغييري پنجم

Page 15: ادبيلت باستان

از و برد بكار شعر در rعينا را فني و علمي اصطالحات خود بر مقدم شاعرشعري مضامين بيان براي فلسفي و رياضي علوم در خود وسيع اطالعات . انوري آورد ميان به فارسي شعر در نو سبكي طريق بدين و كرد استفاده

نيز كوتاه و معني پر قطعات و لطيف غزلهاي ساختن در قصيده بر عالوه : . ازوست دارد شهرت و مهارت

گشت دشت و كوه به كردي شب و روز بود ديوانه يكي ري حدود دردشت سوي از شهر طرف بر آمدي دوبار يك سالي به دي و تموز در

طشت زرينه اين بعد و قرب وقت است آماده كتان آنان اي گفتيهشت و هفت بگرما كتان و توزي چار سه درسرما سنجاب و قاقم

گشت چه برگي بي بود را ما كه ور شد چه بد نوايي با را شما گرگذشت هم ما بر و بگذشت شما بر نيستي رنج و هستي راحت

چه هر از كن كار يكي دو هر زين باشد تو كار جهان دو بهين كه خواهيبس دگر

كس گر زد نداني آنچه گير فايده يا را دگري بداني آنچه از ده فايده ياقرن اين پايان در الخصوص علي و بعد به ششم قرن اواسط از

. اين عمده علت آمد پديد فارسي شعر سبك در عظيم تغييرياست فارسي شعر انتقال گفتيم اين از پيش همچنانكه امركه فارس و آذربايجان و عراق شعراي به ايران مشرق از

يييي تازهي روشي معاني بيان در و مشرق ايرانيان لهجه از غير طبعاrلهجهايافكار. و عقايد و فكري اساليب جهت از كه تغييراتيست ديگر سبب دارند

. خاص سبكي يك هر كه سبك تغيير اين بزرگ پيشروان از بود آمده ميان به : برد نام بايد را ذيل شاعران انوري از بعد دارند، شعر در

ي ي يييي يي يي ييييي ييي ي اكابرييييييييي ييي از و اثيرالديناخسيكتيكهدراواخرقرنششمميزيسته . است داشته معارضه خاقاني با و بوده خود عهد بلغاي

( ) سال) به متوفي شرواني علي بن بديل الدين افضل صاحب( 595خاقانيتحفةالعراقين مثنوي و مشهور غزلهاي و مقطعات و ترجيعات و قصائد

تمام ميان از نو اوصاف و تشبيهات و تخيالت و بديع تركيبات در كهاز بعد مدتها او سبك و دارد خاصي امتياز ششم قرن دوم نيمه شاعران

: . اوست اشعار از است بوده مؤثر ايراني سرايان قصيده در وينيابي خاكپايي هر دست از جز خواهي جست وفا كيمياي اگر

نيابي كيميايي به خاك از پس زر كند مس ترا خاكپايي دمنيابي هوايي و آب خوشتر كزين زن آتشين آه دارو عنبرين نفس

نيابي آسيايي تيزتر كزين بگردان فطرت سنگ خرد آب بهنيابي كيايي ده خرد وراي باال شهر نه و زير ده هفت درين

نيابي چرايي و آب اينجاش كه همت رخش ده و شهر اين از ران بروننيابي سدرةالمنتهايي اين جز را دل كه شو خرد وراي بهمتنيابي عصايي استقامت جز به را دين ير كآن تو رجوع به بدل

نيابي گوايي راستگوتر دل ز اما دل آمد كژ حرف دو صورت بهنيابي مقتدايي راستش جز به آنگه اول كژست هم القلم و نون نه

نيابي قفايي بيني روي همه كعبه چو را كو ساز شاهدي دل زي يي يي يييي يي يي نيابييي يي يييي يييي ي صفايي يا چودلكعبهكرديسرهردوزانوكمازمروهيي

از ديگر يكي گنجوي نظامي به معروف يوسف بن الياس محمد ابوسال ) به متوفي است ششم قرن اواخر سبك صاحب (602يا 599شاعران

داراي فارسي ادبيات در خود معاصر شاعر هر از بيش كه . ييي ويييي ي ييي يي قصايد از غير او مشهور اثر نفوذواثرآشكارميباشد: مثنوي پنج مانده باقي آنها از كمي اكنون كه غزليات

پيكر هفت مجنون، و ليلي شيرين، و خسرو االسرار، مخزن . داستانسرايييي چه اگر است اسكندرنامه يابهرامنامه،

Page 16: ادبيلت باستان

نظامي ليكن است بوده معمول فارسي شعر در نظامي از پيشصحنه عهده از نحوي به و برده بكار مهارت چنان فن اين در

يييييي ييي ييي يي يي ييييي ي ييي وي تشبيهات بيان و سازيهاوتنسيقمطالبداستانهايريزهكاريپيشينيان آثار بر نسيان قلم كه كرده تازه متنوع مضامين و استعارات

بوده تقليد مورد داستانسرايي در وي روش قرن چند تا ازو بعد و كشيدهاست.

ي ي ييييي ييييي يي يي ييييي ييي ي دري يك هر كه شاعرانديگريهمدراواخرقرنششمميزيستهاندشرواني فلكي مانند داشتند تأثيري فارسي شعر تازه سبك تكميل

سال) به سال( ) 587متوفي به متوفي بيلقاني مجيرالدين شاگرد( 577وتعقيب و تقليد خاص مهارتي و قدرت با را خود استاد روش كه خاقاني

( سال به متوفي اصفهاني عبدالرزاق بن محمد الدين جمال و و( 588كردهسال ) به متوفي فاريابي محمد طاهربن در( 598ظهيرالدين دو هر كه

تلطيف و تكميل و ششم قرن اواخر سرايان قصيده سبك ساختن كامل . دارند بسيار سهم غزل

فلكي و نظامي و مجيرالدين و خاقاني و قطران از غيرآذربايجان در اوان همين در نيز ديگري شعراي

زبان پارسي سخنوران مشاهير از همگي كه ميزيستهاند : ييي ي يي يييي ييي قواميي گنجوي، مطرزي قوامي شمردهميشوندوازآنجملهاند

با شيرواني، ذوالفقار سيد شيرواني، عزالدين گنجوي، ابوالعالء گنجوي،پنجم قرن در پارسي شعر مهم مراكز از يكي آذربايجان شاعران اين وجود

. بود گرفته قرار عراق و خراسان رديف در و شده ششم وششم و پنجم قرن در فارسي شعر اختصاصات از پارهاي

الخصوص علي و ششم و پنجم قرن شعر در بايد كلي بطور كه مسائلي ازدر است محلي تأثيرات وجود يكي كرد ذكر بعد به پنجم قرن دوم نيمه از

. است خود مكالمه محيط از دري لهجه تجاوز نتيجه كه اشعارمسائل مانند مختلقي مباحث در است شاعر هر ورود ديگر

و هجو و مدح و غزل و وصف و اندرز و زهد و صوفيانه و فلسفي . در شاعرست هر مختلف اطالعات تأثير ديگر آنها نظاير

. يييي ييييي ييييييي ييي يي يي يي بودهيي آنان اشعاراوكهمسلماrنتيجهتعليماتمدرسهيي : يي اينهاستيييييي يي يييييي يي يي ييي خاقانيازمعايبيكهبرعنصريميگيرد

ي ي ييي يييي ييي ي ي ييي يي يي يي عنصريييييي يي نبودهاستچونمنگهنظمونثربزرگآيتوخردهدانعنصري جهان آفتاب نبود چونعش نثر و پروين چو نظم به

عنصري زبان يعرب سحبان نه نبود مفسر و دبير و اديبهمه هم واقع به و برخوردارست مزايا اين همه از خود كه است مدعي و

در طبي و رياضي و فلسفي و نجومي اطالعات اضافه به اطالعات اين . است بوده مؤثر معني تمام به شاعر آن اشعار

داشت وجود شعرا حوزه در شاعر يك قبول براي كه شرايطي . كه دارد شرحي باب اين در عروضي نظامي است بوده سنگين

: ييي يي يييي ييييييي نقلقسمتيازآنرابيفايدهنميبينيمييي ييدر»... و شباب عنفوان در كه اال نرسد درجه بدين شاعر اما

ياد متقدمان اشعار از بيت هزار بيست جواني روزگارو كند چشم پيش متأخران آثار از كلمه هزار ده و گيرد

ييييي ييي ييييي ي ييي يي يييي يي يي آمديييي در كه پيوستهدواويناستادانهميخواندويادهميگيردطرق تا است بوده وجه چه بر سخن دقايق و مضايق از ايشان شد بيرون و

او خرد صحيفه بر شعر هنر و عيب و شود مرتسم او طبع در شعر انواع و. كند ميل علو جانب به طبعش و دارد ترقي در روي سخنش تا گردد منقش

علم به روي گشت هموار سخنش و شد راسخ شعر نظم در طبع كرا هرالسرخي ابوالحسن استاد تصانيف گرد و بخواند عروض و آورد شعر

نقد و معاني نقد و القافيه، كنز و العروضين غاية چون گردد البهراميتا داند آن كه استادي بر بخواند علوم اين انواع و تراجم و سرقات و الفاظ

Page 17: ادبيلت باستان

چنانكه آيد پديد روزگار صحيفه در او اسم و شود سزاوار را استادي نام». كرديم ياد ايشان نامهاي كه استادان ديگر اساميييي يييي يي يييييي ييي يي ي گيردييييي يي فرا اينهامطالبيازادبياتبودكهشاعرميبايستيي يييي ييي. ييييي يي ييي ي برايي يي يي نيز وهبراينشرطعمدهيي ويامطالعهكندعال

در » بايد كه بود چنان آن و بودند قائل ششم قرن در شاعركه زيرا مستطرف رسوم اطراف در و باشد متنوع علوم انواع

يي يي يي يييي يييي بكاريييييي ي شعر در علمي هر چنانكهشعردرهرعلميبكارهميشودبه...« پنجم قرن اواسط از كه است سبب همين به و هميشود

علوم از اطالع دوره يك شعرا غالب اشعار فهم براي بعدي ي فهميييييي يي ييي يييي يي علوم آن از زماستوبياستعانت متداولآنعهدال

. ييي ي ييي ييي يييي ييي يي اشعاردشواروگاهغيرممكنميشودييچهارم قرن از ششم و پنجم قرن در شعر انواع در تنوع

. و رباعي و غزل و قصيده و مثنوي است بوده بيشتر اندكيوفور به عهد اين شعراي آثار در بند ترجيع و بند تركيب

آزمايييييي طبع انواع اين همه در داشتند سعي شعرا غالب و ديدهميشود . است ساخته ترجيعات تا مثنوي از را شعر نوع همه خاقاني rمثال كنند

و مدح از عبارتست تفاوت به اشعار اين مضامين و مطالبو علمي مسائل و تصوف و غزل و حكمت و زهد و وعظ و هجو

كمتر مسائل ساير به فلسفي و ديني تبليغات و داستانيتأثير تحت تنها خيام مانند ديگر برخي و داشتند توجه

يي يييي چنديييييي ي ييييييي ييي يا بدو ديگر برخي و القاآتوالهاماتفلسفيواقعميشدندشده باعث هم روي بر مطالب در تنوع اين و بودند متوجه مطلب و موضوع

به بهايي پر گنجينه مانند ششم و پنجم قرن فارسي اشعار كه است... كند جلب نوعي به را بيننده آن گوشه هر و باشد مزين گوناگون جواهر

--< هشتم و هفتم قرن در وادب علم عمومي وضع

هشتم و هفتم قرن تحوالت

نخستين موضوعي كه در زبان فارسي عهد مذكور بايد مورد توجه باشد، آنست كه با حمله مغول واز نثر و شعر rطبعا فارسي ادب و شعر حامي دربارهاي شدن برچيده

تنها و رفت بيرون حكومتي بزرگ مراكز و اصلي دربارهايتيمور حمله تا ايلخانان عهد از كه كوچكي دربارهاي در

و رواج كيفيت اين با و ماند باقي بود، موجود ايران درو رفت ميان از داشت وجود ادب و شعر بازار در كه رونقي

يك از امر اين البته و درباري تا يافت عمومي جنبه بيشتر: ييييي ي يي يييي يييي يي يييييي بودييي ي حيثسودمندوازبابتديگرتادرجهييزيانآور

و درباري ادبيات خشك قيود از شاعر كردن رها آن فايدهبرداشتن آن ضرر و است بوده ذوقي امور به او ساختن مشغول

ميان ادب و شعر عالم در شدن شاخص براي ادبي دشوار قيود . يي يييي يييييييي ييييي يييييي يي يييي شاعرانمتعدديكهداوطلبورودبدربارهابودهاندي

كهيي ييييي ييي ييي ييييييي يي ييييي مدحي قصيدههاي rدرنتيجهاينامرميبينيمكهاوال بهييييي يييي يييييي يي يي يي يييي و شد كم كمترديوانيراازآنخاليمييافتيم rقبال

داستانهاي و انگيز دل و لطيف شيواي غزلهاي آنها جايبيشتر پيش دوره از و يافت فزوني نسبت همين به عاشقانه

موضوعات. به ششم قرن اواسط از كه توجهي rثانيا شديافت بيشتر قوت عهد اين در بود شده پيدا شعر در عرفاني

ازي مولوي مثنوي rخصوصا آنها از برخي كه متعددي عرفاني ومنظومههاي . آمد وجود به پارسيست، شعر جاويدان شاهكارهاي

زبان در كه تغييري باب از عصر اين در بايد كه مهمي موضوع دومينورود باشد، توجه مورد است كرده توجه مورد است كرده ايجاد فارسي

Page 18: ادبيلت باستان

. و لغات اين ورود فارسي زبان در است مغولي تركي كلمات از بسياريحكومت و ايران در آنان متمادي توقف و مغول تسلط نتيجه در اصطالحات

. ادارات طريق از لغات اين غالب است طبيعي امري سرزمين، اين برايران در مغول تشكيالت و سلطنتي فرمانهاي و دولت كارگزاران و دولتي

و است آمده وجود به مردم با مغولي سربازان حشر راه از هم قسمتي و ( : جمعيت سلطنتي، شوراي قوريلتاي كلماتست اين جمله از

) ( ) ( ) ( )، شاهزاده نوين و نويان ، قانون ياسا ، غارت چپاول ، پادشاهزادگان) ( ) ( ) ( ، چاپار بريد، اوالغ ، خرج و جمع منشي بيتكچي ، رسول نماينده، ايلچي

) ( ) ( ) ( ) ( ، جمعي ابواب قرارگاه، يورت ، حمله يورش ، سپاه اردو ، چاپارخانه يام( ) ( ) ( ) ( ) رحلت،) كوچ ، هزار ده تومان ، مطيع ايل ، هجوم ايلغار ، پاسبان قراول) ( ) ( ) ( )، مهر تمغا ، ماليات وصول مأمور اينجور ، فرمان يرليغ ، عزيمت

) ( ) . (، مستمري انعام، پايزه ، كردن مجازات كردن تنبيه بياسارسانيدن ) ( ) اصطالحات) و كلمات بسياري و مشورت كنكاش كنكاج، سرور و بزرگ آقا

ديگر. --< نثر هشتم و هفتم قرن در وادب علم عمومي وضع

هشتم و هفتم قرن در فارسي

. علل از داشت بسيار رونق تيمور و چنگيز حمله بين دوره در فارسي نثرسياسي نفوذ اثر آخرين عهد آن در كه آنست امر اين عمده

و ادبي و علمي بزرگ مركزيت بغداد و رفت ميان از خلفابا ايرانيان رابطه و داد دست از را خود سياسي و ديني

پذيرفته را عربي زبان rغالبا كه اسالمي ديگر مللتأليفات كه كساني جز ديگر و شد مقطوع rتقريبا بودند

يي يييي دريي بحث طريقه و آماده اصطالحات به و مشكلعلميميكردنداحتياج بود شده فراهم عرب زبان در پيش از كه علمي مسائل

عربي زبان در تأليف به حاجتي نويسندگان باقي داشتند،يي بهييي پس اين از هم علمي معروف كتب از بسياري حتي و احساسنميكردند

گذشت بيشتر عباس بني انقراض زمان از چه هر و شد تأليف پارسي زباننثر به تأليف و شد معمول بيشتر فارسي زبان به علمي كتب نگارش

رونق بر آن جاي به و گرفت تفنن و دانش و علم اظهار جنبه زيادتر عربي . شد افزوده پارسي نثر رواج و

بسيار ياوري دوره اين در فارسي نثر رواج به كه موضوعياز اعم تاريخ در كه است مفصلي و متعدد تأليفات كرد

يا مغول تاريخ يا ايران عمومي تاريخ از اعم تاريخ . تماميييييي ييييي يي در تأليف است شده معين تواريخمحدودبهسلسلههاي

عموميت پس اين از فارسي زبان به ادبيات و علوم شعبو دوره اين نخستين سالهاي از اگر و يافت بسيارخواجه فعاليت و تأليف و تعليم حوزه مانند حوزههايي

به كه علمي فعال حوزه كمتر بگذريم، طوسي نصيرالدين . يي يي ييي زبانعربيتوجهداشتهباشد،مييابيميييي يييي يييي ييي

تحت تمام شدت با هفتم قرن سبك rخصوصا مغول دوره نثر سبك . آنست عمده علت است خوارزمشاهي دوره آخر نثر سبك تأثيريا كه بودند كساني دوره اين نويسندگي بزرگ پيشروان كه

قلم اهل زمره در مغول حمله از پيش هفتم قرن اوائل دريي يي يييي ييييي يي ي يي ي كسانييييي ييي يا و قرارداشتهوبهسبكآندورهمأنوسبودهاندسرمشق بعد و شده تربيت زمان آن نويسندگان زيردست كه

. ييييي ييي يييي سايرنويسندگانگرديدهاندياز كه است مصنوع نثر سبك دوره اين رايج سبك مهمترين

« » « » وصاف » و جويني ملك عطا و نسوي آن بزرگ دارندگان . يي« همينيييي در كه كرد فراموش نبايد ليكن الحضرةبودهاند

Page 19: ادبيلت باستان

ييي ي نشديييي يييييي ييي ي مقطوع فارسي نثر در دورهدنبالهروشسادهوبيتكلفآمديييي يي ييييي ييي يييي ي وجود به آن از خوبي بلكهبهتدريجقوتيافتونمونههاي

تاريخ و السلف تجارب و رشيدي التواريخ جامع و ناصري طبقات ماننددوره يك و زمان يك در ساده و مصنوع سبك دو هر اين و آن، جز و گزيده

دو بهر كتاب يك در حتي نويسنده يك كه افتاده اتفاق بسا و داشته وجودآن مقدمه در كه المعجم در رازي قيس شمس مانند است كرده توجه سبك

ساده روش كتاب خود در ليكن است برده بكار را متكلفي و مصنوع روش . دارد زيبايي

نورالدين معروفتر همه از كه داريم بزرگ نويسنده چند هفتم قرن آغاز دردر ) تأليف االلباب لباب معتبر هاي كتاب صاحب عوفي محمد بن محمد

سال سال( ) 618حدود حدود در تأليف الروايات لوامع و الحكايات جوامع و630 . شاعران( احوال شرح در كتابيست االلباب لباب است

دو در هفتم قرن اوايل تا فارسي شعر آغاز از فارسيگويالحكايات جوامع و دارد، متكلف و مصنوع نثري كه مجلد

اطالعات حاوي و تاريخي و ادبي حكايات شامل عظيم كتابيفصيح بسيار و روان و ساده نثر به كه است مهمي ذيقيمت

ييي ييي يييي يي يي. يييي يي ي ازيييي را خود كه نگاشتهشدهنويسندهاينكتابازكسانينيستدر غوريه مماليك دستگاه در را عمر اواخر و داده رهايي مغول حمله آتش

. است گذرانيده سند واليتبن محمد الدين شمس هفتم قرن اوايل نويسندگان از ديگر

اتابكان خدمت در خود عمر اواخر در كه است رازي قيس . ي يييي يي ي علومي در را العجم اشعار معايير في المعجم كتاب و سلغريبهسرميبرد

تأليف فارسي زبان به نقدالشعر و بديع و قافيه و عروض يعني شعري ( سال حدود در است تمام(. 630نموده به كتاب مقدمه در نويسنده سبك

. در المعجم اهميت است انگيز دل و ساده كتاب خود در ولي مصنوع معنيو شده نوشته ادبي علوم از يكدوره در كه فارسي كتب ميان از كه آنست

. است همه از قديمتر رسيده، ما دست بهنسوي محمد نورالدين مغول دوره اوايل مشهور نويسندگان از ديگر يكيفارسي به را المصدور نفثة كتاب كه است خوارزمشاه الدين جالل منشي

. المصدور نفثة نگاشت عربي به را منكبرني الدين جالل سيرة كتاب وسال به آنرا مؤلف كه زيباست و شاعرانه و مصنوع نثري در 632داراي

. م ) منكبرني الدين جالل و خود احوال شرح و نوشته ميافارقين (628شهرسال از . 627را است كرده بيان آن در

منهاج به معروف جوزجاني الدين سراج بن الدين منهاج و عمر ابو قاضيآنرا كه ناصريست طبقات كتاب صاحب هفتم قرن بزرگ نويسنده سراج

سال . 658به است عالم عمومي تاريخ كتاب اين برد پايان بهييييي يي يي يييي يي يي ي يييي ي يي بهيي يي راجع كه عاتذيقيمتي تاعصرمؤلفوخصوصاrازلحاظاطال

. كتاب اين نثر است فراوان ارزش داراي دارد مغوالن فجايع و تارتار حمله . است فارسي زبان خوب آثار جمله از و روان و سليس و استوار بسيار

به ) متوفي جويني محد الدين بهاء بن ملك عطا عالءالدين ذكر اينجا در. 681سال عطا( است الزم هفتم قرن معروف بسيار نويسنده

در و ديده rشخصا را مغوالن عهد وقايع از بزرگي قسمت ملككه كساني و موثقين از را باقي و داشته قرار آنها مسير

ي ييييي ييي ي ييي وييي ي جغرافيايي مشاهدات از يا و خودشاهدوناظروقايعبودهاندكتاب اطالعات اين مجموع از و آورده فراهم خود، دقيق تاريخي مطالعات

فتوحات و احوال و چنگيز ظهور شرح در مجلد سه در را جهانگشا مشهورو اسمعيليه قالع فتح و ايران مغولي حكام و خوارزمشاهان تاريخ در و ، او

. تاريخي اهميت از گذشته جهانگشا است كرده تأليف بغداد . كتاب اين روش است فارسي نثر زيباي و مشهور آثار از

از نويسنده نظير كم مهارت و استادي اثر بر ولي مصنوع

Page 20: ادبيلت باستان

. از rغالبا نويسنده است كنار بر فتور و سستي هرگونهقرآن آيات و عرب وامثال اخبار و عربي و فارسي اشعار

. استيييي ي كرده استفاده نيز علمي اصطالحات از كريموپارهييذكر در كه است شيرازي سعدي هفتم قرن نويسنده بزرگترين

اضافه به رساله چند سعدي از رفت خواهد سخن ازو نيز شعرا : يكي رسائل ازين است مانده باقي فارسي نثر به گلستان

ييي ي يييي ي ي يي يي يييي ي ييييييييي يي نصيحةالملوكاستكهبهنثريسادهوروانوبيتكلفييييي يي ي يي يي يي ي فصحايييي آثار يادآور كه نوشتهشدهوازفصاحتبدرجهييست

ي يي ييي يييي يي يي ييي ييي ي يي ي يي ي ديگريييي يي قديماست،رسالهديگراوبهنامعقلوعشقوورسالهييهمه از و شيخ مجالس نام به ديگري رساله و ملوك از يكي تربيت در

و نثر از مخلوط اجتماعي و تربيتي كتابيست كه گلستانست كتاب مهمترنثر. ميان سبك كه را خود مشهور و خاص روش سعدي كتاب اين در نظم

مخل كه آنجا تا لفظي صنايع از و برده بكار است مصنوع نثر و مرسل . است كرده استفاده نباشد فصاحت

عبدالله الدين شهاب الحضرة وصاف زمان آن ديگر معروف نويسندگان ازسال در كه نيمه 663است تا و است يافته والدت شيراز در

يي وييي ييي يي تجزيةاالمصار نام به را خود كتاب و است اولقرنهشتمميزيستهسال در كه 712تجزيةاالعصار است همان اين و رسانيد اتمام به

. » حيث » از وصاف تاريخ كتاب دارد شهرت وصاف تاريخ بهيي ي يييي ييييي يييي نقادانيي ايراد مورد باب اين از و تصنعوتكلفدارايجنبهمبالغهآميز

. وقايع حاوي و جويني جهانگشاي تارخ بر است ذيلي كتاب اين است سخن . كتاب آن از بعد ايلخانان دوره

( الله فضل مدتها( 718ـ645رشيدالدين كه ايلخانان دوره دانشمند وزيرو بزرگ كتاب داشت را بهادرخان ابوسعيد و اولجايتو و غازان وزارتكه مجلد هفت در التواريخ جامع نام به دارد عمومي تاريخ در مشهوري

به و است روان و ساده نثري داراي و مغول عهد تاريخي كتاب معتبرترين. 710سال ديگري آثار الله فضل رشيدالدين از كتاب اين از غير يافت پايان

مسائل حاوي قسمت چهار و بيست در االثار و االحياء مانند باقيست . ديگر غيره و سازي كشتي و معماري و فالحت علم مانند علمي مختلف

. ديگر رساله و كتاب چند و است شده طبع كه منشآت مجموعهبيضاوي ناصرالدين قاضي هفتم قرن مشهور نويسندگان از ديگر يكي

. سال به را خود التواريخ نظام كتاب وي است قرن آن بزرگ 674دانشمندسال حدود تا مطالبي آن از بعد و كرده تأليف افزوده 694تأليف آن بر

ييي . ييي يييي ي ي خلقتيي ابتداي از عمومي تاريخ از استاينكتابشاملخالصهيياست.

منشي يزدي الدين منتجب ناصرالدين روزگار اين نويسندگان از ديگرقراختائيان تاريخ در العليا للحضرة العلي سمط مؤلف كرمان قراختائيان

كه االعلي للموقف عقدالعلي كتاب از تقليد به آنرا نويسنده كه استسال به دارد مصنوع . 716نثري است نوشته

كه است السلف تجارب كتاب نويسنده نخجواني سنجر بن هندوشاه ديگرسال به فصيح و روان و ساده نثري شده 724به نوشته وزراء تاريخ در

است. . م ) قزويني حسيني الله فضل الدين شرف و( 740ديگر شاعر و اديب

آثار في المعجم نام به او كتاب كه است معروف نويسندهدريييي ييييي يي كه است فارسي مصنوع نثر مشهور ملوكالعجمازنمونههاي

. ندارد تاريخي ارزش هيچ ليكن شده نوشته قديم ايران تاريخقزويني مستوفي حمدالله هشتم قرن اوايل معروف مورخان از ديگر

در اولي كه است القلوب نزهة كتاب و گزيده تاريخ مشهور كتاب صاحب . از دارد روان و ساده نثري دو هر و جغرافياست در ثانوي و تاريخ

الدين نجم شيخ نخست مشهورتر همه از عهد اين متصوف نويسندگان

Page 21: ادبيلت باستان

. م ) رازي محمد بن عبدالله هفتم( 665ابوبكر قرن متصوفه مشاهير از . دارد. بليغ نثري كه است العباد مرصاد او مشهور كتاب است

باز را او نام كه است بلخي مولوي محمد الدين جالل ديگر . مانند نيز نثر در سخن نيكو بزرگ صوفي اين آورد خواهيممباحث در مقاصد بيان و صراحت و سادگي جوياي خود شعر

ي يي يي ييي يي يي وييي اخبار و امثال ايراد با و مفصلياستكهدرپيشميگيردآنها عهده از نيكي به تعريض و تصريح به آيات و احاديث

سخنيي ييييي. ييييي يي ييييي يييي ييييي ييي ي » مبيزاربودوميگفت برميآيدمولويازآرايشكال » ييي ييييي يييييي يييييي آثاريي ييي يي از ، راچونبسيارآرايشميكنندفراموشميشود

. مكتوباتستييييي يي يييي مجالس، منثوراوكتابفيهمافيه،العارفين مناقب كتاب صاحب افالكي احمد الدين شمس ديگر

و رسانيده پايان به هشتم قرن اواسط در آنرا كه است . ييييي استيي آورده آن در او خاندان و مولوي به راجع عاتذيقيميتي اطال

در كتبي نوشتن به هشتم و هفتم قرن در كه نويسندگاني ازي يييييي ييي يييي يي يييي يييي خواجهيي نخست مسائلعلميبهزبانفارسيمبادرتكردهاند

( طوسي حسن بن محمد بن محمد بسيار( 672ـ 597نصيرالدين دانشمند . يكي فارسي به او مهم تأليفات از است هفتم قرن آغاز بزرگ و معروف

ديگر و عروض علم در االشعار معيار ديگر منطق، در االقتباس اساس ) در ) االشراق اوصاف ديگر و اخالق علم عملي حكمت در ناصري اخالق

. است شده نوشته مطلوبي و روان و ساده نثر به همه كه است تصوف . م ) افضل بابا به معروف كاشاني حسن بن محمد الدين افضل (707ديگر

. فلسفي مشهور رساالت از دارد ساده و فصيح بسيار نثري كهپيرايه: و ساز نامه، انجام ره الكمال، مدارج اوست

ييي ييييي) يييي ييييييي يي كتابي عربي ترجمه از شاهانپرمايه،رسالةتفاحهترجمهييست . ) غيره و نامه جاودان نامه، عرض ، ارسطو به منسوب التفاحة

شيرازي ) مسعود بن محمود الدين قطب عالمه شارح( 710ـ 634ديگرنجوم و رياضيات و فلسفه و طب در كه است القانون كتاب معروف

. دائرة حكم كه است درةالتاج كتاب او فارسي اثر مهمترين داشت براعت. دارد فلسفي علوم در را المعارفي

--< شعر هشتم و هفتم قرن در وادب علم عمومي وضع هشتم و هفتم قرن در فارسي

و بدبيني از پيش از بيش شدتي با دوره اين در فارسي شعردعوت و جهان ناپايداري و روزگار اوضاع از ناخشنودي

. علت مشحونست افكار اين نظاير و زهد و دنيا ترك به خلقييي حملهيي يي يي با كه دشواريست و سخت وضع آن و آنهمآشكارميباشد

با و آنان دوره عمال ظلم و جور با و شده آغاز مغولازييييييييي ي بعد فترت دوره در اوضاع خونريزيهاوبيثباتي

با را ايران اجتماعي محيط و يافته ادامه ايلخانان . مورث وضع همين بود ساخته مقرون شرايطي دشوارترين

تند خياالت و ديني مسائل به شعرا غالب شديد توجهييي ي يييييي ي ييييي وي باريك تصورات نتيجه در و صوفيانهودرويشانهوگوشهگيري

. است شده نيز دقيقاخالقي مفاسد از بسياري انتشار اثر بر مغول عصر در

. اين از پيش البته يافت رواج شدت به اجتماعي انتقاداتدر خاصه شعرا اشعار در انتقادات قبيل اين از تاريخ

مفاسد بعضي رواج و تركان تسلط اثر بر كه ششم قرن شعراييييي ي يييييي ييي يي يي ييييي عهديي ييي در ولي ازاوضاعناراضيبودند،نيزمشاهدهميشود

يافت بيشتري رواج اجتماعي مفاسد كه نسبت همان به مغول . از شد تر سخت و شديدتر انتقادات اين هم درجه همان به

Page 22: ادبيلت باستان

در و گلستان خاصه سعدي آثار در سخت انتقادات اينآثار و حافظ رغزلهاي د و اوحدي جم جام در و او هزلياتييي يييي يييي يييي يي آثاري مهمتر آنها همه از و شعرايديگربسيارديدهميشود

» قزويني » ذاكاني عبيد هوشيار ذوق خوش نويسنده و شاعرانتقادي مسائل حاوي rنثرا و rنظما او آثار كه است

كرده بيان شيرين و دلچسب بسيار ادبي لهجه با كه تنديستفارسي نويسندگان و شاعران همه از سبقت گوي باب اين در و. يييي يي ييي ي اويييي يييي يي بر مقدم ادوار از زبانبودهاستحقاrهمهيچدورهيي

وييي ييييي يي يييي يي يي زندگي عهد مانند درايرانبهنحويكهاوميخواستهاو اجتماعي انتقادات براي خوبي و شيريني بدان مضاميني نميتوانست

. سازد فراهمييي يي ييييي ييييي يي يي يي ييي يييي ي يي بهيي ي و درشعرقرنهفتموهشتمقصيدهبهتدريجمتروكميشد

. يي ييي يييي يييي يي يي يييييي ييي هماننسبتغزلهايعاشقانهلطيفجايآنراميگرفتيييي ييهمچنين و شد سروده زياد عرفاني نو داستاني منظومهايقصص و حكايات و اجتماعي افكار حاوي كه منظومهايي

) ( معمول دوره اين در سعدي بوستان مانند باشد كوتاهبه. rمعموال هشتم و هفتم قرن منظوم داستانهاي گرديد

يييي ي ي ي ييي ييييي ييي ي ييي يي ييي ي وييييي يي يي تقليدازنظاميشاعرمشهورپايانقرنششمساختهميشدخسرو امير دوره اين در نظامي مقلدان بزرگترين از . كردييييي ي يييييي يييييي يي ذكر دهلويوخواجويكرمانيراميتوان

قرن دوم نيمه سبك دنباله هشتم و هفتم قرن در شعر سبك . يي ييييي يييييي ييييي ي ي ي يي ييييي يي ي يي ي علتي حاrسبكعراقيناميدهميشود ششماستكهاكنوناصطال

دو اين در شعر مركز كه آنست مذكور سبك به قرن اين شاعران توجهعمومي لهجه كه است ايران جنوبي و مركزي نواحي قرن

. با است سازگارتر الذكر سابق سبك با نواحي اين استادانهمگر مجد مانند كساني دوره اين شعراي ميان در حال اين

به كه بودند بلخي مولوي و فريومدي يمين ابن و شيرازيييي ييييي يي يي ييي ييي يي يييي سبكي الخصوص علي و سبكخراسانيبيشتراظهارتمايلميكردند

دراوايل خراسان شاعران بروش تام نزديكي قصائدش و غزلها در مولوي . داشت ششم قرن

و سعدي ايران بزرگ شاعر دو با مغول دوره فارسي شعرييي درييييي ي و يافته والدت مغول حمله از پيش دو هر كه مولويشروعميشود

. بودند شده تربيت مغوالن دسترس از دور محيطحدود ) هفتم قرن اوايل در سعدي به شيرازي مصلح بن مشرف عبدالله ابو

606 ) سال به و يافت والدت شيراز در شهر 694يا 691هجري همان دردر را خود زندگي از بزرگي قسمت كه حالي در درگذشت، . ترديد بي وي بود گذرانده وانفس آفاق سير و دراز سفرهاي

است، فردوسي همرديف و فارسي زبان اول درجه شاعران ازعاشقانه لطيف عالي مضامين بيان و غزلسرايي در او قدرت

رواني در rغالبا كه روان و فصيح كالم در عارفانه گاه و . ي ييي يي يي ييييي يييي دري يي سعدي اين بر عالوه بود وفصاحتبهحداعجازميرسدبيسابقه

زباني با اخالقي قصص و امثال بيان و حكمت و اندرز و مواعظ ذكرربوده زبان فارسي گويندگان همه از سبقت گوي مؤثر و شيوا و شيرين

لفظي. صنايع از بعضي به توجه عين در كه هم او نثر استبسيار بلكه ذوق از دور تكلفات از خالي و روشن و ساده

بهترين رديف در را او است مطبوع و دلپسند و لطيفكتاب مدتها چنانكه است درآورده زبان فارسي نويسندگان

بوده ايران مكاتب و مدارس درسي كتب شمار در او گلستان . يييي ييي ي ي يي ييي ي ي يييي يي ي كهيي او آثار كليات استوهنوزهمسرمشقفصاحتشمردهميشود ) سعدي: ) يا بوستان و نثر گلستان و رساله چند و عرفاني مجالس حاوي

Page 23: ادبيلت باستان

مقطعات و ترجيعات و فارسي و عربي قصايد و مامعات و غزليات و نامه : ايرانيانست عام و خاص زبانزد و رسيده طبع به بارها هزلياتست و

: اوست شيواي غزلهاي ازعشق زندان به كه كسي مگر چندست سحر تا كه داند كه فراق شب

دربندستمانندست دوست باالي به سرو كدام گيرم بوستان راه دل غم از گرفتم

پيوندست هنوز را ما و شكستي بر كه گسل مهر يار به رساند كه من پيامعظيم هم آن و تو پاي خاك به نيست عزت طريق گفتن تو جان به قسم

سوگندستاست آرزومند ديدارت به ديده هنوز دل برگرفتن و پيمان شكستن با كه

پايت زير در كه خاك بجاي ماست چهره بساط كويت سر بر كه بياافكندست

بركندست صبر بنياد تو عشق بالي بنشاندست اميد بيخ تو روي خيالخداوند بر تو دست ز كه دستها چه سودا درين منم تنها نه رفته دست ز

استالوند كوه كه بين من دل بر و بيا نيست برگي كاه تو پيش كه يار فراق

است دوست ز سعدي كه برند گمان خلق ترسم و نماند آهم طاقت ضعف ز

خرسندست : ييي يي ييي اينابياتازبوستاناونقلميشودييي ييييي يي ييي

برخوري كزو اميدواري گر پروري كرم درخت تا االدهند احسان مقدار به منازل نهند ديوان كه فردا كه كن كرم

بيشتر منزلت حق بدرگاه پيشتر قدم سعي كه را يكيكار ناكرده مرد همي بترسد شرمسار و خائن پس باز يكي

نيست ناني و گرم چنين تنوري دست پشت گزد دندان به تا بهلناكاشتن تخم بود سستي كه برداشتن غله گه بداني

بلخي مولوي محمد الدين بهاء بن محمد الدين جالل سعدي عصر هم شاعررومي ) به بزرگ( 672ـ606معروف متفكران از و ادب عالم نوابغ از نيز

. در وي است رياضت و مجاهدت و تحقيق اهل و متصوفه مقتداي و جهانبيان در نظير كم قدرتي و فصيح لساني داراي و استاد پارسي نثر و نظم

) ( . و دفتر شش مثنوي بود ساده زبان به حكمي و عرفاني دشوار معانيمافيه فيه يعني منثور آثار همچنين و او رباعيات و قصايد و غزليات ديوان

. است مشهور وي مكتوبات و مجالس از قسمتي و : اوست غزلهاي از

دل احوال از غافل چرا كه سخنم شب همه و اينست من فكر روزهاخويشتنم

ننمائييي ييي يييييي ييييي ييي يي ييي يي ييي آخر ازكجاآمدهامآمدنمبهرچهبودبهكجاميروموطنم

از وي مراد است بوده چه يا مرا ساخت سبب چه كز عجب سخت ماندهامساختم اين

ي يييي كهييي يي يي يييي ييييي برآنم باز خود رخت جانكهازعالمعلويستيقينميدانمفكنم همانجا

ي ي يييي ييي مرغباغملكوتمنيمازعالمخاكدوسهروزيقفسيساختهاندييي ييي يييييي ييي يييييي ييي يي يبدنم از

بالي و پر كويش سر اميد به دوست بر تا كنم پرواز كه آنروز خوش ايبزنم

يي ي ي ييي ييييي يي يييييي ي يي ييي يي يي ييي اندرييي كيستدرگوشكهاوميشنودآوازمياكداميستسخنميكنددهنم

ي يي يييي يي يي يييي يييي كهييي نگويي جانست چه يا كيستدرديدهكهازديدهبرونمينگردپيرهنم منش

Page 24: ادبيلت باستان

نزنم دم نفسي نگيرم آرام يكدم ننمايي وره منزل مرا تحقيق به تادرشكنم بهم مستانه عربده سر از ابد زندان در تا بچشان وصلم ميوطنم در برد باز مرا آورد آنكه روم باز بخود كه اينجا نامدم بخود من

يي يييي دميي يييييي يي يي ي يكي بيدار و هشيارم كه تا تومپنداركهمنشعربخودميگويمنزنم

درشكنم بهم مردار قالب اين والله ننمايي بمن روي اگر تبريز شمس : اوست مثنوي از ابيات اين

ربيي ييي يييييي ييييي ييي لطف از ماند محروم ازخداخواهيمتوفيقادببيادبزد آفاق همه بر آتش بلكه بد داشت را خود نه تنها بيادب

يييي ي يي يي ي هميي يي يي يي ييي يي ي گستاخيست و هرچهبرتوآيدازظلماتوغمآنزبيباكياوستيي يي نامرد و شد مردان رهزن دوست راه در كند هركهبيباكي

او فر كشته به را شه بسي اي او پر� آمد طاوس دشمنمن صاف خون صياد آن ريخت من ناف كز آهوم آن من گفت

پوستين براي سربريدنش كمين كز صحرا روباه آن من اياستخوان براي از خونم ريخت پيلبان زخم كه پيلي آن من اي

من خون نخسبد كه نداند مي من مادون پي كشتستم آنكهكيست ضايع چنين كس من چون خون برويست فردا و امروز منست بر

باز سايه آن او سوي گردد باز دراز سايه افگند ديوار چه گرصدا را نداها آيد ما سوي ندا ما فعل و كوهست جهان اين

بگذريم مغول دوره آغاز بزرگ بسيار شاعر دو اين از وقتيچهارم،يي و سوم، و دوم درجه شاعران از ديگر بهعدهيي

. برسيم حافظ به عهد اين پايان در تا برميخوريمشهادت شربت ايران بزرگ شاعران از تن دو مغول حمله دار گيرو در

آور: نام سخن شيرين شاعر و تصوف بزرگ پيشواي نخست نوشيدندآورده او نام اين از پيش كه نيشابوري عطار ابراهيم بن محمد فريدالدين

عبدالرزاق بن محمد الدين جمال بن اسمعيل الدين كمال دوم و است شدهسال در كه مشهور سراي قصيده . 635اصفهاني چشم به وي شد كشته

سال به اصفهان در را مغول ديگر عام قتل باب 633خويش آن در و ديد: گفت چنين

گريد بد مردم تباه حال بر گريد خود وطن بر تا كه نيست كسي گريديي يي ي صد بر كه نيست يكي امروز بود شيون صد دو ديبرسرمردهيي

. رسيد قتل به مغولي دست به بعد سال دو خود و« اثيرالدين است خاقاني و انوري ششم قرن بزرگ مشهور شاعران از

» سال به كه همدانست اوماني از اوماني ديوان 665عبدالله و گذشت در . است دست در او قصايد

) مشهور ) گويندگان از اسفرنگي سيف يا اسفرنگ الدين سيف ديگرسال ) به متوفي خوب( 672ماوراءالنهر را خاقاني سبك خود قصايد در كه

. است كرده تقليد . ( : م جاجرمي بدرالدين غهد اين ديگر مشهور شعراي فخرالدين( 686از و

. م ) عراقي .688ابراهيمي ( م( همگر الدين مجد عبدالله( 686و الدين رضي و . ( م هروي .667امامي م( ) تبريزي الدين همام .714و ( م( قهستاني نزاري و

720 . ( م( راز گلشن صاحب بزرگ عارف شبستري محمود شيخ امير( 720و و. ( م دهلوي حسن الدين . 727نجم ( م( كرماني اوحدالدين اوحدي( 736و و

. م ) مقطعات( 738مراغهيي و قصايد صاحب جويني فريومدي يمين ابن و. م) . 769مشهور هستند(

از كه هم ديگري شاعر است، گذشته او نام كه دهلوي حسن امير از غيرزبان بزرگ گويندگان از و يافته تربيت هند در ولي بوده ايراني اصل

سيف امير بن خسرو امير او و است مشهور عهد اين در شده فارسي. م ) دهلوي محمود او( 725الدين مثنويهاي و غزلها و قصايد ديوان كه است

Page 25: ادبيلت باستان

. و ليلي خسرو، و شيرين النوار، مطلع مثنويهاي دارد فراوان شهرتنظامي گنج پنج از تقليد به او بهشت هشت اسكندري، آيينه مجنون،

. دارد نيز ديگري مثنويهاي اينها بر عالوه و شده ساختهكرماني علي بن محمود ابوالعطا الدين كمال دوره اين ديگر مشهور شاعر

. ( م خواجو به قوي( 753معروف دستي صاحب مثنوي و غزل در كه استيييي يييييي يي ييي يي يي ييييي يي يي بودهوخصوصاrدرآوردنمضامينعرفانيدرغزلچيرهدستيييي ي يي

در وي تقدم به خود حافظ و است حافظ پيشواي راه اين در و . خواجو از است معترف او سبك از پيروي و باب اين

ي ييييي ييي ييييي يي مثنويهاييبهتقليدنظاميماندهاستمانندروضهاالنوار،ييييييييي يي ييييي ييحماسي منظومه و همايون، و هماي نامه، گوهر نوروز، و گل نامه، كمال

. نامه سام . م ) قزويني زاكاني عبيد الدين او( 772نظام نام هم اين از پيش كه

. استيي ييي دوره اين آخر در آور نام گويندگان از راذكركردهايمشيرين زباني با اجتماع مفاسد بيان و انتقادي روش داشتن در او اهميت

. ظاهري سبك در و انشاء دروش در وي است شوخي و هزل طريق به و . وضع كسي هر از بهتر عبيد بوده سعدي روش متتبع بيشتر خود اشعار

محيطي و شناخته را خويش عهد اجتماعي و اخالقي نامطلوبمغول عمال و حكام جور و تاتار استيالي تأثير تحت كه را

و جهل و اوضاع ناپايداري و غارت قتلو و فتنه و آشوب وو فاسد غارتگر مشتي غلبه و زمامداران غالب ناداني . عبيد كليات است ساخته مجسم بود آمده وجود به نادان

. ييي آثاريييييي ي اين ميان در اوست منثور رساالت و زاكانيشاملمنظومههاگذشته آن از و است موجود غزليات و قصائد از جدي اشعار مقداري

فصل ده و االشراف اخالق رساالت و نامه عشاق و موش و گربه منظومه . شمرد او خوب آثار از بايد را پند صد و رساله و

الدين عالء بن سلمان الدين جمال عهد اين اواخر ديگر مشهور شاعر. ( م ساوجي و( 779محمد بود بغداد ايلكانان مداح كه است

ي ي يي يي يييي ييي يي ييي ي يييييي يي يي ديوانقصائدوغزلهاياومشهوراستواوراحقاrميتوانييييي يي . ييي اينييييي ي از گذشته وي دانست مغول دوره بزرگ آخرينشاعرقصيدهسراي

درآورده نظم به نيز را خورشيد و جمشيد و فراقنامه منظومه دو ديواناست.

ييي بزرگييييي ي شاعر آخرين بايد را او كه عصر اين در ايران آخرينشاعرنامآورشيرازي حافظ بهاءالدين بن محمد الدين شمس شمرد ايران اول درجه

. . 791م) اهميت( بود تيموري عهد اوايل با مصادف او حيات اواخر كه استدرهم نحوي به را عشقي و عرفاني مضامين توانست كه آنست در او

بوجود جديدي واحد سبك عاشقانه و عارفانه غزل سبك دو از كه آميزددر او بر مقدم شعراي مرهون بيشتر كار اين در او موفقيت البته و آورد

. است بوده كرماني خواجوي الخصوص علي هشتم قرن اواخر و اواسطصنايع به توجه با و زيبا الفاظ با را عارفانه و عاشقانه مضامين حافظمضامين rغالبا سخنوري در خود فراوان قدرت اثر بر و كرده بيان لفظي

. بازي در حدي به وي است گنجانيده كوتاه ابيات در را كثير معاني و عاليعالي خيلي معني و مضمون اگر او ابيات rغالبا كه است مقتدر كلمات با

. است مؤثر خواننده در باشد نداشته همو تازه rغالبا آورد خود اشعار در حافظ كه تركيباتي

نهايتيييي ي تركيبات اين ساختن در حافظ و است بديعوبيسابقهكمتر و است داده نشان را خود طبع لطف و ذوق كمال و قدرت

. يييي يي يي ييي ييي معانيي كرد مقايسه او با شاعريراازاينحيثميتوانبا چون ليكن نيست تازه چه اگر حافظ حكمي و عرفاني

آميخته او روحي شديد هيجانات با گاه و لطيف احساسات . از حافظ غزلهاي حال بهر است يافته خاط جالئي شده

Page 26: ادبيلت باستان

ويييييي فكر علو نمودارهاي عاليترين از و فارسي سخن بهتريننمونههايباز نورافشاني از هم ادوار تاريكترين در حتي كه ايرانيست نژاد طبع

. است نمانده: اوست شيواي غزلهاي از

يي ييي يي يي يي يييي يي ي زي داشت خود آنچه سالهادلطلبجامجمازماميكردبيگانهتمناميكرديييييي يييي

لب گمشدگان از طلب بود بيرون مكان و كون صدق كز گوهردرياميكرديييي

دور از و نميديدش او بود او با خدا احوال همه در بيدليخداياميكردييييي

حل نظر تأييد به كاو دوش بردم مغان پير بر خويش مشكلمعماميكرديييي

صدگونه آينه وندران دست به باده قرح خندان و خرم ديدمشي تماشاميكرديييي

اين كه آنروز گفت حكيم داد كي تو بين جهان جام اين گفتمگنبدميناميكرديييي يييي

ييييي ييي يي يديي ييي ي و عصا پيش سامري آنجا آنهمهشعبدهاعقلكهميكردي بيضاميكردييي

اسرار كه بود اين جرمش بلند سردار گشت كزو يار آن گفتهويداميكردييييي

اين از خاطره ورق بنهفت حقيقت ز را دلش غنچه چون آنكهي نكتهمحشيميكرديييي ييي

آنچه بكنند هم دگران فرمايد مدد باز ار القدس روح فيضييي مسيحاميكرديي

ي ييي يييي يي ييي يييي يي يي ييي يي دلييييي ي از گفتمشسلسلهزلفبتانازپيچيستگفتحافظگلهييييي شيداميكردي

تيموري عهد در فارسي زبان

ي يي ييي ييي يييي يييييي يييي رايييي يييي زبانفارسيدراينعهدممتددنبالهتحولپردامنهيييي يييي يييي ييي ييييي هميي يي ييي يي روي بر و كهازقرنهشتمآغازكردهبودادامهميداد

. يي بهانحطاطميگراييديي يييي : ايران در مغول حمله با تركي زبان rاوال كه بود آن انحطاط اين عمده علت

در ترك طوايف تغلب تتابع اثر بر و يافت بسيار رواجدر ) مردم ميان و نظامي و اداري دستگاههاي و دربارها

) براي بزرگي زيان مايه خود اين و شد شايع نواحي بعضزبان عهد اين ادب رجال از بعضي حتي و بود پارسي زباني ييييي عليشيريييي يي يي يييي يييي امير كه چنان تركيرابرزبانفارسيترجيحدادهاند

. كرد تأليف قصد همين به را اللغتين محاكمه كتاب نواييچنين: هم و عراق و خراسان در فارسي زبان مراكز rثانيا

از شعر نتيجه در و رفت ميان از ادب و شعر حامي دربارهايكه شد باعث امر همين و افتاد عامه دست به و شد دور درباربر كه قديم شاعران اطالعات وسعت و كالم قدرت و مهارت

. ي ييي يي يي يييي يييييي ي ي يي برودييي ييي ميان از تمتماديوودشواربهدستميآمد اثرتحصيالي يي ييييي يييي يييي ويييييي: يي شاعران مربي ثالثاrاستادانزبانفارسيكهميبايست

نثر و شعر كار نتيجه در و رفتند ميان از تدريج به باشند جديد نويسندگان. بود كم ادب فنون از آنان غالب بهره كه افتاد كساني دست به

مراحل در فارسي زبان كه شد باعث آنها قبيل از اموري و مسائل اينچندان افكار و زبان لحاظ از تيموري دوره نثر و شعر و كند سير انحطاط

. نباشد اعتماد و توجه مورد

Page 27: ادبيلت باستان

هجري( --< نثر 907 ـ 782 ) تيموري دوره نهم قرن تيموري عهد در فارسي

. دوره اين در داشت مساعدي وضع تيموري عهد در فارسي نثرrييي يي تقريبا هفتم و ششم قرن فني و صنعتي نثرازمبالغههاي

افراط به آنها در كه متكلف آثار كه چنان بود شده آزادي يي ييي يييي يي يييي يي ييي يييي يييي ي ويي ي بهصنايعتوجهشدهباشددرايندورهكمديدهميشود

. توجه است يافته نگارش بيشتر عادي ساده سبك به عهد آن آثار بالعكسو بود ملحوظ كمتر تيموري عهد منثور آثار در پارسي كهن لهجه به

استعمال مورد زمان عمومي تركيبات و لغات و اصطالحات استعمال . عهد متداول روش كه گفت بايد سبب همين به داشت بيشتري

. نكته اين منتهي است نثر در روان و ساده سبك تيموريتركي كلمات نفوذ زمان اين نثر در كه شود فراموش نبايد

كه داشت نظر در بايد را نكته اين نيز و است مشهودقوانين و قواعد بند بايد كه چنان دوره اين نويسندگان

ي يي يييي يييي دريي دقت عدم آثار نيز نسبت همين به و اصيلزبانفارسينبودهاند . است آشكار و اليح آنان آثار از درست مطالب و حقايق جوي و جست

در آن جاي به ليكن نيست زياد دوره اين مصنوع آثاركه جا هر موارد، اين نظاير و سرفصلها و كتب مقدمات

بزرگ رجال و اميران از يكي به را كتاب ميخواستندعناوين و القاب و رفته كار به بسيار تكلفات ميآمد،

از را مطلب اصل كه شده ذكر حدي به ابتكاري و ابداعي . تكلفات و بارد سجعهاي كتب بعضي در است برده ميان

يي ي يي يييي يييي يييي ييي ازيييييي يي يي ديگر مديدهميشودودرپارهيي ناوارددرتضاعيفكاليييي ي ييييي هميييي ي روي بر ليكن است مشهود آثارسادگيوروانيدلانگيزي

كالم در كه متانتي و استحكام از عهد، اين فارسي شعر درييي ييي يييي يييي يييي توجهيييي يي كه است آن مثل و قدمامشهودبودكمتراثريديدهميشود

چندان استوار سخنان آوردن در قديم استادان از پيروي و كهن سبكهاي به. نبود كس همه معمول و پسنديده

بدين نيست تنوع از دور رفته بكار تيموري دوره فارسي نثر در كه مطالبيتاريخ و علمي مسائل مانند مختلفي موضوعات در روزگار آن در كه معني

و ديني ديگر موضوعات و قرآن تفسير و احوال تراجم و روايات و قصص و. است دست در آثاري آن جز و اخالق و تصوف

قوت مغول عهد در كه علمي موضوعات در نويسي فارسي نهضتامر اين علت و داشت قوت چنان هم دوره اين در بود گرفته

يي ييي ييييي ييي ي يي يي يي يي ي نفوذيي يي و آناستكههرچهازسقوطبغدادبيشترميگذشتتأليفيييي ي يييييي يييي يي ييييي يييي به حاجت زبانوادبياتعربيدرايرانكمترميشد،

. يي يي ييي ي ييي كتبعلميبهزبانفارسيبيشترمحسوسميگرديدييي يييي يي يييي ييييكتبي ايجاد است مطالعه و توجه قابل تيموري عهد اواخر در كه موضوعي

. در rمخصوصا تركي زبان به كتب تدوين و تأليف نهضت است تركي زبان بهحسين سلطان تشويق به كه هرات ادبي حوزه در يعني عهد اين اواخر

. همين در كه چنان شد تقويت بود، شده ايجاد نوايي عليشير امير و بايقراالقلوب محبوب و اللغتين محاكمة و النفائس مجالس مثل كتابهايي دوره

چند و بابر ظهيرالدين از برنامه با و عليشير امير آثار از غيره و نشآت وشده پيدا نيز تركي اشعار سرودن در نهضت همين و شد نوشته ديگر اثر

. داريم عهد آن از ذواللسانين شاعر چند كه چنان بودغازاني شنب الدين نظام نخست دوره اين معتبر و معروف نويسندگان از

انشائي با را ظفرنامه كتاب كه است تيمور معاصر شامي نظام به معروف. نگاشت ترك كشورگشاي آن امر به ساده

سال ) به متوفي يزدي علي الدين شرف نام به ديگر استفاده( 858مورخ با

Page 28: ادبيلت باستان

انشاء با تيموري ظفرنامه به موسوم جديد كتابي شامي نظام كتاب ازسال به را خود كتاب و نگاشت بيشتر تطويل و اطناب و پايان 828بهتر به

برد.الله لطف بن عبدالله الدين شهاب عهد اين مشهور مورخان از ديگر

( » سال » به متوفي ابرو حافظ به زبدة( 833معروف معتبر كتاب صاحب . در التواريخ مجمع كتاب است سلطاني التواريخ مجمع كتاب و التواريخ

وقايع شامل آن سوم مجلد تا اول مجلد از كه شده نوشته مجلد چهاربهادرخان ابوسعيد سلطان مرگ از چهارم مجلد و مغول زمان تا تاريخي

وقايع تا ايلخاني پادشاه . 830آخرين از ابرو حافظ است هجرييييي ويييييي ييييي ي يييي ييييي ي اعتنا مورد او آثار و مورخانمعتمدوبزرگايرانشمردهميشود

. است بسيار توجه ) التواريخ ) مجمل مؤلف محمد الدين جالل بن احمد خوافي فصيحي ديگر

سال به را آن كه تقديم 849است تيمور پسر شاهخ به و برده پايان بهو شاعران از بسياري اسامي بر اشتمال باب از كتاب اين است كرده

. دارد بسيار اهميت انشاء سادگي و ادبي مسايل به توجه و دانشمندانسال ) به مقتول خوارزمي حسن بن حسين الدين كمال صاحب( 839ديگر

در مفصلي مقدمه با مثنوي شرح در زواهراالنوار و جواهراالسرار كتاب . است تصوف اصول و تاريخ

سال ) به متوفي اصفهاني تركه محمد بن علي صاين و( 836ديگر نويسندهاطالعات صاحب و متعدد تأليفات داراي مشهور دانشمند

شاهرخ سلطنت عهد به كه است نقلي و عقلي علوم در عميق . آثار جمله از است داشته بسيار شهرت و اهميت تيموري

ي يي ييي بنييييي يييي محمد النحل و الملل كتاب از معروففارسياويكيترجمهييستدر عالئيه تحفه ديگر و اسرارالصلوة كتاب ديگر و شهرستاني عبدالكريم

و معاد و مبداء رساله ديگر سنت، اهل اربعه مذاهب بنابر اسالم دين اصول . خود منشآت در وي كرد تأليف نيز تازي به كتاب چند اينها بر عالوه و غيره

. بود تصنع متوجهاست داشته شامخي مقام نيز شعر در كه عهد اين نويسندگان مشاهير ازاست پارسي نثر در معتبر و متعدد آثار صاحب جامي عبدالرحمن نورالدين

: سال به كه االنس نفحات كتاب اوست آثار جمله از در 883و و كرده تأليفاحوال شرح . 614آن بيشتر است آورده را صوفيه مشايخ از تن

كهييي يييي صوفيه مشايخ احوال شرح از اينكتابترجمهييستو بود كرده تقرير هروي زبان به انصاري عبدالله خواجهبنيي ييي محمد الصوفيه طبقات كتاب از بود آنخودترجمهييمطالبي مترجم دو هر اين و عربي به نيشابوري سلمي حسين

اصوليي يي ييييييي. ييييي ييييي بيان در مفصل نسمقدمهيي برآنافزودندنفحاتاال . و است فصيح و ساده كتاب اين در جامي نثر دارد تصوف

شمرده متصوفه آثار معتبرترين جمله از او كتاب بررويهماز. تقليد به كه بهارستانست كتاب جامي منثور آثار از ديگر ميشود

نواموز فرزند تدريس براي تا شد نوشته سعدي گلستانكتاب اين آخر در جامي هم سبب همين به و رود كار به مصنف

. است آورده زبان فارسي مشهور شاعر چندين از حالي شرحسي بر مشتمل است لوايح كتاب او فارسي آثار از ديگر

. را عرفان اصول از يك هر جامي عرفان اصول بيان در اليحهكردهيي را اختصار كمال رعايت خود مطالب بيان در و آورده دراليحهيي

شرح. در است اللمعات اشعة كتاب او عرفاني مشهور كتب از ديگر استعهد مشهور نويسنده و شاعر عراقي ابراهيم فخرالدين لمعات كتاب

. جامي اللمعات اشعة است فارسي به تصوف معتبر كتب از كه مغولنگارش ساده و استوار نثر به و لمعات مشكالت رفع در است نكاتي حاوي

. شرح و مولوي نامه ني شرح و ديني مسائل و ادبي علوم در است يافته

Page 29: ادبيلت باستان

زبان به رسائلي جامي نيز غيره و دهلوي خسرو امير اشعار از بعضي. دارد فارسي

اصفهاني حسيني علي بن علي الدين غياث عهد اين نويسندگان از ديگركه است جهان دانشنامه كتاب مؤلف و تيموري ابوسعيد سلطان معاصر

. است فارسي ساده نثر به طبيعي و الهي حكمت در كعتبري كتابي يي يييي يي ييي يي ي ييي رسائليي ييييي يي يييي دراينجابيمناسبنيستكهذكريازيكيازترجمههاي

موسوم آن عربي تلخيص از عهد همين در كه فارسي نثر به الصفا اخوان . از نسخي كه كتاب اين آيد ميان به است گرفته صورت الحكمة مجمل به

از و آمده در رواني فارسي به تيمور سلطنت عهد در است موجود آن. الصفاست اخوان رسائل تلخيصهاي بهترين جمله

اسحق بن عبدالرزاق الدين كمال دوره اين مشهور نويسندگان از ديگروقايع( 887ـ 816سمرقندي ) كه است السعدين مطلع معتبر كتاب مؤلف

مغول ) ايلخاني بهادر ابوسعيد سلطان عهد از را پايان( 736ـ 716ايران تاتيموري ) ابوسعيد سلطان سلطنت باب( 872ـ 855دوره از و است شامل

مورد بعدها و دارد بسيار اهميت ممتد دوره اين حوادث بر اشتمال. است گرفته قرار مورخان غالب استفاده

سمرقندي الدوله عالء بن دولتشاه تيموري دوره معروف نويسندگان ازسال) به حسين( 900يا 896متوفي سلطان نزديكان و نديمان از كه است

معروف كتاب نوايي عليشير امير او دانشمند وزير تشويق به و بوده بايقرا . لباب از بعد كه تذكره درين است نوشته را الشعرا تذكرة

شرح زبانست فارسي شعراي تذكره مهمترين عوفي االلباباز بسياري اضافه به شاعران از تن پنج و صد يك احوال

در مسائل اتقاق عدم و اشتباه ليكن آمده تاريخي اشاراتبدون موارد غالب در را نويسنده سخنان كه بدرجتيست آن

تحريرييييي يييي در شاه دولت روش داشت، باور تحقيقمجددنميتوان . ييي ي ييي يي استي لفظي سادهودورازپيرايههاي

مولف اسفزاري محمد الدين معين دوره اين مشهور نويسندگان از ديگرسال به را آن كه است هرات مدينة تاريخ في الجنات پايان 875روضات به

ذيقيمتي. اطالعات شامل كه جهت آن از هرات تاريخ بردسلطان دوره تا تيموري دوره حوادث و كرت آل ملوك به راجع

يييي ييييي يي يييييي ي يي بسياريي است رجال از حسينبايقراواشاراتمختلفبعدهيي . نثر در اسفزاري الدين معين روش است استفاده قابل

شغل به و مهارت نيز ترسل در او و است استوار و استادانه . تاريخ كتاب در اشت داشته اشتغال درباري رسائل انشاء

يي ي يي ييييي يييي ي ييي ييييي يي يي ازيييي يي يي هراتبهاشعارعدهييازاستادانتمثلشدهودرپارهييو اطناب طريق متصنع مترسالن روش به فصول مقدمات و توصيفات

. است گرديده اختيار لفظي صنايع آوردنبه مشهور محمود بن شاه خاوند بن محمد دوره اين مشهور بسيار مورخ

سلطان( 903ـ 838ميرخواند ) دربار در خاصه تيموري سالطين دوره در . در الصفا روضة نام به او كتاب است داشته بلند مقامي بايقرا حسين

. بر مير خواند الدين غياث او دختري نواده را هفتم مجلد است مجلد هفتپسر و بايقرا حسين سلطان دوره وقايع حاوي اخير مجلد اين و افزوده آن . از پيش تاريخ عمده وقايع حاوي الصفا روضة ميرزاست الزمان بديع او

حوادث از قسمتي و مؤلف، عهد تا است تفصيل به اسالمي دوره و اسالم ) و ) ساده آن نگارش روش و ، هفتم مجلد مؤلف فوت از بعد

تيموري عهد اواخر ادبي لهجه بر مبني و تكلف از خالينام. به ديگري كتاب كتاب اين از غير ميرخواند است

تا ايران و اسالم وزراء احوال شرح در دستورالوزراء . يييي زمانخودداردكهآنهمازكتبمعتبرشمردهميشوديييي ييي يييي يي يي يي يي ييي ييييي ي

سال ) به متوفي مير خواند الدين غياث يعني نويسنده همين زاده دختر

Page 30: ادبيلت باستان

941. وصفويست( تيموري دوره مشهور نويسندگان و مورخان جمله ازالسير جبيب كتاب نوشت الصفا روضة بر كه ذيلي از غير او مشهور كتاب

آن از بعد ما و صفوي اسماعيل شاه حيات پايان تا عمومي تاريخ در است . گفت خواهيم سخن آن به راجع هم

جمله از هم خود تيموري بزرگ پادشاه آخرين بايقرا حسين سلطانالعشاق مجالس نام به او كتاب و بوده ذواللسانين شاعران و نويسندگان

. سال در كتاب اين است متصوفه و شعرا بعض درباره اطالعاتي 908داراي . در مجلس شش و هفتاد و مقدمه يك بر است مشتمل و شده تأليف

در و شده بحث حقيقي عشق و مجازي عشق به راجع كتاب مقدمهو رفته سخن جامي تا ايشان احوال و عرفا و شعرا از مجالس

. ظهيرالدين است آمده مؤلف حال شرح كتاب پايان درالدين كمال به را كتاب اين تأليف برنامه بابردربا

سست كتاب اين او كه است گفته و داده نسبت گازرگاهي حسينيييي سلطاني ييييي يي يي يي يي يييي ي ي نام به است وبيمزهراكهپرازدروغوسخنانبيادبانه

. قبيل از مابقي و مصنوع آن آغاز در كتاب انشاء نوشت بايقرا حسين . تيموريست دوره سست و عادي انشاء

حسين الدين كمال تيموري آور نام نويسندگان و دانشمندان جمله ازسال ) به متوفي سبزواري كاشفي سكونت( 910واعظ هرات در كه است

تبحر. ادب و حكمت و نجوم و حديث و تفسير و فقه در وي داشتنقشبنديه سلسله پيروان از و تصوف اهل مشرب بر و داشت

آثار. داراي و كثيرالتأليف نويسندگان از مالحسين بود . كتاب يكي او آثار جمله از است گوناگون مسائل در متعدد

ي يي يييي يي جديديستييييي ي تهذيب و ترجمه انوارسهيلياستكهفيالواقع. دارد متكلف و مصنوع انشائي و دمنه و كليله كتاب از

روشي با كه روضةالشهداء ديگر و االنشاء مخزن ديگرسخن آن در ائمه و انبيا مصائب از مترسالنه و منشيانه

عزاي مجالس در صفويه دوره در كه است كتاب همين و رفتهييي يييييي خوانيي روضه مجلس را آنها سبب همين به و شهداخواندهميشد

تفسير. در است عليه مواهب او آثار از ديگر ناميدندسلطان نام به باب چهل در است محسني اخالق ديگر قرآن،

در التفسير جواره يا االسرار جواهر ديگر بايقرا، حسينفتوت ديگر است، عليه مواهب از مفصلتر كه قرآن تفسير

آداب و رسوم و تربيت طرز و عقايد شرح در سلطاني نامه ) زمره ) در اجتماعي لحاظ از كه جوانمردان فتيان مختلف دستههاي

. و نجوم در اختيارات ديگر است فارسي كتب معتبرترينلباب » لب كتاب و نجوم در رساله هفت شامل كاشفيه سبعه

رومي« الدين جالل موالنا مثنوي از اختصاريست كه مثنوي . » باز » اينها بر عالوه لبابست لب از اختصاري كه لب لب و

. يي ييي حسيننامبردهانديي ييي ييييي يي يي ييي يي همكتبديگريراازمالسال ) به متوفي واعظ علي فخرالدين يعني جسين مال از( 939پسر نيز

. او صفويست دوره آغاز و تيموري عهد آخر مشهور نويسندگان جملهعبيدالله خواجه مقامات شرح در الحيات عين رشحات نام به دارد كتابي

. بود تيموري دوره در نقشبنديه فرقه پيشروان معاريف از كه احراردواني ) صديقي اسعد بن محمد الدين نويسنده( 908ـ 830جالل و حكيم

. است نوشته عملي حكمت در كه است جاللي اخالق كتاب صاحب مشهوردر دواني و است االخالق مكارم في االشراق لوامع كتاب اين اصلي نام

طوسي نصيرالدين خواجه ناصري اخالق نفوذ تأثير تحت كتاب اين تأليف . است بوده

طريقت مؤسس و كردند ظهور تيموري عهد بتداي ا در كه حروفيه فرقهو رموز داراي كه آوردند پديد آثاري بود استرآبادي الله فضل آنان

Page 31: ادبيلت باستان

. مهمترين است مخصوص نگارش روش و ادبي لهجه و خاص اصطالحاتبر عالوه و استراباديست الله فضل اثر نامه جاويدان كتاب فرقه اين اثرو استوانامه و نامه هدايت و نامه عرش و نامه آدم مانند ديگري كتب آن

. كشف براي است دست در فرقه اين از هم نامه محبت و نامه كرسي. است موجود الحيات مفتاح به موسوم كتابي نامه جاويدان رموز

تيموري دوره شعر

و علم ابواب ساير و زبان مانند فارسي شعر عهد اين در. ييي يييي ييي ي ادبرونقيچنانكهبايدنداشتعلتعمدهاينبيرونقيييي ييييي يييي يي يييي يييي

ي دومييي و ادب و علم بازار كساد و زمان اوضاع نخستبيثبايت . چه اگر بود شناس سخن پرور شاعر شاهان و امرا بودن نادر

يييييييي ي يييي ي يييي يييييي افراديي يييي ي درميانشاهزادگانوامراورجالتيموريعدهييشاهرخ، مانند شاعرپرور و شاعر و دوست دانش و دانشمند

بايقرا حسين سلطان ابوسعيد، بيك، الغ ميرزا، بايسنقرداشتند وجود ديگر تن چند و نوايي عليشير امير او وزير و

شناس سخن مردم نه عهد آن امراء و رجال غالب ليكنحرمت ديده به سنجان سخن و سخنگويان به نه و بودهاند

يييي يي يي يي ييي ييي ي ييي ييي. يي درجهييييييي به مينگريستندتشويقيهمكهازاهلعلموادبميشدو امرا غالب دوره در اوضاع آرامي اين از گذشته و نبود پيشينيان تشويق

. بود اندك ذوقي مسائل به اشتغال براي آنان فرصت و كم سالطينمهمتريي يييي همه از تيموري دوره ادبي ازميانحوزههاي

در بايقرا حسين سلطان امارت دستگاه در كه حوزهييستي. يي ييي يييي ييي ي ويييي يي نويسنده و شاعر هراتتشكيلشددراينحوزهعدهيي

شاگرداني ترتيب به و آمده گرد موسيقيدان و نقاش و مورخييييي ييي يي يي يي يي ييي يي ييييي. ي يييي يي اشتغالجستهبودندسبكةاينويكههريكازايندستههايي

. است يافته امتداد صفوي دوره در كردند ايجاد خود كار درسلطان عهد در هرات هنري و ادبي و علمي حوزه رحقيقت د

يي يييي يي يييييي ييي ايرانيي معنوي و فكري محيط در حسينبايقرامنشاءتحولتازهيي . ماند غافل نبايد آن اهميت از كه گرديد

ي ييي ي يييييي ييي يي كهيي يييي ييي يييييي ييي ي درآغازعهدتيموريچندشاعروگويندهخوببسرميبردندبوده هشتم قرن اواخر گويندگان كار دنباله آنان روش

همه. پرداختند نظم كار به طبقه آن از بعد كه كساني استبود متفاوت پيشينيان روش با كه خاص و نو سبكي و لحن

ابداع و انديشه و سخن سبك تازگي آنان آثار از و داشتندعيب سلف استادان از تقليد حتي و اشت آشكار مضامين

: يييي استي گفته كاتبي كه چنان شمردهميشددرهم خيال آرد اوستادان اشعار ز گفتن بيت هنگام آنكو نباشد شاعر

محكميي بناش نبود نو خانه مانند سازند كهنه خشت از را او هرخانهييكهعمومي زبان به نزديك وافر حد به تيموري دوره شعر زبان

اختصاص كمتر دوره اين در شعر كه بود آن امر اين علت و شدو بو رائج عامه و مردم ميان در بيشتر و داشت دربارها به

نظر به الزم كمتر ادبي قيود به توجه امر همين نتيجه درو بود ضرور شعر رواج براي عامه قبول عكس بر و ميرسيدكه چنان بود بسيار عهد اين شاعران عدد سبب همين به گويا

نوشتهييي يي صفوي عهد اوايل در يا و روزگار آن در كه اگربهتذكرههاييمانند است، آمده آنها در تيموري دوره شاعران ذكر و شده

امير النفائس مجالس و سمرقندي شاه دولت تذكرةالشعراء ) ( ) و ) نامه لطائف آن فارسي ترجمه و تركي به نوايي عليشيرشود اسامي شود مراجعه صفوي، ميرزاي سام از سامي تذكره

ي ييييي يي يييي ييييي ييي ييي ييييي يي ي ويي حظهميگردد اساميعدهكثيريازشاعراندرآنهامال

Page 32: ادبيلت باستان

تشكيلييي يييي يييي را عهد آن گويندگان از اينگروهتنهادستهيينفوذ نتيجه شد خواهد ديده نيز صفويه عهد در كه چنان امر اين و ميدهند

. است بوده مختلف طبقات بين در آن وجود و عامه ميان در شعرشاعران از برخي كه بود باعث دوره اين در تركي زبان رواج

فارسي به اگر و كنند انتخاب شاعري براي را تركي زبان . يي جملهي از نمايند تفنن نيز تركي شعر به كاه شعرميگفتند

بيشتر و فارسي زبان به گاه كه عهد اين شاعران بزرگترينيي ) ساليي يييي يييي ي به متوفي نوايي عليشير امير (906بهزبانتركيشعرميساخته

پنج و غزل ديوان چهار كه بايقراست حسين سلطان وزير ) به ) الطير لسان مثنوي يك و نظامي خمسه روش به مثنوي

فارسي شعر چه اگر و دارد تركي به الطير منطق از تقليد« يييي ي »يييي يييي ي يي يييي ليكنيي ييي اسن همميسرودهودرفارسيفانيتخلصميكرده

. ي يي يي ييي يييي يي يي ناقدانسخناشعارفارسياورانستودهانديييييي ييعني مصنوع بنمونهاي گاه تيموري عهد فارسي شعر در

است شده توجه آنها در لفظي صنايع و تكلفات به كه اشعاريييي ي كاتبيييييييييييي ييييي يييي يي يي بازميخوريم،مانندبرخيازاشعارومنظومههاي

نويسندگان و شاعران از برخي توجه وجود با ليكن ترشزي،و شعر در روش اين كه كرد اذعان بايد متكلفان، طريقه به

و نويسندگان و بوده توجه مورد كمتر دوره اين نثرخود آثار و اشعار سادگي به عهد آن معروف گويندگان

. يي ييييي قهداشتهاندييي بيشترعالرواج چنان هم دوره اين شعر در عرفاني مسائل در ورودصوفيه اصطالحات از استفاده غزلها در rمخصوصا و داشت

و ولي الله نعمة شاه مانند شاعراني گاه و بود معموليييي ي ييييييي ي يييي يي ي همييي عرفاني نواروجاميبهسرودنمنظومههاي قاسماال

. ي دستميزدنديييييي ي يي يييييي ييي وييي حكايات متضمن كه منظومههايعاشقانهويامنظومههايي

اين در باشد اخالقي و حكمي مسائل در بحث و كوتاه قصصيي ييييي ي يي يييي ييي ي يي يييي ييي ييي كهييي يي عهدنسبةزيادبودودرغالباينمنظومههاسعيميشد

گاه و rعينا هم او داستانهاي حتي و شود تقليد نظامي از . ي ي يييييي يي ييي ييييي يييييي يي يي بامختصرتغييريدربعضموارددوبارهبهنظمدرميآمديي يييي

و توجه مورد زياد تيموري عهد در كه شعر انواع از ديگر . بيشتر چه هر عهد اين غزلهاي است غزل بوده شعرا عالقه

مضامين و افكار متضمن بيشتر شويم نزديك آن پايان به . ايرانيانيييي كه باشد توجهي امر اين علل از يكي شايد است دقيقميشده

و هشتم و هفتم قرن در كه متمادي غارتهاي و قتل و مغول حمله از پسمادي عوالم از و كرده پيدا معنوي امور به بود، داده رخ كشور اين در نهم

. به شعرا تدريج به كه گرديد باعث امر اين بودند گشته منصرف rاضطرارا را دراز و دور خياالت و شوند متوجه بيشتر دقيق و باريك خياالت و اوهام

از معني و لفظ مساوات جانب رعايت جاي به و بگنجانند كم الفاظ درنزديك خيال و وهم عالم در ورود و معني دقت به و دور ظواهر مراعات

شوند. مقدمات تيموري رعهد د كه گفت بايد معني اين به توجه با

و گرديد فراهم شد يمعروف هند سبك به بعد كه سبكي ظهور . آخرين گفت خواهيم سخن مذكور سبك درباره اين از بعد ما

ادبي حوزه رسانيد كمال به تيموري عهد در را روش اين كه حوزهييآن بنابر كه بود عليشير امير او وزير و بايقرا حسين سلطان عهد در هرات

. داشت تأثير صفوي دوره در مختلف جهات از گفتيم چهبين فترت دوره اواخر بازمانده كه تيموري عهد معروف شاعران ازخجندي كمال به معروف مسعود بن الدين كمال بوده تيمور و ايلخانان

Page 33: ادبيلت باستان

سال) به شعر( 808متوفي در و بوده استاد غزل در كه استحافظ»يييي« يييي خويش بزرگ معاصر از را خود و كمالتخلصميكرده

نيستيييي صادق دعوي اين در كه اين با و برترميشمردهاستو تلطيف در كه دانست كساني از بايد rمسلما را او ليكن

يي يييي ي معانيييييي ييي ي و غريب خياالت و داشتند تكميلغزلسهمعمدهوشايستهيي. است بسيار او غزلهاي در دقيق

متوفي ) تبريزي مغربي شيرين محمد مال كمال، عصر هم ديگر بزرگ شاعرسال و( 890به دارد شهرت او ترجيعات و غزلها كه است مشهور صوفي

ليكن وجود وحدت فكر الخصوص علي و عرفاني حقايق به به مشحونست. دانست بايد متوسط شاعري را او

ساليييي ) به متوفي بخاري عصمت به معروف بخارايي (829ديگرعصمةالله. قصايد و عاشقانه مشهور غزلهاي صاحب

سال ) به متوفي شيرازي ابواسحق اطعمه( 830ديگر بسحق به معروف . او. دانست بايد زبان فارسي نظير كم و مبتكر شاعران از را بسحق است

همين به و ساخت مقصور اطعمه و اغذيه انواع وصف به را خود اشعار . » و » بسحق رباعيات و قصائد و غزلها ديوان شد مشهور اطعمه به سبب

اطعمه از بسياري اسم و وصف بر اشتمال باب از او كنزاالشتهاي مثنوي . اين دارد اهميت داشت، وجود آنها در كه رسومي و پذيرايي مجالس و

و » مزعفر داستان نام به بسحق ديگر كوچك رساله چند چنين هم و اشعار » « » « » از« » نامه فرهنگ و بسحق خوابنامه و بغزا و برنج داستان و بغرا

. است پر شاعر عصر تا ايران طباخي كهنه اصطالحاتقرن در يزدي قاري محمود الدين نظام نام به ديگري شاعر

و پوششها باب در و كرده تعقيب را اطعمه بسحق روش نهمترتيب البسه ديوان نام به ديواني و سروده شعر پارچهها

. بر اشتمال باب از هم او ديوان است رسيده طبع به كه دادهيييي يي ييييي ييي يي نهميي قرن در گوناگون البسه و اساميبسياريازانواعپارچهها

. داد بسيار اهميتبه ) متوفي كرماني ولي الله نعمة سيد نهم قرن مشهور شاعران از ديگر

.834سال مثنوي( و قصيده و غزل شامل دارد متوسطيسال ) به متوفي انوار قاسم به معروف هارون بن نصير بن علي سيد ديگر

مقداري( 837 و مثنوي و غزل چند شامل او ديوان كه است معروف عارف . است تركي قطعه چند و گيالن واليتي لهجه به اشعار

به ) متوفي نيشابوري يا ترشيزي كاتبي عبدالله بن محمد موالنا ديگري.839سال دارد( شهرت او مصنوع مثنويهاي و قصايد كه است

ي ييييييييي ي ي ييييييي يي مثنويهايتجنيسات،ذوبحرين،ذوقافيتينومنظومهةاييييييييي يييييو اوست از اندام گل و بهرام منظور، و ناظر عشق، و حسن

. بود كرده نظامي خمسه جواب به شروع عمر آخر در كه نوشتهاندسال ) به متوفي سبزواري شاهي امير را( 857ديگر او اشعار كه است

ي ي ييي ي ييييي پريي يي غزلهاي الخصوص علي و درلطفودقتوتأثيرستودهاند . است توجه قابل او لطيف و مضمون

سال ) به متوفي اسفرايني آذري شيخ و( 866ديگر قصائد كه استدقيق مضامين از پر و حال با و لطيف او عاشقانه غزلهاي

. يي ي شرحيي در است نامه بهمن او به منسوب مشهور استازمنظومههاي. هند بهمني سالطين سلطنت

سال ) به متوفي حسام ابن به مشهور الدين حسام بن محمد موالنا ديگرخاوران( 875 منظومه و داشته دست شعر انواع در كه است

ابيطالبيييي يي بن علي جنگهاي و سفرها در است ديني نامهكهحماسهيي. رسيده طبع به نيز او قصائد ديوان و ازوست السالم، عليه

و نيشابوري سيمي و ترشيزي شهاب مانند نيز شاعرانيطالب و سودائي بابا و بخاري خيالي و شيرازي غياث

Page 34: ادبيلت باستان

يي ي ييي يييي يي ييي يييييي دريييييي ي ييي ي جاجرميوچندشاعرديگركههمهازمتوسطينبودهاندمثلييي يييي ديگري متوسط شاعران عهد اين پايان در و ايندورهميزيستند

مشغول آزمايي طبع به غيره و قاسمي خرجردي، هاتفي جغتائي، هالليرا آنان نام داشتند شهرت صفوي دوره اوايل در آنها بيشتر چون كه بودند

. كرد خواهيم ذكر عهد آن گويندگان شمار درعهد آن شاعر بزرگترين را او بايد كه تيموري عهد آخر شاعر مشهورترين

احمد بن عبدالرحمن نورالدين شمرد حافظ از بعد ايران نام به گوينده و( 898ـ 817جامي محقق و نويسنده و اديب و عارف و شاعر كه است هجري

و نظم مختلف آثار صاحب و نقشبنديه فرقه پيشوايان از و خود عهد بزرگ. است متعدد تازي و پارسي كتب و نثر

غزلهاي در و بوده نظامي روش تابع خود مثنويهاي در جاميدر و كرده تتبع و تقليد را حافظ و سعدي غزلهاي خود

. اين با است بوده عراق گوي قصيده شعراي سبك تابع قصيدهو بيان قدرت و تازه مضامين ابتكار از را جامي نبايد حاليييي ي ييييي يي يييييي يي يي اگريي او و دانست لطفمعانيدرپارهييازاشعارشبيبهره

ييييي يييي ييي يي ييي آنيي يي ييييي يي از ليكن چهبهمرتبهاستادانبزرگپيشازخودنميرسدو اهميت داراي زبانست فارسي بزرگ شعراء خاتم كه جهت

. استييييي ييي سبعه يا اورنگ هفت نخست او منظوم آثار از مقاميخاصميباشدتحفة ابسال، و سالمان سلسلةالذهب، مثنوي، هفت شامل

مجنون، و ليلي زليخ، و يوسف سبحةاالبرار، االحرار،. ترجيعات و قصايد و غزلها ديوان دوم اسكندر، خردنامه

و حكمت و داستانها و صوفيانه افكار جامي اشعار در. يييي يييي ي ييييي ييي يي يييي يييي اندرزوتصوراتغزليوغنائيهمهبهوفورديدهميشودييييي ي يي

ـ 907 ) صفوي عهد دوازدهم قرن ميانه تا دهم قرن آغاز از صفوي عهد در فارسي ( --< زبان 1148

. در بود انحطاط طريق در تيموري دوره مانند دوره اين در فارسي زباناز آذربايجان در ايرانست قديم لهجات از كه آذري لهجه دوره اين اوايل

. سكونت تمادي امر اين علت نماند باقي نقاط از برخي در جز و رفت ميانآن در مغول و ترك قبائل از بعضي و امراء تسلط و تركان

در امر اين نتيجه در و است بوده بعد به ششم قرن از ناحيهآذربايجان عمده مراكز از بسياري در نهم قرن اواخر

درآغاز ليكن بود شده ومتداول معمول تركي زبان به تكلمييي ييييي يي يي يي بريييي ي مدارك و شواهد دورهصفويبنابرآنچهازپارهيي

. هم را نكته اين نداشت كامل عموميت تركي به تكلم ميآيدمختلطي لهجه آذربايجان در معمول تركي كه دانست بايد

طور به كه تركي لغات از كمي مقدار و عربي و آذري از است. است آمده در ترك زبان دستوري قواعد تسلط تحت كليو عالقه دارد اهميت آن ذكر صفويان دوره در كه مسألهيي

. داشتند تركي زبان به rخصوصا صفوي سالطين كه است توجهينظامي و درباري و ديواني اصطالحات غالب دوره اين در

و داشت رواج تركي به تكلم دولت رجال ميان در و بود تركيبوده متوسط شاعري كه اسمعيل، شاه صفوي، سلسله سر حتي

. « يييي ييي ديوانتركيداردوخطائيتخلصميكردييييي يييي يييي ي »ييبه عثماني سالطين دوره همين در كه است آن امور عجائب ازييي ييييي ي يي ييي يييي يييي ييييي ي يي وي قهميكردهاند ساختنغزلهاوقطعاتفارسياظهارعال

آنان دوره در فارسي ادبي كتب تعلم و تعليم و پارسي زبانفارسي نفوذ بقاياي و داشت فراوان شيوع صغيري آسياي در

چه اگر است يافته امتداد نيز ما عهد تا سرزمين آن دريي فراموشيييي يي ييي يي ييي يي ييي و ضعف طريق و روزبهروزازقوتآنكاستهميشود

Page 35: ادبيلت باستان

ميپيمايد.صغير آسياي در پارسي زبان رواج كه داشت خاطر به بايد نيز را نكته اين

صغير آسياي سالجقه عهد از و نبوده عثماني سالطين عهد به منحصر . است داشته ادامه بعد به هجري پنجم قرن اواسط از يعنيآن از پس قرون و صفويان عهد در فارسي زبان رواج و شيوع

. پارسي زبان انتشار بود ديگر نواحي از بيش هندوستان دربه اسالم دين كه شد شروع وقتي از هند پهناور سرزمين در

ي ي يي ييي يي يي يي يي يي ييي يييييييي يي وسيلهايرانيانمشرقبهآنكشورراهجستوسلسلههايييمعتبري مراكز ملك آن در غوري مماليك و غوري و غزنويو شارعان تشويق و فارسي ادب و زبان ترويج براي

. و ايران به مغول حمله آوردند وجود به فارسي نويسندگانو نويسندگان و شاعران از بزرگي گروه بردن پناه

ييييي يييييي هندوستانيييي به خراسان و دانشمندانايرانيماوراءالنهرعهد همين از و بخشيد قوت آنجا در را پارسي زبان رواج

ظهور هندوستان در مشهور نويسندگان و گويندگان كه است . ي ييييييي ي يييييي دريييي ي يي يييي يييي كردهوبهزبانفارسيديوانهاودفترهاپرداختهاند

عالقه و توجه اثر بر هندوستان تيموري امپراطوران دورهييي يي يي اظهارييييي يي ييي نتيجه در نيز و وافريكهايشاناظهارميكردهاند

از rغالبا كه كشور آن مسلمان جزء امراء عالقهو فرهنگ با كه خاندانهايي يا بوده ايراني ساللههاي

يييي مهاجرتيييي يييييي يي اثر بر همچنين و تمدنايرانيآشناييداشتهاند،ي يي ي يييي يييي ييييي گروهيازايرانيانبهآنسرزمين،زبانفارسيبهدرجهييييييي يي يييييييي يي يي ي

و غزل و كتاب و نويسنده و شاعر قدر آن و كرد رخنه هندوستان درمنشاء آنجا گويي كه آمد پديد پهناور نقطه آن در فارسي مثنوي و قصيده

. است فارسي زبان واقعي و اصلياز يكباره فارسي زبان چه اگر بابر آل سالطين از بعد

علي شد وارد آن به شديد لطمات ليكن نيفتاد رونق و رواجفارسي زبان با اردو زبان و انگليسي زبان رقابت الخصوص

وي توسعه از عجيبي شدت به گذشتگان ميراث حفظ در ايرانيان وبيقيديو رواج آن السيف بقية حال اين با و كاست هند در فارسي زبان نفوذ

. نگاهداريست شايسته و توجه قابل هم هنوز انتشار صفوي عهد در فارسي شعر

چندان كلمات و الفاظ حيث از صفويان عهد در پارسي شعراز بگذريم قوي معروف شاعر چند از اگر و نيست توجه قابل

. ي ييي يي يييي يييي ييي ييي ي ييي ي يقتوجهباشدنمييابيمي سايرشعراسخنيكهالتيموري دوره مانند دوره اين در كه آنست امر اين علت

ييييي يي يي وييييي ييييي ي غزنوي و ساماني تربيتمعمولشاعرانكهدردورههايگويندگان بيشتر و بود رفته ميان از داشت وجود غيره و سلجوقي. نداشتند عربي و فارسي زبان از كامل و وسيع اطالعات

حمايت اظهار شاعران به نسبت دربارها چون اين بر عالوهيعني افتاد مردم عامه دست در و رفت بيرون دربار از شعر نميكردند

عصر اين در بود گرفته قوت تيموري دوره در كه وضعي . ايجاد وسيله چه اگر امر اين يافت بيشتر شدت و عموميت

زبان قواعد و اصول حيث از ليكن بود شعر در تجددي و تنوعدر كه آن عين در روي اين از گرديد، هم آن شكست مايه

. ييي يييي ييييي يييي ي يي ييييي يي ييي يييي ي دريي اشعاردورهصفويانمضامينومطالبتازهيافتهميشود . است بسيار نيز سست كلمات حال همان

ياوري فارسي اشعار در كلمات و عبارات سستي به كه ديگري موضوعايجاد عين در كه ايرانيست غير سرزمينهاي در فارسي شعر به رواج كرد

Page 36: ادبيلت باستان

بوده فارسي زبان براي مساعدي غير محيط چون تازه معاني و مضامين. شد مؤثر خود عادي استحكام و صحت از آن داشتن دور در

معمول بسيار دين مدح و سرايي مرثيه صفوي دوره شعر درصفوي پادشاهان مذهبي سياست طبيعي نتيجه امر اين و بود

با. و شدت به ايران بر خود تسلط آغاز از سلسله اين استيييييي ازي راه اين در و كردند ايران در ترويج به شروع سختگيريبيسابقهيي

هم ادبي و علمي و نظامي و سياسي مجاهدت گونه هيچعلوم توجه، همين نتيجه در كه چنان ننمودند خودداري

آنان دوره در شيعه حديث و فقه و كالم الخصوص علي و دينيظهور ابواب اين در بزرگي علماي و يافت فراوان توسعه

گويندگان. افكار در ديني سياست اين كه پيداست كردندي ييي يي يييي ترويجييي ي يي ي الخصوص علي و نبود عهدودرشعرفارسينيزبياثر

ييي ي يييي يي ييييي ي ييي يييي ياي يي وتشويقپادشاهانازمرثيهسازيومرثيهسازانمبادرت السالم عليه علي آل مناقب ذكر به كه كساني

. يي عالميييييييي يي يييي يييي ييي ييي ي صاحب ميكردند،بردرجهرواجايننوعشعرميافزودآورده صفوي طهماسب شاه دوره شاعران احوال ذكر در عباسي آراي

: كه است [ به» [ تمام توجه را مكاني جنت خاقاني حضرت حال اوايل در

.... امر در كه حيات ايام اواخر در و بود طبقه اين حاليي طبقهييييي ي ييي يييي يييييي يي اين چون معروفونهيمنكرمبالغهعظيمميفرمودند

اتقيا زمره و صلحاء از شمرده المشرب وسيع را علهييي ييي ييييي ييييي يي ييي ييي وييييييي نميدانستندزيادهتوجهيبهحالايشاننميفرمودند

. ييي يي ي يي قصيدهييي ييييييي يي كاشي محتشم موالنا راهگذراندنقطعهوقصيدهنميدادندپريخان شهزاده زمان مخدره مدح در ديگر قصيده و حضرت آن مدح در غرا

مذكور شهزاده وسيله به بود، فرستاده كاشان از آورده نظم به خانمشعراء كه نيستم راضي من كه فرمودند مكان جنت شاه گشت، معروض

واليت شاه شأن در قصائد آاليند، من ثناي و مدح به زباناز اول صله بگويند، السالم عليهم معصومين ائمه و پناه

زيرا نمايند توقع ما از آن از بعد و حضرات مقدسه ارواحدر كار از دور اشعارهاي و بلند معاني و دقيق فكر به كه

يي » يي ييييي ييييييي يي يييي يي ازيي مضمون به كه غتدرآوردهبهملوكنسبتميدهند رشتهبال » حضرات به اگر اما نيست خود موضع در اكثر او اكذب اوست احسن

محتمل و آنست از باالتر ايشان نشان معالي شأن نمايند نسبت مقدسات»! . نيافت اشرف جانب از شعر صله موالنا جناب كه غرض است الوقوع

يييي صفوييي ييي يي ييي ي سالطين افكار از بادقتدراينسخناننمونهييييي ييي ي ييييي يي يييييي يييي يي يي يي ي اينيي نسبتبهشعراومدايحياغزلهايآنانآشكارميشود،

و بوده موجود خاندان آن شاهان غالب در rتقريبا فكر . كه اينست است نداشته انحصار طهماسب شاه به تنها

كمال راه صفوي عهد در معصومين و ائمه مدح و مرثيهسراييمحتشم دوره آن شاعران ميان از الخصوص علي و گرفت

از سبقت گوي فن اين در طهماسب شاه معاصر شاعر كاشانياين در كه قدرتي اظهار سبب به را او و است ربوده ديگراناخيريي يييي قرون گوي مرثيه شاعران همه پيشرو فنكردهميتوانايجاد. فارسي شعر به ائمه رثاء در محتشم كه روشي دانست

عهد تا بزرگي شاعران و يافت ادامه او از بعد مدتها كرد . قريببمادراينزمينهآثاريپديدآوردهانديييي ييي يي ييي ييييي ييييي يييي

كه شد آن شاعران، با او جانشينان و طهماسب شاه رفتار نتايج ازايران در كه پرداز داستان و ساز ومثنوي غزلسرا ذوق خوش گويندگان

مشوق دربارهاي به اعاشه براي يا و جستند دوري دربارها از يا بودندمعتبري بسيار مراكز الخصوص علي و آوردند روي هند تيموري و عثماني

Page 37: ادبيلت باستان

ايجاد فارسي شعر براي هند سالطين و امرا دستگاههاي دريك و پنجاه گوركاني شاه اكبر عهد در تنها rمثال كردند

پذيرفته دربار در و رفتن هندوستان به ايران از شاعرآن از شاعران از بعضي حتي كه بود حدي به توجه اين و شدند

ييييي يييي يييي يييي يييي يي ماننديي ييييي يي بهعنوانمضمونيبرايبيانكثرتاستفادهكردهاند : بيت اين در صائب

سري هيچ در تو سوداي رقص است دل هر در كه هند سفر عزم همچونيست كه نيست

از دربازگشت عهد اين استاد غزلسراي كاشاني كليم ابوطالب و : گفت و نكرد خودداري تأثر و ندامت اظهار از هندوستان

مرغ پرفشاني رساندن خواهد كجا پشيمانم بيجا رفتن وزين هندم اسيررا بسمل

چونيييييي هم ديگران پاي به همراهان شوق از كليم ناالن بايرانميرودرا منزل كرده طي جرس

به گر روحم كه دارم قفا در حسرت چشم زانسان هند شوق زراييي ييي مقابل راهآرمنميبينم

: گويد عهد اين شعراي از ديگر يكي سليم عليقلي وهندستان سوي نيامد تا كمال تحصيل سامان زمين ايران در نيست

نشد حنارنگين

تداول و رواج داشت خاطر به بايد صفوي دوره شعر در كه ديگري نكتهآن كمال و شد شروع تيموري دوره اواخر از آن مقدمات كه هنديست سبك

صفوي عهد در سبك اين گويندگان بزرگترين و گشت حاصل عهد درين . داشت امتداد ايران در صفوي دوره پايان تا مذكور سبك نفوذ كردند ظهور

و پيمود ضعف راه قاجاريه دوره اوايل و زنديه عهد اواخر در آن از بعد وزبان مراكز ساير در ليكن داد فارسي كهن سبكهاي به را خود جاي

. باقيست هم هنوز هندوستان و افغانستان در يعني فارسيو بديع مضامين ايراد و دقيق افكار بيان بر است بوده مبتني هندي سبك . ايجاد مقدمات عمومي و معمول ساده زبان در ذهن از دور دشوار و باريك

پيدا تدريج به تيمور ظهور و مغول ايلخانان دوره بين فترت از سبك اينهرات ادبي حوزه در الخصوص علي و تيموري دوره در و شد

. رسيد كمال اوج به صفوي عهد در و پيمود را ترقي مراحلكه است ايامي آن اجتماعي وضع سبك اين شدن پيدا عمده علت

گردند متوجه دقيق افكار و اوهام به بيشتر مردم شد باعثفارسي زبان ديگر طرف از و شوند منحرف مادي عوالم از و

روشيي يي ييييييي يي يييي يي از rتدريجا درآنروزگار،بهنحويكهديدهايم،يي ي ييي ي ي ي بريييي ييي ي است بوده مبتني كه قديمدورشدوسبكوروشتازهيي

. شعر كه شد باعث امر دو اين آمد ميان به عمومي اصطالحاتاز و شود باريك خياالت و افكار داراي طرفي از فارسي

گاهي و ساده سخن ظاهري سبك و زبان حيث از ديگر طرفي . و بكر مضامين آوردن به بيشتر شعرا توجه هندي سبك در باشد بيمايه

احساسات رقت و خيال دقت با مضامين rمعموال و معطوف بيت هر در تازهعالقه كه گفت بايد حقيقت در و است بوده همراه دراز و دور تصورات و

صحت و زبان به تا است بوده بيشتر تصورات و خياالت و فكر به شاعردر rغالبا كه شد باعث امر همين و كالم جزالت و متانت و استعماالت

. باشد نهفته دقيق و زيبا و مهم معاني هندي سبك ادبيات » گويندگان » بيشتر كه آنست هندي به سبك اين تسميه علت

گرفتار و صفوي پادشاهان با معاصر كه سبك اين طرفدارييييي گوركانيانييي يييي يييي يي ي دربار به عدمتوجهآنانبهشاعرانبودهاند

درييي يييييي ي يي يييي مذكور سبك سبب همين به و هندميرفتهودرآنجاميزيستهاند

Page 38: ادبيلت باستان

رائج حدود آن در هم هنوز و يافت بسيار رواج افغانستان و هندوستانبيان. زيرا بود معمول ديگر شعر نوع هر از بيش غزل هندي سبك در است

. است آسانتر غزل در باريك و دقيق مضامينيي يي ي يييييي يي يييي ي براييييي ييي ييي يي ي اينكچندبيتازشاعرانيكهبدينسبكسخنگفتهاند

: نمونهنقلميشودييييي ييي : گوركاني جهانگير معاصر همداني ميرالهي از

گوياييي يييي پيشانيت چين هم آيينه ما روي از رويدرهمميكشدما شأن در آيهيي

يييي يييي بهي يي ي گره يا گل به است شبنم كه دانست زبسطراوترويشنميتوانپيشاني

: گوركاني جهان شاه معاصر يزدي سالك ازپيداست كبوترم بال سودن دست ز نيست نااميدي غير من نامه جواب

سراپا او خشكيم خار سراپا ما گرفت خواهد در دوست با عاقبت ما صحبتاست آتش

: بخاري شوكت ازاست كشاكش اندر نفس سر دو اره چون تو حيات نخل كردن قطع بهر از

تو چشم گردش دارد كه بس مرگ بعد خيزد سرمه باد گرد غبارم ازمرا سرگردان

را شاخسار لب به شكوفه از كف باشد را بها هوايت كه بس كرد ديوانه

: تبريزي صائب ازكند خون از پاك شمشير تيزي نشد رنگين او تيغ و دست و كشت را عالمي

را شمشيرفكر به افتد كباب بوي از كه تيرش چنان آن گرم بگذرد دل از صاف زشت

نخجيرش زخماست دادن فرعون به كوچه نيل رود از سپهر خنده جهان غافالن روي بر

يي يييي يييي عارضتييي يييي يي يي بدور خط غبار از بحررحمتراتصوركردهبودمبيكنارشدم حيران

: آملي طالي ازماند تر تازه شاخ از تو دست به گل كه منتهاست بهار بر چمنت غارت ز

ي ييي يي يييي ي يي يييي يي ييي ييييي يي يي ي خواستمتاسينهبخراشمبهناخنجسمزاردرميانپنجهامييييشد شانه در مو مانند

: كاشاني كليم ازچشم باشد سرمه مجنون روزي سيه عاشق درهم حال معشوق آرايش بود

را ليلينداد خبر ماهي نيامد بر دام تا نيست بد چشم آسيب ز آگه وصال غرق

افتد كنار بر تابوت تخته به مگر نيست آسان تعلق بحر غرقه نجات

: كشميري غني طاهر محمد ازبرداشت نتواند كي سخن نازك طبع را مضمون كسي اشعار ز برنداريم

بال چون جاپاره صد ز مكتوبم كه حرفي مگر چاكم سينه از كرد تحرير قلمشد كبوتر

بر كه شمشيري است مور پر دارد دلستان آن مو همچو نزاكت ما مياندارد ميان موي

جز نيست نگيني خاتم اين بهر خم گرديد قامتت چون غني نه مردن به دلمزار سنگ

Page 39: ادبيلت باستان

آرايش از دور و ساده زباني هم روي بر صفوي عهد سخنورانو روان كالمي و عمومي لهجه به نزديك سخني و پيرايش و

و عاميانه سادگي از گاه كه تركيباتي با سست rاحيانا . ي ي خودييي يي خياالت و افكار بيان در غلطاست،داشتهاند

اصلي نظر بودند، متوجه انديشي باريك و دقت به بينهايتدر ابتكار و تازه و دقيق مضامين بيان شاعري در آنان

و باريكي و مضامين اين مقدار بر چه هر و بود آنها ايجاديييي يييييي اوييي يييي يي يييي ي مقام و اهميت دقتآنهادرآثارشاعريافزودهميشد

و هندوستان در الخصوص علي و بود بيشتر دوره آن در نيزبا پردازي خيال و انديشي باريك بدين عثماني دربار

ييي يي ييي rيييي ييييي ي ييي معموال و ديدهاعجابوتحسينبيشتريمينگريستندرسم به تبريزي صائب جمله آن از و شاعران گونه اين ديوان

. يييي تحفهوهديهبهدربارهايعثمانيوگوركانيفرستادهميشديييي ي يييي يي يييييييي يييييي ي ييييييي يييخالف كه گفت بايد مضامين رقت و معاني دقت همين سبب به

يي ييي يي همهيي يي يييي يي يييي از صفوي عهد شعر آنچهبرخيازمعاصرانتصورميكننديي يي ي وييي يي ييييي يييي افكار بر اشتمال باب از بلكه حيثدردرجاتانحطاطسيرنميكرد

ادوار ميان در نو معاني و مطالب براي جديد قالبهاي و تازه مضامين . دارد امتيازي و اختصاص ادبي مختلف

عهد شعر در ديگر رايج موضوع معصومين، و ائمه مدايح و مراثي از غيرو زاهدانه افكار و تصوف رنگ با گاه كه است غزلي و غنائي افكار صفوي

. همراهست اندرز و وعظ با گاه و درويشانهاز هم نظامي شيوه به الخصوص علي سازي داستان و افسانهسرايي

. بود دوره اين شاعران متداول كارهاييييي صفويي عهد سراسر در ديني و تاريخي ساختنحماسههاي

يييي يي وييييي يييي ي يي تاريخي نوع دو از فارسي معمولبودهوبسياريازحماسههاي . است دوره اين به منسوب ديني

غزل به نسبت باشد شده ساخته سالطين مدح در كه قصائدي . استيييي ي بوده هند تيموري امپراطوري مدح در rغالبا و كمتروپستتر

اواخر يافتگان تربيت صفوي دوره آغاز شاعران از بسياريحسين سلطان عهد ادبي حوزه الخصوص علي و تيموري عهد

( . بهيييييي متوفي خرجردي هاتفي عبدالله يكي آنان جمله از بايقرابودهانداو( 927سال آثار مهمترين از بود جامي زاده خواهر

. ي يي « يي يييي يي يي يي ي يييييي يي است»ي تاريخي شاهنامهحضرتشاهاسمعيلاستكهحماسهييشيرين شامل نظامي از تقليد به منظومي داستانهاي ديگر

.) تيمورنامه )= تمرنامه و منظر هفت و مجنون و ليلي و خسروگويي جواب براي تيمور جنگهاي و فتوحات شرح در تمرنامه

. ي ي يي ييي يييي ي ييي ي يييييييي يي استيي يي تاريخي براسكندرنامهنظاميساختهشدوازنوعحماسههايدوره آخر يافتگان تربيت از هم او كه صفوي عهد آغاز شاعران از ديگر

گنابادي قاسم ميرزا است كرده درك را صفوي دوره اوايل و بوده تيموري . مهمش آثار بود نظامي مقلدان از نيز او كه است گناباد سادات از

شيرين، و خسرو نامه، چوگان يا كارنامه مجنون، و ليلي از عبارتست ) و ) صفوي اسمعيل شاه سلطنت شرح در ماضي شهنامه نامه، شاهرخ

.) صفوي ) طهماسب شاه سلطنت شرح در عالي نواب شهنامهفغاني بابا صفوي عهد آغاز و تيموري دوره آخر مشهور شاعران از ديگر

سال) به .925متوفي ) است مشهور خود لطيف غزلهاي به كه است هجريسال ) به متوفي طهراني اميدي شاعر همين و( 925همزمان قصيده

. غزلراخوبميساختييي يي ييي سال ) به متوفي ترشيزي اهلي شاعران دسته اين از و( 934ديگر است

سال ) به متوفي شيرازي اهلي مثنوي( 942ديگر و خوب قصائد صاحب.» حالل » سحر مصنوع

Page 40: ادبيلت باستان

شده×××××× چكسال ) به متوفي جغتايي هاللي خوش( 935ديگر سرايان غزل از كه

يي يي ييييي ييي ييي يييي ييي برييي ي يي عالوه او و ذوقوحساساوايلقرندهمهجريمحسوبميگردد » « » و » درويش و شاه و مجنون و ليلي نام به مثنوياتي پرشور غزلهاي

. » است» سروده العاشقين صفاتمتوفي ) كرماني بافقي وحشي صفوي دوره اوايل بزرگ شاعران از ديگر

سال . 991به شاه( معاصران از وي است اخير قرون گويندگان مشاهير از . اين غزلهاي است ساخته او مدح در قصايدي و بوده صفوي طهماسب . تركيب است مشهور سياقت حسن و لطافت در نيز سخن شيرين شاعر

لطف لحاظ از فارسي ادبيات در تازگي بر عالوه او عاشقانه كوتاه بندهاي . نام به ازو هم ناتمامي مثنوي است توجه قابل التهاب و شور و سخن

ميان در آن آغاز ابيات الخصوص علي كه است مانده شيرين و فرهاد . است زبانزد متأخران اشعار

. برد پايان به شيرازي وصال قاجاريه دوره در را مثنوي اينسال ) به متوفي كاشاني محتشم وحشي عصر هم كه( 996شاعر است

. مراثي بر عالوه وي كرديم بيان سرايي مرثيه در را او اهميت اين از پيش. دارد هم مشهوري غزلهاي و قصايد از خود معروف و دلنشين

شيرازي بدرالدين بن محمد الدين جمال دوره اين غزلسرايان بزرگترين ازعرفي ) به و( 999ـ 964متخلص هند صفوي دوره در او شهرت كه است

. بر عالوه عرفي بود گرفته فرا را عثماني كشور و ايرانهم مثنويهايي و قصايد هندي سبك به خود شيواي غزلهاي

و. شده ساخته نظامي از تقليد به او مثنويهاي دارد . نگاشت نفسيه رساله اسم به نيز رسالههايي

ايراني چه اگر كه صفوي دوره زبان فارسي شاعران مشاهير از ديگرملك بوده طراز هم خود معاصر ايراني استادان با شاعري در ولي نيست

دكني ) فيضي .1004ـ 954الشعراء است( شاه اكبر وزير ابوالفضل برادر . در داشت بسيار اشتهار خود عهد در عرفي مانند نيز فيضي

بوده بسياري آثار صاحب و استاد مثنوي و غزل و قصيدهگنجوي. نظامي از تقليد به كه او مشهور مثنويهاي از است

: ي يييي يي دمن،ي و نل بقليس، و سليمان ادوار، مركز ساختهاستمنظومههاي. برد نام بايد را نامه اكبر و كشور هفت

سال ) به متوفي استرآبادي سحابي نظيري( 1010ديگر ديگر و استسال ) به متوفي دارد،( 1021نيشابوري زيبا ترجيعات و غزل و قصيده كه

سال ) به متوفي ترشيزي ظهوري متوفي( )1024ديگر خوانساري زاللي وسال (.1024به

سال ) به متوفي آملي طالب تيموري،( 1036ديگر جهانگير الشعراء ملك. مشهور غزلهاي و قصايد صاحب

سال ) به متوفي عاملي محمد الدين بهاء شيخ معروف( 1030ديگر دانشمندو حلوا، و نان به مشهور الحجاز سوانح مثنويهاي او از كه

اندرز و وعظ و عرفاني مسايل شامل دو هر كه شكر و شير. ي ي يييي ي است،دردستميباشديي

سال ) به متوفي حسن الدين شرف حكيم صفوي عهد شاعران از ديگرنمكدان( »1038 مثنوي و غزلها صاحب اول عباس شاه نديم و طبيب

. است« حقيقتصفوي عهد مشهور حكماي از فندرسكي خان ابولقاسم ميرزا ديگر

سال) درحدود .1050متوفي است( باقيمانده وي از اي حكيمانه اشعار كهبلند گويندگان از و شيرازي عرفي تالي كه صفوي دورهء بزرگ شاعران از

است جهان شاه الشعراء ملك كاشاني كليم ابوطالب هنديست سبك مقامبسال . 1061كه مشهور او غزلهاي ديوان يافت وفات كشمير در

. يي يي يي ي ي ييي جهانييي شاه ظفرنامهء نام به دارد استوگذشتهازآنمنظومهيي

Page 41: ادبيلت باستان

تبريزي ) صائب علي محمد شد تمام او به هندي سبك كمال كه -1088كسيزمان( 1010 و عصر در هم را عثماني دربار و ايران و هند شهرتش كه است

بود . گرفته اوهزار بيست و صد يك او ابيات و است كثيرالشعر شاعري صائب

. و معاني بر اشتمال و پختگي در او غزلهاي ميآيد برآثار در چون و است مشهور سائر امثال و دقيق مضامينيييي يييي يي يي شعراءييي ديگر از بيش او سخن گذشتگانهممطالعهمينموده

. يييي همعهدشمحكمواستوارمينمايديي يييي يييي ي ييسال ) به متوفي حزين علي شيخ تذكره( 1180ديگر مشهور كتاب دو صاحب

. . دارد شهرت او كليات ديوان است معاصرين تذكره و حزيندو او از كه شاعريست نام قدري يازدهم قرن اوايل سرايان حماسه از

ختم ) تاريخ نامه جرون تاريخي حماسه ( 1031منظومه نامه جنگ و هجريختم ) تاريخ كه ( 1032كشم مشكوكي بهشتي ديگر است مانده باقي هجري

سلطان پسر عثماني سوم مراد سلطان جنگهاي در را بهشتي شاهنامهبسال صفوي پادشاه بنده خدا محمد با . 985سليم جمالي ديگر برد پايان به

پاشا عثمان دست به تبريز فتح در را العجم فتوح كه شوشتري حسن ابنسال . 994در يا الزمان وقايع كه شيرازي كامي مال ديگر آورد نظم به

محمد نورالدين سالهاي آخرين تاريخ در را بيگم جهان نور فتحنامهسركشان و معاندان با پادشاه اين جنگهاي و هند گوركاني پادشاه جهانگير

سال . 1035در باب در را هندوستان نامه آشوب كه بهشتي ديگر كرد تمامسال وقايع يعني شاهجهان پسران كشاكشهاي و 1069-1067جنگها

جهان. شاه معاصر مشهدي باذل خان رفيع محمد ميرزا ديگر ساختبسال بسال 1124يا 1123متوفي صاحب 1124يا-1123هجري هجري

) بعد ) كه فندرسكي ابوطالب ميرزا و ديني حماسه حيدري حمله منظومه . رسانيد بپايان را باذل منظومه ازو

دوره گويندگان مشهورترين ايم شمرده بر كه شاعران ايندر خاه و ايران در خاه عهد آن در گرنه و هستند صفويبوده بسيار گويندگان عثماني سالطين دربار و هندوستان

آثارييي ي يي يي غالب البته و دهد ترتيب ديواني خود براي اندوهركسميكوشيداست بوده ادبي ارزش فاقد افراد .آنان

صفوي عهد در فارسي نثر

در ايران در كه آنان خواه هم صفوي دوره منشيان ازييييي يييي ي دريي هند در كه آنان خواه و دستگاهصفويانبودهاندي ييي ييييي يييي يي يييي ييييييييي ي ي دستگاهگوركانيانوسايرامرايمحليبسرميبردنديي

. است دست در آميزي تكلف نامههايسال ) به متوفي قزويني وحيد طاهر ميرزا نويسندگان اين بزرگترين از

شاه( 1120 وزير و دوم عباس شاه دربار مورخ و منشي كه استييي ييييي يي يي . ييي ييي ي ييييي يييي يي باي آنها از سليمانبودهاستازومنشآتيماندهكهدرپارهاي

به عربي لغات استعمال بدون پارسي سخنان است كوشيده بسيار تكلفي . استادان مشاهير از و داشته دست نيز شعر در وحيد طاهر ميرزا برد كار

. است بوده هندي سبكچند اين ذكر به مختلف مسايل در دوره اين منثور آثار از

: كتابمبادرتميشوديييي يييييي و تيموري عهد آخر مورخان از كه خواندمير الدين غياث تأليف السير حبيب

سال ) به متوفي است بوده صفوي عهد آخر( 941آغاز حوادث تا او كتاب و. است شامل را صفوي اسمعيل شاه عمر

( اول طهماسب شاه قلم به صفوي طهماسب شاه پسر ( 984-930تذكره. است نوشته خود سلطنت وقايع در كه اسمعيل شاه

شاه سلطنت وقايع تا كه روملو بيك حسن تاليف التواريخ احسن

Page 42: ادبيلت باستان

. است شامل را صفوي طهماسبپايان تا كه بزرگ عباس شاه منشي بيك اسكندر تاليف عباسي آراي عالم

صفوي ) عباس شاه از( 1038-985حيات و آمده در تحرير رشته به آن در. است ممتاز انشاء حسن به صفوي دوره كتب ميان

دكني ابوالفضل شيخ بقلم دمنه و كليله از است تهذيبي كه دانش بهارسال) به ( 1013مقتول

. شرح در اكبرنامه مانند ديگري كتب ابوالفضل شيخ از اكبرشاه وزير . است مانده باقي اكبري آيين كتاب و اكبرشاه سلطنت

معاصر البتليسي ادريس موالنا از عثمان آل تاريخ در بهشت هشتبايزيد ) تا ( 918-886سلطان را آن كه الدفتري محمد ابوالفضل پسرش و

سال ثاني 952وقايع سليم سلطان دوره از قسمي اتفاقات شامل كه. نوشتند است

سال ) به متوفي ششتري نورالله قاضي از المومنين در( 1019مجالس. شيعه فضالي و ادبا و شعرا از بزرگ گروهي احوال شرح

. از است نويسي تذكره بود توجه مورد عصر اين در كه مسائلي جمله ازميرزا ) سام تأليف ثاني تحفه يكي دوره اين در تذكره ( 983كتب پسر . م

يي ييي ييي ي ي ي ييي يي ييييي ي يي يي اواخري شعرا از شاهاسماعيلصفوياستشاملشرححالعدهاي. دهم قرن اواخر تا نهم قرن

دست به كه است عليشير امير النفائس مجالس ترجمه نامه لطايف ديگرسال در اميري بن . 927فخري اثر كتاب اين ترجمه از گرفت صورت

. العجايب جواهر يا المثال تذكرة نام به داريم ديگري معروفدوره شعراي شامل كه است بخارايي نثاري تأليف االحباب مذكر ديگر

سال حدود تا نوايي .974عليشير. شاه اكبر عصر هند ايراني شعراي احوال شرح در المآثر نفايس ديگر

سال در كه كاشاني الدين تقي تأليف االفكار زبدة و االشعار خالصة ديگر985 . شد تأليف

آغاز در كه راضي احمد امين تأليف اقليم هفت تذكره ديگر. استييي يييييي ييييي ييييي ي يي فارسي معتبر قرنيازدهمپايانيافتهوازتذكرههاي

قرن در كه داغستاني واله خان قلي علي تأاليف الشعرا رياض ديگر. شد تأليف دوازدهم

متعدد كتب صفوي دوره ادبيات در توجه قابل مسائل از يكي . كه حاجتي از غير امر اين عمده علل از است فارسي لغت درشيخ كه است توجهي بوده موجود فارسي لغت كتب به هند در

يي يي يي ييي ي يييي يييي يييي ي بليغييييييي ابوالفضلدكنيوزيراكبرشاهبهنوشتنانشاءهايسبك اين و است داشته قديم نويسندگان سبك به بازگشت و . اين كه است معلوم ماند متروك گوركاني دربار در ازو بعد

آن معاني و استعمال موارد و فارسي لغت از اطالع توجه،دريي ييييي كتب تأليف او دوره از سبب همين به و راايجابميكرده

. اين از پيش كه پيداست است بوده يافته رواج زياد لغتقرار توجه مورد گاه لغات بيان در كتب نوشتن تاريخ

كتب تعداد صفوي دوره از پيش و كم آن رواج اما ميگرفته . از كه لغت مهم كتب جمله از است بوده شمار انگشت لغت

وجود به هندوستان در بعد به مذكور ابوالفضل شيخ دورهفرهنگ كتاب نخست rعنايتا و توجه قابل rحقا و آمده

ياد بايد را انجور حسين الدين جمال تأليف جهانگيري . يي ييييييي يي ي يي ويييي يي يي ييييي يييي ي است كردكهدردرباراكبرشاهوپسرشجهانگيرميزيسته

سال در را خود و 1017كتاب آورده در جهانگير نام به و رسانيده بانجام. است ناميده جهانگيري فرهنگ

دست به فارسي لغت در ديگري كتاب جهانگيري، فرهنگ تاليف از پيشو تأليف صفوي عباس شاه نام به ايران در كاشاني سروري قاسم محمد

Page 43: ادبيلت باستان

سال . 1008به بود شده تمامرشيدي فرهنگ شده فرهنگ شده تأليف رهند د كه فرهنگهايي از ديگر

در را خود كتاب كه زيب اورنگ معاصر الحسيني عبدالرشيد تأليف است. 1064سال است فارسي لغت معتبر كتب از يكي آن و برده پايان به

سال در كه است الدين غياث محمد تأليف اللغات غياث كتاب 1242ديگر. شده تمام

تأليف ) الفضال مؤيد مانند هم ديگري كتب اين بر عالوه ) هند در آن جز و هدايت چراغ و عجم بهار و دهلوي الد محمد

آنها باب در را بيشتري توضيح rفعال كه است شده تأليففرهنگيييي ذكر rخصوصا آنها ميان از ليكن زمنميدانيم ال

ي . ييييي يي يي ي ي بنييييي ييي حسين محمد را كتاب اين برهانقاطعسودمندبهنظرميرسد » سال » در برهان به متخلص تبريزي كرده 1062خلف تأليف هندوستان در

كاملتر فارسي لغت كتب ديگر از و بسيار لغات بر مشتمل او كتاب چون و . است شده طبع بار چند كنون تا بوده

آوري جمع در دقيق روش نداشتن اثر بر كه آنست كتب ابن عمده عيب . اتفاق موارد از بسياري در هستند كامل علمي ارزش فاقد rغالبا لغات

ايجاد وسيله فارسي يا تركي يا عربي لغات غلط قرائتهاي كه است افتادهدر كه آن ديگر مطلب است شده مذكور نويسان لغت براي جديدي لغات

شد آور روي ايران تاريخ و زبان به بالئي شاه اكبر دورهآيين و شارستان و دساتير اسم به كتابهاييست جعل آن و

ناب لغات عنوان به ساختگي لغات شامل همگي كه هوشنگكه است قديم ايران تاريخ به راجع مطالبي حاوي و فارسي . ييييي يييي يييي ي يي ييي ي بهيي مجعول كتب اين مطلقاrدروغوبهكليساختگيميباشد

ي يييييي يي يي ي استييي يييي ييي يييي آورده پديد ناملغاتخاصفارسيكلماتيبيبنوبياصل . به مجعول كلمات اين آنها جز و سمراد فرنودسار، ايرخيده، پرخيده، مانند

و جسته ه را مذكور فرهنگهاي در فارسي خالص لغات عنوانگرفت قرار كساني استفاده مورد ما عهد و قاجاري دوره در » گاه » آن و بنويسند ناب پارسي خواستند خود گمان به كه

برده كار به پارسي عنوان به خود آثار در را مهمالت اين. ييي يييي ييي يي يييي ييي ييييييي يي وقطعاتنامفهوممضحكيازينراهبهوجودآوردهاندي يي

كتابهاي به بدبختانه هم مذكور كتب مجعول تاريخي مطابدريييي يييييي يي يي ييييي ييييي يييي و جسته راه دورهقاجاريكهدرتاريخايرانقديمنوشتهاند

. است شده وارد برخي اذهانفراهم فارسي زبان به متعددي ديني و علمي مؤلفات صفوي دوره در

. نيست گزيري آنها بعض ذكر از جا اين در كه است آمده : زواري حسين بن علي از زواري تفسير يا الخواص ترجمه قرآن تفسير در

طهماسب شاه معاصر هجري، نوزدهم قرن در اماميه مشهور علماء ازسال به را خود كتاب كه است . 946صفوي متعدد كتب وي رسانيد اتمام به

: به البالغه نهج شرح مانند است كرده ترجمه و تأليف فارسي به نيز ديگريالكرائم، مكارم نام به طبرسي االخالق مكارم ترجمه االنوار، روضة نام

ابن طرائف ترجمه النجاة، وسيلة نام به صدوق شيخ اعتقادات ترجمهو االنبياء قصص به معروف الهدي مجتمع و و اللطايف طراوة طاوس

غيره.كاشاني الله فتح مال از فارسي به قرآنست تفسير در المنهج خالصة ديگر

سال) به ديني( 988متوفي كتب وي زواري حسين بن علي شاگردالزام في الصادقين منهج مانند دارد فارسي به هم ديگريخالصة كتاب و است مجلد پنج كه قرآن تفسير در المهالفين

ييي يي يي يي » تذكرةيييييي يييي و الغافلين تنبيه كتاب و المنهجاختصاريدرازآنميباشد . تأليف« عباسي جامع است البالغه نهج كتاب فارسي شرح كه العارفين

شاه معاصر بهايي شيخ به معروف عاملي حسين بن محمد الدين بهاء شيخ

Page 44: ادبيلت باستان

موالنا را آن ماند ناتمام مؤلف فوت سبب به چون كه صفويست عباسسال ) به متوفي ساوجي قرشي حسين بن محمد الدين به( 1038نظام

. كتب مهمترين از كتاب اين كرد تكميل عباس شاه فرمانبر بار چندين و شده شمرده اخير روزگاران در شيعه فقهي

. يي يي ي ييي آنشرحوحاشيهنوشتهانديي يسال ) به متوفي مجلسي باقر محمد دوره( 1111مال آخر نفوذ ذي علماء از

شاه عهد اواخر تا سليمان شاه عهد اواخر از ايران االسالم شيخ و صفويشيعه خالقي ا و مذهبي مسائل شرح در متعددي كتب نيز حسين، سلطان

: بحاراالنوار، آنهاست جمله از و است كرده تأليف عربي و فارسي بهو الحيات عين زادالمعاد، العيون، جالء المؤمنين، معراج االنوار، مشكوة

غيره. » است » مكنونه كلمات يكي فارسي به عهد اين كالمي معتبر كتب جمله از

سال ) به متوفي كاشاني فيض محسن مال مالصدرا( 1000از شاگرد . شعر و داشته ديني مسائل در ديگر كتب وي عربي و فارسي به

. هزارييي هفت شش حدود در را او اشعار ديوان هدايت است نيزميساخته. است كرده تخمين بيت

حسين بن علي بن عبدالرزاق يعني مالصدرا ديگر شاگردكالم و حكمت در تأليفاتي نيز فياض به متخلص الهيجي

ي يي دريييي. ييييييي يييي يي يييي يييي يي داردمهمترينكتاباوگوهرمراداستكهخالصهييست. فارسي به عقايد اصول

افشاري دوره چهاردهم قرن اواسط تا دوزادهم قرن ميانه از فارسي --< شعر مشروطيت و قاجاري و زندي و

در پايان عهد صفوي در اصفهان اندك اندك ناخشنودي ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشي كهو ايران گويندگان مقبول و آمده پديد پارسي شعر در

ناخشنودي اين اثر بر و گشت آشكار بود، شده هندوستانشعرييي جديد شيوه كردن رها آن و آمد ميان به فكرتازهيي

ازينيييي پيش ما و دارد شهرت هندي سبك به كه شد يعنيشيوهيي . يي شيوهيييييي يي ي كه بودند معتقد دسته اين دربارهآنسخنگفتهايم

وحيد و تبريزي صائب و كاشاني كليم قبيل از شاعرانيبالغتي اصول از دور و فصاحت خالف آنان نظاير و قزويني

و گفت ترك آنرا بايد و دارد وجود فارسي زبان در كه استويي گويندگان و ناقدان و شناسان سخن مقبول همواره كه بهشيوهيي

. بازگشت است بوده استاد نويسندگانيييي ييي ي ييييي يي ييي ييي ييي بهيي يي آنان سخن و ازكسانيكهدراينفكرپيشقدمشمردهميشوند

سال ) به مقتول اصفهاني مسرور خان محمد ولي است رسيدده (1168ماساليي ييي يييييي ي ) به متوفي اصفهاني مشتاق علي (1192عمآذربيگدليوميرسد

سال ) به متوفي اصفهاني نصير ميرزا و بيگدلي آذر صاحب( 1192استاد ( » سال » به متوفي اصفهاني هاتف احمد سيد و جوان و پير معروف مثنوي

ييي ي يييييي ي 1198 و( ييييي ييييي يي مشهور دارايديوانقصائدوغزلياتوترجيعبندسال ) به متوفي بيگدلي آذر بيك و( 1195لطفعلي خسرو مثنوي صاحب

معاصران از اصفهان نامي صادق محمد ميرزا و آتشكده تذكره و شيرينسال ) به متوفي قمي صهباي محمد آقا و و( 1191زنديه مشتاق دوستان از

سال ) به متوفي كاشاني صباحي سليمان حاجي محمد( 1206هاتف آقا وسال ) به متوفي اصفهاني ترك( 1181عاشق به معتقد همه كه هستند

در نيز خود و بوده متقدمان سبك از پيروي و معاصران روشمورد را قديم استادان شيوه مثنوي يا غزل يا قصيده

. تقليدقراردادهاندييييي يييي در » حضرتش كه است نوشته مسرور خود عم حال شرح در آذر

اشعار نظم به بسيار شوق و كرده كماالت تحصيل اصفهان

Page 45: ادبيلت باستان

يي يي ييي يي ي ي فصحايييي طريقه زمان آن در چون اما داشتهوشعرراخوبميفهميد » احوال شرح در و نتراويد ايشان از ممتاز شعري بوده منسوخ متقدمين

: است نوشته مشتاقهم» از متأخرين نااليق تصرف به كه بود سالها نظم سلسله آنكه از بعد

اساس يافته اصالح پيوند او كالم ماال جهد و تمام سعي به گسيختهمتقدمين شعار بالغت فصحاي بناي ريخته فرو هم از را متأخرين شاعري

»... تجديد را : است آورده مشتاق حال بيان در هم دنبلي بيك عبدالرزاق

و» وحيد و صائب و شوكت خام خياالت اقدام از نظم چمن بساط چونخنك، تمثيالت و بارده استعارات از و هم به مايشابه

به مشتاق افتاد رونق و طراوت از يكبارگي و شد لگدكوبچون را جمع آن سرايي سخن طومار آمده نظم گلزار تماشاي

سليقه صاحب آن در خود كه نظمي بساط و پيچيده بهم غنچهسر بر بگسترانيد، است نظيري و ضميري روش آن و بود

ييي ي يي ييييي ي يي ي ييي نوايي خوش ليبان عند پرداخت، شاخسارسخننواهاساختونغمههانواي باربد مطربان نغمات زينت رنگينش اشعار آمدند، مقتفي را او عصر

». آرا مجلس ظرفاي محفل نقل شيرينش ترنمات و شد زمان آنيييي ييييي بهييي يي دوازدهم قرن اواسط از كه ايناشاراتمعلومميدارد

آن عمده مركز دو كه آمد پديد فارسي شعر در نو نهضتي بعديييييي يي ييي يييي يييي ي ي يييي ي ي يكييي در اصفهانوشيرازبودهوشاعرانيكهذكركردهايم

ي شاگردانييي ييي يي يييي يي ي تعليم مشغول و ازايندومركزبهسرميبردهي ييي شاعرييي يي چند كه است مركز دو همين از و زيردستخودبودهاند

عبدالرزاق و صباحي شاگرد كاشاني صباي مانند استادو پسر اصفهاني سحاب و اصفهاني نصير ميرزا شاگرد دنبلي

دوره اوايل در و شده تربيت اصفهاني هاتف پرورده . ييي قاجاريشهرتيافتهانديييييي ي

همه ايشان يافتگان تربيت و شاگردان و مذكور شاعرانكردن رها و عراقي سبك استادان شيوه به بازگشت معتقدي ييي ييي يييي ييييييي ي يي ييي ييي ييي دري شيوههنديبودهاندوبراثرايننهضتروحتازهيي

در هندي سبك آنكه عين در و شد دميده فارسي شعر قالبطرفدار عده يك با همچنان هندوستان و افغانستان جانبپايان تا ايران در بود، باقي خود سابق قوت به پرشور

يييي ييي ييييي ي يي يييي ي ويييي يييييي ييييي يي ي دورهقاجاريپيرويازسبكدورهصفويمذمومشمردهميشدالفصحاء ) ( مجمع خود معروف تذكره آغاز در هدايت قليخان رضا rمثال

: كه است نوشتهعيان»... نكوهيده طرزهاي صفويه و تركمانيه زمان در كه

شيواي شيوه و فصيحه قصيده انتظام انيقه طريقه و شد،رسم كه حماسيات و زهديات و حكميات و نصيحة و موعظه

و مخمس به نان و موز برافتاد، باكليه بود تقدم ما فصحايتعميه و معما تعبيه و آرايي غزل و سرايي مثنوي و مسدس

يييي نبوديي معين قراري چون را غزل و شدند مايل اسمهايبيمسمارغبت آنان نامستقيمه سليقه و سقيمه طبايع نحويكه بهر

يييييي ي ييييييييي ي بهييي يييي نهادند، آغاز كردپريشانگوييوياوهدراييوبيهودهسراييو بديعه صنايع عوض به و بارده مضامين وارده حقايق جاي

و اشعار درج در كثيفه مقاصد و شنيعه مطالب لطيفه بدايعصفويه اواخر در كه خاصه فرمودند تضمين و درج گفتار ضمن

طالع كوكب طلوع الواريه و زنديه اوايل و افشاريه وحكمت و بالغت و فصاحت و دانش و فضل اختر غروب مايه آنانيي بهي ييييي ييييييي يي ييي كاملي هر و گزيد ومعرفتگرديده،هرفاضليزاويهيي

. . قفاي در و كمالي نقصاني هر پس در چون القصه خزيد كنجي

Page 46: ادبيلت باستان

هر اهل از صنفي هر ذلت و عزت و است مقرر وصالي فراقي هررا تن چند الواريه دولت اواخر در مقدر، وقتي را صنعتي

از و گرفت قرار متقدمين شيوه احياي بر سليقهآگاه ايشان مبتذله طريقه و متأخرين طرز بيمزگيهايجهد و جد كسوت و كوشيدند و چوشيدند بغايت آمدند،

و كردند منع متأخرين نكوهيده طرز از را مردم و پوشيدندآن مشق مشقت به و آوردند مايل متقدمين نيكوي بسياقت

»... گرفتند پيش در شيوههامحمد عهد مشهور نويسنده و شاعر از كرديم نقل كه قول اين

كه است هدايت الشعراء امير يعني شاه ناصرالدين و شاهاطالع براي او قول نقل و بود نظر صاحب و استاد مردي خود

داشت وجود هندي سبك به نسبت قاجاريه دوره در كه نظري از . ي كافيبهنظرميرسديييي يي يي

قدما شيوه به بازگشت به معتقد جديد طريقه پيروان چونادب تاريخ در را آنان دوره معاصران اصطالح در بودند

. » ي ي »يييي ييييي فارسيدورهبازگشتمينامنديييييي يييي يي ي يي يييي ييييي ي دويييي ييييي به دورهبازگشتيادورهتجديدسبكقدماراميتوان

: يييي ييي يييي ييي ي ي ي ييييي يييي ازيي كه عصرممتازمنقسمساختدورهاوليعنيدورهييقرن اوايل از قسمتي تا و شده شروع دوازدهم قرن اواسط

. استاد گويندگان مدت اين در است يافته ادامه سيزدهمو غزل در را هشتم و هفتم و ششم قرن شاعران سبك بيشتر

. ييي ي ييييي ييييي قصيدهومثنويپيرويميكردندييو شده آغاز سيزدهم قرن اول نيمه اواخر از دوم دوره

شعراي روش از پيروي عين در آن گويندگان كه دورهييستو پنجم و چهارم قرون شعراي سبك به هشتم و هفتم و ششم قرن

ييي ي ييي ييييي ييييي ي ي ي ييي ي يي يي ي ششمهمنظرداشتندمانندهدايتوسروشوفتحاللهخانيييي ي يي ييييي ي ييييي ي ييييي ييي ييي ييي دري شيبانيومحمودخانملكالشعراوجزآنان،وفياحقيقة

سخن و شد گرفته استيفا نحو به ادبي بازگشت ثمرات كه بود دوره ايناز خو معاصر گويندگان پيروي و تقليد به كه آنجا هدايت قليخان رضااخير دوره همين وضع متوجه بيشتر است، كرده اشاره مختلف فصحاي

است . چون» گشود ترقي ابواب تدريج به نمود تنزل شعر پايه rتدريجا همچنانكه

... ... مبارك طبع آمد شارق سلطنت مشرق از شاه فتحعلي دولت آفتابافتاد، شايق شاعري و شعر تكميل به فطري وزن واسطه به آنشهريار

برگزيدند را قدما طيقه و رسيدند هم به طبقه اين در فصحا و فضال جمعيفصيحه غير طريقه نقوش و جستند سباق يكديگر بر سياق و سبك بدان و

به بعضي شستند، فرو روزگار خاطر لوحه از را متأخرين و متوسطينمصنوعه قصائد جبلي عبدالواسع و شيرواني خاقاني طرز

منوچهري و فرخي سياق به برخي و سرودند مقفا مسجع رنگينهواي را جمعي پيمودند، مقالي شيرين و عذوبت شاهراه

سيرت را قومي و افتاد سر در قطران و رودكي حكيم قانونييييي يي ي ييي ي يي ي يييي يي ييي ييي بهيي استادعنصريواميرمسعودسعدسلمان،طايفهيي

الدين جالل و غزنوي سنائي الهي حكيم مشعل روشناييتحقيق مسالك در هم اسرار الله قدس معنوي مولوي محمد

ييي ي وييييي يييي روني ابوالفرج حكيم پيروي پيرايه اقتفاخواستندوقافلهييميدان در چند دليري آراستند، تن بر ابيوردي انوري

فردوسي و طوسي اسدي طبع آتشكده از گرمي رزميه اقتباساز مستي بزميه اكتساب ايوان در چند بيدلي و اندوختند

و رقي از طريقه گروهي آموختند، سعدي و نظامي خاطرالمعي و معزي شيوه به انبوهي و كردند اختيار مختاري

Page 47: ادبيلت باستان

دريييييي يييييي ي معاصر فصحاي و حكما از افتخارآوردندوطبقهييي يي ييييييي ي اديبييييي يييي ييي ورزي زبان به دل دنبالحكيمناصردرافتادندوطايفهيي

بياني زباني بهر نموده تتبع را آنها همه شيوه قليلي برنهادند، صابرغزل و قديم بلغاي سبك به قصيده ميان در كردند جمع جمعي و فرمودند

»... جديد فصحاي رسم بهدوره در داشتند قاجاريه و زنديه دوره شاعران كه روشي

سنج سخن استاد شاعران ميان نيز حاضر عصر تا و مشروطيتتنها بعد به مشروطيت اوايل از و است متداول و معمول

هنوز و گشته ديگر روشهاي گرد ارج كم گويندگان از برخي. ي يي يييييي ييي همدرعالمشعرتوفيقيحاصلنكردهانديي يي يييي ي

از پيش را آنان نام كه زنديه عهد معروف گويندگان از بعدظهورييي قاجاريه عهد در بزرگ شاعر چندين اينآوردهايم

. بيشترييييييي يي ييي يييي ييي ييييييي غزل در اينان كردهاندكههمهپيروروشمتقدمينبودهاندحماسي مثنويهاي در و كرده اقتدا حافظ و سعدي به

مثنويهاي در و گشته او مقلدان و فردوسي روش پيرامونو مسمطات و قصائد در و نموده پيروي نظامي از بزمي

علي ششم و پنجم و چهارم قرنهاي شاعران روش مقطعاتو سنائي و سعد مسعود و منوچهري و فرخي و عنصري الخصوص

. انوريوخاقانيراموردتقليدقراردادهاندييييي ي يييييي يي يييي ييييي يييي پيش شاعران كه است كهنه لهجه همان گويندگان اين زبان

ويي يييي ي ييي يييي سخن آرايش به توجه و ازمغولوعهدمغولداشتهاندو است بوده شايع آنان ميان الفاظ فصاحت جانب رعايت

يي يييي يي يي ييي ييي زمانيييي ي معول لهجه به كه يافت كمترشاعريرادربينايشانميتوان . باشد كرده استفاده آن از و توجه

بيشتر داشتند توجه بدانها بازگشت دوره گويندگان كه موضوعاتيداستانهاي معصومين، مراثي و مدايح اندرز، و وعظ مدح، توصيفات،

. است بوده غزل عاشقانه، داستانهاي ديني، و تاريخي حماسيسالطين كه است تشويقي زمان اين شعراي خوشبختيهاي از

اينيي يييي در كه قاجاري شاهان rمخصوصا ازآنانميكردهاندهمينيييي و كنند اقتدا قديم پرور شاعر پادشاهان به موردميخواستند

و شيراز و تهران مثل شهرهايي در ادبي مراكز وجود نيز و تشويققاجاري دوره در استاد شاعر كثيري عده ظهور باعث مشهد و اصفهان

مانده يادگار به غرا اشعار و بزرگ منظومهاي و ديوانها برخي از كه شداست.

نام اين از پيش را زنديه و افشاريه دوره بزرگ شاعراننام گويندگان اسامي از فهرستي ذكر به اينك و بردهايم

: آورعهدقاجاريمبادرتميشودييي ييي يييييي يييييي كاشاني صباي خان سال 0فتحعلي به ( 1238متوفي صباي شاگرد هجري

. او قصائد ديوان بود شاه فتحعلي الشعراء ملك و كاشانيو نامه شهنشاه منظومهاي آن بر عالوه و است مشهور

و شهرت يك هر نيز او نامه عبرت و صبا گلشن و نامه خداوند . قصائد از برخي دارند ايران اخير ادبي آثار در مقامي

يي يي يييي ي تاييي ييي و رسيده انسجام و كالم قدرت از ملكالشعراءصبابهدرجهيييادآور درستي به كه است آمده فخيم عبارات و دقيق معاني آن در حدي

. است ششم قرن فصحاي قصايدسال ) به متوفي اصفهاني سحاب محمد احمد( 1222سيد سيد پسر

ييي وييييي ي بود، شاه فتحعلي دوره مشهور گوي غزل و هاتفشاعرقصيدهسرابا خاقاني و انوري يعني قصيده مسلم و بزرگ استاد دو از خود قصائد در

برآمده تقليد اين عهد از نيكي به و كرده پيروي انگيز شگفت مهارتياست.

Page 48: ادبيلت باستان

سال ) به متوفي اصفهاني مجمر حسين سيد الشعرا با( 1225مجتهدمتقدمان روش به قصيده و غزل در شباب عنوان در فوت و سن حداثت

. است كرده فراوان مهارت و قدرت اظهاراسل ) به متوفي اصفهاني نشاط عبدالوهاب ميرزا در( 1244معتمدالدوله

علي و بود خود عهد بزرگ استادان از خط و نظم و نثر. ييي ييييييي ييي يي ييي يي يي ي الخصوصغزلرابهشيوهمتقدمانخوبميساختيييي

سال ) به متوفي شيرازي وصال شفيع كوچك( 1262ميرزا ميرزا به مشهور . خوشنويسي غزل در او استادي داشت قدرت قصيده و غزل و مثنوي در

. كرد تمام را وحشي شيرين و فرهاد مثنوي وي بود مسلم معاصرانش نزد. دارد وصال بزم نام به متقارب بحر به ديگري مثنوي و

سال ) به متوفي شيرازي قاآني حبيب ماهرو( 1270ميرزا سراي قصيده. است قاجاري عهد اواسط مشهور نويسنده و گوي غزل و استاد

يي يي ييييييي ي سراييييييي ييييي ييي قصيده در اهميتقاآنيبيشتردرآوردنطرزتازهييو نو تركيبات و تازه معاني قدما گفتار شيوه به اتكاء عين در ولي است . . است معروف نوشته گلستان روش به كه او پريشان دارد بديع افكار

سال ) به متوفي بسطامي فروغي عباس مسلم( 1274ميرزا استادان ازو لطف لطيفش غزلهاي از برخي كه قاجاريست عهد در غزل

. ي ييييييي ييي ي يييي يي يي يي ييي يييي ي فصاحتآثارسعديوحافظرابهنظرخوانندهميآوردييسال ) به متوفي اصفهاني سروش علي محمد استاد( 1285ميرزا شاعر

ييي ي ييييي يي يي يي يي يييييي ي استيييي ييي دورهناصرالدينشاهقصيدهومثنويهردوميساختهمهارتي با كه اوست قصايد در بيشتر وي شهرت و اهميت ليكن

. از است شده پيروي سيستاني فرخي از آنها غالب در عجيبابيطالبيي بن علي حضرت غزوات شرح در متقارب بحر به اومنظومهيي

ساقي مانند نيز ديگري مثنويهاي و نامه ارديبهشت نام به است دست در ( . سال به متوفي كاشاني الشعراء ملك خان محمود دارد نامه الهي و نامه

و( 1311 بود سرايي قصيده در مسلم استادان از خود عهد در . ييي ييييييي ييييي منوچهريوفرخيرادرقصايدماهرانهپيرويميكردييييييي ي يييي يي يي يي

محمد معاصران از كاشاني شيباني خان الله فتح ابوالنصر . استاد ماهرو سراي قصيده وي قاجار شاه ناصرالدين و شاه

. ييييي يييي ييي ييييي ي ييي ي يي ييييي يي يي بوديي عصرخودودرپيرويازاستاداندورهاولغزنويچيرهدستهم ديگري بزرگ شاعران كرديم ذكر كه تن چند ازين گذشته

مجلديي ييي يييييي در جا همه از بهتر آنان آثار زبده و نام كه درعهدقاجاريبودهاندوجيزه اين در آنان همه ذكر و است آمده هدايت الفصحاء مجمع از دوم

. است دشوارشود مطالعه و دقت قاجاري عهد گويندگان اشعار در اگر

ي بهييييي كمتر بزرگ گويندگان اين چه اگر كه حظهميگردد مالدارند توجه تازه معني و گفتار آوردن و مضامين ابتكارخاطره تجديد و فارسي درست زبان احياء حيث از ليكن

و كرده فارسي شعر و زبان به بزرگ خدمتي قديم گويندگانيي ييييي ي دريي يي يي يي يي يييييي ي ي آنان شيوه و آنهردوراازابتذالوسستيرهاييبخشيدهاند

استاد شاعران نزد در هذا يومنا الي مشروطيت دورهالممالك اديب و پيشاوري اديب و نيشابوري اديب مانند

بوده معمول خراماني بهار الشعراء ملك مرحوم و فراهانيواقع به كه است اخير سال بيست پانزده در تنها و هست و

. يييي ي ي ييييي يييي ي يي ييي ي يي يييي يي ي زمزمهتجديدسبكشعرفارسيازبعضشاعرانمعاصرشنيدهميشودييييي ييييي ي

افشاري دوره چهاردهم قرن اواسط تا دوزادهم قرن ميانه از فارسي --< نثر مشروطيت و قاجاري و زندي و

و سستي از اندك اندك قاجاريه و زنديه و افشاريه عهد در هم فارسي نثر

Page 49: ادبيلت باستان

شيوه به كه مطبوع نسبة روشي قاجاريه دوره در و شد دور بيمارگي . نظم مانند هم نثر مورد در كه پيداست كرد حاصل بود، نزديك پيشينيانمورد اين در منتهي بود قديم نويسندگان گفتار بالغت و فصاحت ميزان

شده تقليد بيشتر هشتم و هفتم و ششم قرن نويسندگان روش از rمعموال نگار وقايع ابراهيم ميرزا مانند برخي كه سيزدهم قرن اواخر در مگر است

. كردند توجه پنجم قرن اواخر معمول سبك بهيي مسامحهيي يييي ييي ييي يييي يييي ي و درآغازاينعهدهنوزآثارشومبيمباالتي

چنان بود آشكار فارسي منشأت در صفوي دوره نويسندگانهمه با بيگدلي آذر و نادر منشي خان مهدي ميرزا حتي كه

يي يي ييي ييييي يي يييي ييي يي يي آثاريي در ليكن استاديخودازخطايحذفافعالمصوننماندهاند. است ملحوظ كمتر آن نظاير و عيب اين قاجاري عهد استاد نويسندگان

: از عبارتند قاجاريه و زنديه و افشاريه دوره نويسندگان مشاهيردره كتاب صاحب نادر منشي استرآبادي خان مهدي ميرزا

به مقرون و لفظي صنايع از پر وصاف تاريخ مانند كه نادره. يي يييي ي يي يي جهانگشاييييي ي يي نام به دارد تكلفوتصنعاستويكتابسادهتري

. يي يي استييييي يي ييي نخست كتاب از نادريكهانشاءآنطبيعيتراز وي گذشت، قاجاري عهد شاعران ذكر در او نام كه اصفهاني نشاطاست دست در منشآتش و بوده خود عصر استاد و ذوق صاحب نويسندگان

. رسيده چاپ به وشاه فتحعلي معاصر معروف، منشآت صاحب گروسي خان فاضل

. دارديي خاقان انجمن نام به نيز ويتذكرهييكتاب تقليد به او پريشان كتاب و آمده شاعران جزو او نام كه قاآني

. است شده نگاشته الرحمه عليه شيخ گلستانو معروف كتاب مؤلفان سپهر عباسقلي او پسر و سپهر تقي ميرزا

. التواريخ ناسخ مفصلسال ) به متوفي هدايت خان قلي الشعراء،( 1288رضا امير به ملقب

مجمع مانند متعدد آثار صاحب شاه، الدين ناصر و شاه محمد معاصرو متصوف شعراي احوال شرح در العارفين رياض و مجلد دو در الفصحاء

آراي انجمن لغت و ناصري الصفاي روضة نام به الصفا روضة متممناصري.

سال ) به مقتول فراهاني مقام قائم ابوالقاسم محمد( 1251ميرزا وزيربه وي منشآت كه است قاجاري عهد نويسنده بزرگترين شاه

الفاظ آوردن در دقت و يافته نگارش لطيفي مصنوع نثرخاص اثري بدانها باريك معاني ايراد و ذوق به مقرون

. اصراري لفظي صنايع آوردن در مقام قائم است بخشيدهي يي يي ييي يييييي يي يييي ي صنايعيييي بعض از نداشت،هرجاذوقخداداداوجايزميشمردي يييي ي ييييي ييييي نرسانديي يييي يي يي يي موروانيعبارتصدمهيي تاآنجاكهبهلطفكال

. ييييي ييييي ي يييي ييييييي يي بهيي او اشتهاد استفادهميكردوگرنهپيرامونآننميگشترا متقدمين كالم او اما است زياد قديم فصحاي كالم

آنهايييييي يي ييي و باشد يافته سائر مثل حكم كه هنگاميبهكارميبردنهيي يي يييي يي يييي اوست انشاء جزو گويي كه مميگنجاند رابهنوعيدركال

جانيييييي ي ييييي. ييييييي و انگيز دل تركيباتش و عاريتيومأخوذعباراتشكوتاهترحق به كه است اخير ادوار در ايران نويسنده بزرگترين واقع به او و پرور

. نهاد توان او بر نويسندگي نامميرزا مانند داريم قاجاري عهد اواخر در نيز ديگر خوب نويسنده چند

و ليلة و ليلة الف ترجمه و جامع برهان فرهنگ صاحب تبريزي عبداللطيف ) و ) البلدان مرآت مؤلف السلطنه اعتماد الدوله صنيع خان حسن محمد

وقايع ابراهيم محمد ميرزا و حسان خيرات تذكره و ناصري منتظم كتاب. آن جز و نگار

و ايران ميان نزديك ارتباط بعد به قاجار شاه فتحعلي سلطنت دوره از

Page 50: ادبيلت باستان

. امور در فني كارشناسان آوردن نهاد توسعه و تزايد به رو و شد آغاز اروپاو فنون اين در كارآموزي براي مدارس ايجاد و مهندسي و نظامي

و فرانسه الخصوص علي اروپا كشورهاي به كارآموز و دانشجو فرستادنو متمكنين و رجال فرزندان از گروهي گرديد، معمول انگلستان

كتب ترجمه شدند؛ آشنا انگليسي و فرانسوي ادبيات و زبان با شاهزادگانزبان به نظامي و فني و علمي كتب تا گرفته داستان و رمان از مختلفمحمد ميرزا همت به دارالفنون مدرسه ميان اين در گرديد؛ آغاز فارسي

بيشتر جديد علوم با را ايرانيان آشنايي و يافت افتتاح كبير امير خان تقيدر شد؛ معمول اندك اندك هم نگاري روزنامه ساخت؛ ميسر و معمول

عقايد نوشتن به شروع ايراني مصلحين از گروهي ايران خارج و داخلو فني و علمي كتب تأليف كردند؛ ساده زبان به خود اجتماعي و سياسيدر و آمد ميان به مشروطيت فكر شد؛ باب زمان احتياج به بنا جديد درسي

كتب مطالعه سرگرم مختلف طبقات از گروهي و كرد ايجاد هيجاني مردماروپايي عقايد و افكار با خود ارتباط تحكم در سعي و تازه بحثهاي و جديد

افكار و ادبي آثار با را مردم آشنايي ايران در چاپ صنعت رواج شدند؛ . ساخت ميسر مختلف

و نطقها شد؛ آغاز مشروطيت انقالب گيرودار اين درييي ييييي يييييي يييييي ي پياپيييييي يي گرديد؛روزنامههاي ايرادخطابههايسادهبرمالتحصيل گرفت؛ رونق جديد مدارس تأسيس يافت؛ انتشار

ادب با فضل اهل آشنايي كرد؛ حاصل بسيار داوطلبان اروپايي زبانهايآشكار آن در زودتر تحول و تغيير كه هم عربي جديد ادب شد؛ بسيار غربي

و خوان كتاب دانان عربي ميان در را خود اثر بود گرديدهعقايد و افكار در نهاد؛ باقي دوست مجله و روزنامه

مجامع و دربار از ادبيات شد، پديدار عظيم تحوليو بيان آزادي جست؛ راه عامه ميان به خصوصي و اشرافي

و نويسندگان شماره بر انداخت؛ تكاپو به را همه بنان... ييييي شدي افزوده پسند عامه شاعرانسادهگوي

تغيير نويسندگي روش شگرف و سريع تحوالت اين نتيجه درنگارش سبك آمد؛ ميان به نظم و نثر در تازه افكار يافت؛

ييي ي ادبيي مسائل مختلف انواع در ورود شد؛ سادهوبيپيرايهييي ي يييي ي ويي يييي ييي سياسي و اخالقي و اجتماعي ازقبيلداستانوتآتروبحثهاي

فارسي زبان در آنها جز و تاريخي و ادبي تحقيقات و علمي و ادبي بحث. گشت معمول

تخاطب لهجه به و يافت تغيير rتدريجا نويسندگان لهجهساختگي هم بعضي كه جديد لغات و تازه تركيبات شد؛ نزديك

راهي يييي ييييييي ي فارسي زبان در بود استانبولي تركي وبرخياروپاييوپارهييمعمول نو فكرهاي و جديد خياالت و تازه اصطالحات و تركيبات جست؛

شد.جست راه تباهي و فساد جهات بعضي از فارسي نظم و نثر در

شاعري و نويسندگي استحقاق كه كسان از بسياري زيراييي ي يي يييييي ويييي شاعري كار به بودند نداشتندوازمقدماتبيبهره

ديده قوم اين از افرادي حتي و پرداختند نويسندگيي ي يي ي يي ييي ييي ييييي يي يييي يييي وي معمول شدهاندكهزبانفارسيرانيزدرستوبهدرجهيي

يي ييييييييي ي يي يييي يييييي ي تسرسريروزنامههاوترجمههاييييي ييييييي عادينميدانستند؛مقاالغلط، لغات كه شد باعث يافت انتشار جرايد در كه ناموزن و نادرست

وفور به آنها امثال و دستوري غلطهاي نامناسب، اصطالحات و تركيبات . جويد راه نظم و نثر در

دريييي ييييي ييييي يي ييي يي ييي را نظم و نثر ليكنعواملديگريكهپيشازاينبرشمردهايمساده نثر زبان آورد؛ وجود به تجددي و تنوع آنها در و كرد وارد تكامل راه

تخاطب لهجه از استفاده و يافت رهايي لفظي قيود از و شد

Page 51: ادبيلت باستان

را نثر و ساخت آسان طبقات از بسياري براي را نويسندگيتحرير روي اين از و كرد گوناگون افكار قبول آماده

علوم در كتب تأليف شد؛ آسان فارسي زبان به كتب انواعروز به روز بود شده آغاز ناصري عهد اواخر از كه جديد

باعثييييييي ي اروپايي داستانهاي و رمانها ترجمه گرديد؛ معمولترومتداولترفارسي زبان در تدريج به بزرگ داستانهاي و كوچك حكايات نوشتن كه شد

بلوغ مرحله به روزي تا است تكامل حال در فن اين اينك و گردد معمولتاريخ روش تغيير باعث اروپاييان تتبعات و تحقيقات با آشنايي رسد؛

نكات از بسياري كنون تا راه اين از و شد ادبي مسائل در تحقيق و نويسي . گشت روشن ايران ادبيات و تاريخ به مربوط مسائل و

نكاتي نهضت فارسي ادبيات در قبيل اين از ترقياتي و پيشرفتها اين . برسد نيكو نتايج به است اميد كه كرد ايجاد

انجام خدماتي و يافتند شهرت مشروطيت دوره در كه نويسندگاني ازسال ) به مقتول روحي احمد شيخ آقاخان( 1314دادند ميرزا قمري،

سال ) به مقتول ايينه( 1314كرماني و مكتوب سه و خطابه صد مؤلفرفيق، وزير رساله نويسنده خان ملكم ميرزا سكندري،

منابع

1.. احمد اسالم  تفضلی، از پیش ایران ادبیات . .تاریخ آموزگار ژاله کوشش چاپ به

 . ISBN 964-5988-14-2 ،۱۳۷۸ سخن، تهران: سوم،

2.. محسن :  ابوالقاسمی، و ) دستور دوم جلد ایران باستانی زبانهای راهنمای

( تهران: .واژه نامه( ( ، سمت دانشگاهها انسانی علوم کتب تدوین و مطالعه ISBN ،۱۳۷۶ سازمان964-459-227-1

زه ره ، .3 ب اس ت ان زب ان -۱۳۳۰زرش ن اس ، ای ران ادب ی ات : و : دوم. چاپ ف ره ن گ ی ، پ ژوه ش ه ای دف ت ر ۱۳۸۵ت ه ران

9645799988

پديا .4 ويكي سايت

Page 52: ادبيلت باستان